سخنرانی

سخنرانی در جمع ائمه جمعه سراسر کشور (اهمیت نماز جمعه ـ وظایف ائمه جمعه)

سخنرانی

‏زمان: 22 مهر 1361 / 26 ذی الحجه 1402 ‏

‏مکان: تهران، حسینیه جماران‏

‏موضوع: اهمیت نماز جمعه و بیان وظایف ائمۀ جمعه ـ مشکلات و گرفتاریهای انقلاب ‏

‏حضار: خامنه ای، سید علی (رئیس جمهور و امام جمعه تهران) و ائمه جمعه سراسر کشور‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

تلاش دشمنان در بی محتوا نمودن احکام اسلام 

‏     ‏‏از برکات این انقلاب و نهضت یکیش همین است که ما آقایان را از نزدیک‏‎ ‎‏خدمتشان می رسیم. پیشتر هیچ وقت یک جلساتی که همۀ آقایان و بزرگان و علما جمع‏‎ ‎‏بشوند، اتفاق نمی افتاد.‏

‏     نماز جمعه و مساجد در صدر اول اسلام، یک وضعی داشت و بعد به تدریج، آن‏‎ ‎‏محتوای خودش را از دست داد . و در بین مسلمین، یک طایفه شان اصلاً اقامۀ جمعه‏‎ ‎‏نمی کردند و یک دسته ای هم که اقامۀ جمعه می کردند بی محتواـ تقریباًـ بود؛ مسائل‏‎ ‎‏منحصر می شد به یک چند جمله نصیحت و ختم می شد. در صدر اسلام ، مسجد و نماز‏‎ ‎‏جمعه یک ابزاری بود در دست کسانی که می خواستند فعالیت در امور کشوری بکنند. از‏‎ ‎‏مسجد همۀ این مسائل بیرون می رفت، شکل می گرفت و نماز جمعه ها این طور نبود. شما‏‎ ‎‏خطبه هایی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که در نماز جمعه های آن وقت خوانده شده است ملاحظه می فرمایید که‏‎ ‎‏چه وضعی بوده است آن نماز جمعه ها و چه محتوایی داشته است. و مع الأسف، دستهای‏‎ ‎‏خائنی از اول ـ تقریباً ـ به تدریج این را از بین بردند، به طوری که نماز جمعه اصلاً هیچ‏‎ ‎‏محتوا دیگر نداشت.‏

‏     چنانچه حوزه های علمیه هم یک بعدی بود. هی زحمت می کشیدند، تحصیل‏‎ ‎‏می کردند و چه ، اما وضعش همین بود که تحصیل علوم اسلامی آن هم؛ در فقه بیشتر‏‎ ‎‏ابوابش ـ تقریباً ـ منسی بود. چند بابش بود که همۀ فکرها متمرکز شده بود در همان چند‏

صحیفه امامجلد 17صفحه 37
‏بابی که آن وقت متعارف بود. امروز که می بینید که در مسئلۀ قضا هم چنین مشکلات‏‎ ‎‏بزرگی برای ما حاصل است و برای ملت ما؛ برای این است که خوب قضا در سابق اصلاً‏‎ ‎‏دست آقایان نبود. چون نبود، دیگر بحث قضا نمی شد؛ کم می شد. والآن ما علمای‏‎ ‎‏بزرگی داریم که از قضا اطلاعی ندارند. اطلاعشان در جاهای دیگر بسیار عالی و خوب‏‎ ‎‏است، اصول را خیلی خوب می داند، فقه را، آن مباحثی که بوده است خیلی خوب‏‎ ‎‏می دانند، اما در قضا باید مراجعه کنند. و این هم یک مطلبی بوده است که محتوای‏‎ ‎‏حوزه ها از آن خالی بوده.‏

‏     و بالاتر از آن، قضیۀ دخالت در امور سیاسی، در امور کشوری است که یک عیبی‏‎ ‎‏شده بود. والآن هم شاید بعضی اشخاص این را یک عیبی می دانند که فلان ملاّ چه کار‏‎ ‎‏دارد به اینکه در ایران چه می گذرد؛ تو نمازت را بخوان و برگرد منزلت، دعا بکن، این بلا‏‎ ‎‏اشکال. این یک نقشه ای بوده است که تحمیل بر همه ما شده بود؛ یعنی، جوری شده بود‏‎ ‎‏همه باورمان آمده بود که آخوند چه به اینکه ببیند که در امور مسلمین چی می گذرد. آن‏‎ ‎‏امور مسلمینی که در صدر اسلام با علمای اسلام بوده، پیغمبر اکرم عالم بزرگ اسلام،‏‎ ‎‏بالاترین شخص اسلام، حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ هم همین طور، آن وقت آن طور‏‎ ‎‏بوده است، و بعد وضع برگشت به اینکه نمی توانست یک آخوندی، یک عالمی، یک‏‎ ‎‏مجتهدی اسم سیاست را ببرد، نمی توانست دخالت در یک امری بکند. می گفتند به شما‏‎ ‎‏چه ربط دارد؟ شما بنشین سر جایتان! به ما چه که فلان چیز...‏

‏     حتی این آخری یک قصه ای بود که یکی از آقایان ـ خدا رحمتش کند ان شاء الله ـ‏‎ ‎‏بسیار مرد سالم و صحیحی ـ تقریباً ـ دانشمندی بود، لکن او چون باورش آمده بود ـ و کم‏‎ ‎‏می شد که از این باور انسان برگردد، در یک قضیه ای که در قم اتفاق افتاده و در همین‏‎ ‎‏انقلابات و اینها ـ که صحبت در این بود که دولت ـ مثلاً ـ چه جور، چه کار می کند! حالا‏‎ ‎‏اصل قضیه را یادم نیست. آن آقا گفت: به ما چه ربط دارد؟! اصلاً به ما چه ربط دارد که در‏‎ ‎‏امور مسلمین چه می گذرد! بر اسلام چه می گذرد! الآن هم فرض کنید که حجاز، که مرکز‏‎ ‎‏اسلام بوده است و مرکز تجهیز همۀ قوای اسلامی بوده است، همین وضع را دارد که‏

صحیفه امامجلد 17صفحه 38
‏[‏‏می گویند:‏‏]‏‏ به ما چه ربط دارد که کجا چه می شود؟ به ما چه ربط دارد که اسرائیل چه‏‎ ‎‏می کند؟ این «به ما چه ربط دارد» که یک شعاری شده بود بین همه، اسباب این شد که‏‎ ‎‏رسیده است کار به آنجا که می بینید که بلاد مسلمین آن طور دستخوش تاخت و تاز‏‎ ‎‏امریکا شده که از آن ور دنیا آمده است برای مسلمین می خواهد همۀ کارها را او اداره‏‎ ‎‏کند؛ قیّم شده است. الآن امریکا قیّم امور مسلمین شده است، در همۀ امورشان او باید‏‎ ‎‏دخالت کند و مملکت اسلامی را او باید اداره کند؛ او باید ارتش بفرستد و نمی دانم چه‏‎ ‎‏بفرستد. اینها برای همین بود که ما اسلام را از محتوای خودش بیرون کرده بودیم. و حالا‏‎ ‎‏هم هر چه فریاد زده می شود در ایران الحمد لله ، خوب است و دارد پیشرفت می کند، اما‏‎ ‎‏جای دیگر، این فریاد به جایی نمی رسد.‏

‏     آقای موسوی خوئینی ها‏‎[1]‎‏ که رفته بودند، می گفتند: آنجا بعد از اینکه یک فشاری‏‎ ‎‏آمد، بنا شد که یک روز ائمۀ جمعۀ آنجا راجع به فلسطین و راجع به چی صحبت کنند.‏‎ ‎‏اولاً، ما سؤال می کنیم از آنها که شما که حرام می دانید اینها را، شما که جلوی تمام چیزها‏‎ ‎‏را گرفتید که راجع به هر چیزی که مربوط به عمل عبادی حج نباشد همه اش بدعت است‏‎ ‎‏و باید نباشد، و این کتکهایی که حجاج ما خوردند، و آن حبسهایی که کشیدند و آن‏‎ ‎‏اهانتهایی که شدند همه شان، روی این قضیه بود که در حج نباید اسم اسرائیل بیاید.‏‎ ‎‏مراسم حج همین است؟ این بر خلاف سنّت رسول الله است. اگر این طور است، چرا یک‏‎ ‎‏روز را برای این قرار دادید آن هم با این بی محتوایی؟ فقط یک کلمه ای که خدا مسلمین‏‎ ‎‏را چه بکند، خدا شرّ که را ... همین و تمام شد.‏

احیای محتوای اصیل نماز جمعه

‏     ‏‏و من امیدوارم که این نماز جمعه در ایران، آن محتوای اصیل خودش را ، که در صدر‏‎ ‎‏اسلام داشته است، احیا کند. و قهراً می رود به سایر جاها؛ قهری است مسئله. وقتی‏‎ ‎‏مسلمین دیدند که این مسئلۀ صحیحی است که از آن غافل بوده اند، آنها هم کم کم ـ ولو‏

صحیفه امامجلد 17صفحه 39
‏دولتهایشان هم نخواهند ـ می کنند این کار را. عمده این است که ما در این برهه از زمانی‏‎ ‎‏که مسئولیتها بسیار زیاد است، ما مسئولیت خودمان را به طوری اجرا کنیم ـ کارهای‏‎ ‎‏خودمان را ـ که پیش خدای تبارک و تعالی مسئول نباشیم. باید ما وضع را در نماز‏‎ ‎‏جمعه ها، در مساجد، در ائمۀ جمعه و جماعت، در همه جا ‏‏[‏‏روشن کنیم‏‏]‏‏ که از اینجا از‏‎ ‎‏طرف ائمۀ جمعه و جماعات باید همۀ چیزها در دنیا منتشر بشود. همان طوری که در‏‎ ‎‏صدر اسلام، امام جمعه و مسجد، این دو ابزار در دست مسلمانها بوده است و هر وقت‏‎ ‎‏می خواستند جنگ بروند از مسجد تجهیز می کردند، هر وقت می خواستند یک کار‏‎ ‎‏مهمی بکنند در مسجد طرح می کردند و اعلام می کردند که نماز جمعه است، نماز‏‎ ‎‏جماعت است، بیایید، برای کاری می رفتند آنجا، نمازشان را هم می خواندند و مسائل‏‎ ‎‏سیاسیشان را ‏‏[‏‏هم‏‏]‏‏ می گفتند و اجرا می کردند، ارتش می فرستادند و همۀ این کارها را‏‎ ‎‏آنجا می کردند و ما امیدواریم که این محتوا برگردد، و این فکر ناشی از اشتباه یا خطا یا‏‎ ‎‏احیاناً عمد، این فکر خطا برگردد که «آخوند را به سیاست چه! آخوند را به امور مسلمین‏‎ ‎‏چه!».‏

‏     خوب پیغمبر سفارش کرده است که باید اهتمام ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ امور مسلمین ‏‏[‏‏داشته باشید‏‏]‏‎ ‎‏اهتمام به امور مسلمین فقط همین است که ما بگوییم نماز چند رکعت است و شک بین‏‎ ‎‏کذا چی است؟ این اهتمام به امور مسلمین است؟ مسئله گویی که اهتمام به امور مسلمین‏‎ ‎‏نیست. امور مسلمین عبارت از امور سیاسی مسلمین است، امور اجتماعی مسلمین است،‏‎ ‎‏گرفتاریهای مسلمین است و کسی که اهتمام به این نکند، به حسب آن روایت، ‏فَلَیْسَ‎ ‎بِمُسْلِمْ‎[2]‎‏. و ما امیدواریم که لا اقل از این دنیا نرویم و مشمول این نشویم که ‏‏[‏‏بگویند:‏‎ ‎‏]‏‏شما‏‎ ‎‏مسلم نبودید؛ برای اینکه در امور مسلمین اهتمام نداشتید. ما باید دنبال این مسئله باشیم‏‎ ‎‏که با اهتمام تمام، بر امور مسلمین نظارت تام و تمام بر امور داشته باشیم.‏

‏     البته من نمی گویم که دخالت ، این دخالت و بی نظمی ‏‏[‏‏باشد.‏‏]‏‏ این صحیح نیست، باید‏

صحیفه امامجلد 17صفحه 40
‏ارشاد بشود، باید گفته بشود. اگر دیدند آقایان که فلان استاندار، فلان فرد گوش‏‎ ‎‏نمی دهد، مراجعه کنند به آن مراکز دیگر تا برسد به آن جایی که گوش بدهند. با نظارت و‏‎ ‎‏ارشاد ـ عرض می کنم که ـ جهت دادن به همۀ امور با دست شماها انجام می گیرد و آقایان‏‎ ‎‏مسئول هستید؛ یعنی ، من که یک طلبه ای این کنار نشسته ام، نمی توانم کاری بکنم؛ شماها‏‎ ‎‏مسئولید؛ شماهایی که آنجاها هستید، در مرکز هستید اجتماعاتتان چطور است مسئولید‏‎ ‎‏جهت توجه دادن به امور مسلمین، توجه دادن مراکزی که می خواهند به امور مسلمین‏‎ ‎‏برسند، به مسائل و شریک کردن همۀ امور. و ان شاء الله ، امیدوارم که موفق به این امر‏‎ ‎‏بشوید و مساجدمان برگردد به حال مساجد صدر اول، که این طور نباشد که توی مسجد‏‎ ‎‏اگر یک امام جماعتی، جمعه ای بخواهد یک کلمه ای بگوید که مربوط به اجتماع‏‎ ‎‏مسلمین است، مورد طعن واقع بشود: «این چرا این طور کرده است؟» بیایند و اورا طعنش‏‎ ‎‏بدهند. این جور نباشد دیگر. طعن به آن ‏‏[‏‏کسی‏‏]‏‏ وارد بشود که در امور مسلمین دخالت‏‎ ‎‏نمی کند، کناره گیری می کند، عزلت می کند. شما ببینید قضیه عزلت در اسلام اصلاً نبوده،‏‎ ‎‏اساس نداشته این عزلت ـ و نمی دانم ـ امور کناره گیری و رفتن کنار. و اصلاً کار به هیچ کار‏‎ ‎‏نداشتن، این در یک طوایفی بوده است غیرمسلمین، اما آمده است در مسلمین؛ یک‏‎ ‎‏وقت رسیده به آن جایی که «آقا خیلی آدم خوبی است، اصلاً توجه ندارد به اینکه فلان‏‎ ‎‏چیز چه جور می شود!» توجه نداشتن خودش جزء مدیحه بود!‏

‏     یکی از آقایان، مرحوم آقای حاج آقا حسین‏‎[3]‎‏ خدا رحمتش کند می گفت که در‏‎ ‎‏مشهد ظاهراً بود که من با یک آقایی می رفتم. رسید به یک جایی از من پرسید که این‏‎ ‎‏چیزی که واضح بود که چی است که این، این است یا آن، چیست؟ من به او گفتم که آخر‏‎ ‎‏این چه حرفی است که تو زدی؟ گفت: گوش کن. گوش کردم، دیدم که آن شخصی که‏‎ ‎‏صاحب دکان بوده، صدا کرد به آن رفیقش که ببین، چه آقای خوبی است، تمیز نمی دهد‏‎ ‎‏ما بین ـ مثلاً ـ بین کشک و بادمجان! این جزء خوبیهای آن وقت بود که بعد هم پول آورد‏

صحیفه امامجلد 17صفحه 41
‏و بهش داد. خوب، این اسباب این می شود که آن آدمی هم که تمیز، بین همه چیز‏‎ ‎‏می دهد، خودش را به تمیز ندادن بزند! این یک مطلبی است، داء‏‎[4]‎‏ بزرگی است و یک‏‎ ‎‏درد بزرگی بود که داشت زیاد می شد و خدا به داد این ملت ما بحمد الله رسید. و ما باید تا‏‎ ‎‏ابد شکر کنیم ازخدای تبارک و تعالی که یک هم چنین تحولی پیش آورده است.‏

عنایت خداوند در تحول معنوی 

‏     ‏‏این جوانهای ما، این جوانهایی که آن وقت کشیده می شدند به این عشرتکده ها و به‏‎ ‎‏این بساط و به این مراکز فساد، اینها الآن از دانشگاهیش گرفته تا بازاریش، دارند می روند‏‎ ‎‏به جبهه ها و خدمت می کنند و برای اسلام پیروزی تهیه می کنند و آبرو برای اسلام تهیه‏‎ ‎‏می کنند. این یک امری نیست که به دست بشر بتواند اجرا بشود. قلوب مردم دست خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی است. کدام بشر است که می تواند بچه ها را از آن وقتی که تکلم می توانند‏‎ ‎‏بکنند تا وقتی که پیر شدند و رسیدند به آنجا، همه را یک جور بکند؟ غیر سابق است و‏‎ ‎‏این یک ورقی است غیر آن ورق سابق، به هم خورد تقریباً آن همه جهاتی که آنها‏‎ ‎‏داشتند. هر چی آن وقت بود برای فساد بود، همه چیز برای فساد بود، آقایان هم که اهل‏‎ ‎‏این نبودند که کار فساد بکنند، کاری نداشتند به این کارها. اگر منبری بوده، صحبتی منبری‏‎ ‎‏می کرد، منبری معمول و یک دعایی می کرد و اگر محرابی بود، آن هم همان برنامه. و‏‎ ‎‏خدا خواست که همۀ اینها را یک جور دیگری بکند و افکار را به طور دیگری هدایت‏‎ ‎‏بکند و الحمدلله ، شده است. و ما امروز همه مان مسئولیم. شما آقایان همه مسئولید... آنی‏‎ ‎‏که فردا از ما سؤال می کنند، حالا ما خودمان باید طرح بکنیم؛ چون مسئولیم که همه جا را‏‎ ‎‏توجه بکنیم و به مُرّ‏‎[5]‎‏ شرع و به مُرّ اسلام عمل بکنیم و به مردم ارائه بدهیم.‏

‏    ‏‏و این تبلیغات دامنه داری که الآن راه افتاده است و رادیوها و تلویزیونهای خارج و ـ‏‎ ‎‏عرض می کنم که ـ رسانه های گروهی خارج و اینها همه بر ضد ما با آن دروغهای‏

صحیفه امامجلد 17صفحه 42
‏شاخداری که می گویند، لکن مفصل بحث می کنند و در دنیا مفصل پخش می کنند این‏‎ ‎‏مسائل را و در ایران هم خوب، یک عده ای هستند همین بساط را دارند، اینها را آقایان‏‎ ‎‏باید، مردم را با تبلیغات و با روشنگری و فهماندن بهشان ‏‏[‏‏بگویند‏‏]‏‏ که شما چه کردید و‏‎ ‎‏آیا این توابع که الآن حاصل است، با آن کاری که این ملت کرده است، آیا توابعش زیاد‏‎ ‎‏است که ما شکایت کنیم؟ قضیۀ یک سلطنت 2500 ساله با آن همه یال و کوپالش را که‏‎ ‎‏نابود کرد؟ این ملت نابود کرد و برگرداند به اینکه یک جمهوری اسلامی که ان شاء الله ،‏‎ ‎‏در روش اسلام پیش می رود. این یک کاری است که نمی ارزد به اینکه ما یک قدری‏‎ ‎‏نفتمان ـ مثلاً ـ کم باشد؟ یک قدری ـ فرض کنید که ـ فلان آلات بازی بچه هایمان دیگر‏‎ ‎‏نباشد؟ نمی دانم فلان چیز نباشد؟ و فلان خوراکی کم باشد یا گران باشد؟ این نمی ارزد به‏‎ ‎‏اینکه ما تحمل این را نکنیم، بگوییم نه، چیزی نشده است، خوب، همه اش گرانی است،‏‎ ‎‏همه اش گرفتاری است؟‏

گرفتاریها و کمبودها لازمۀ هر انقلاب 

‏     ‏‏می دانم که گرفتاری است، اما کجا هست که گرفتاری نیست؟ آنجایی که اصلا جنگ‏‎ ‎‏هم نیست، گرانی از اینجا بعضی جاهایش، خیلی بیشتر است. آنها هم که انقلاب کردند‏‎ ‎‏انقلابشان ‏‏[‏‏با مشکلات مواجه است‏‏]‏‏ هیچ انقلابی تاکنون نشده است که ‏‏[‏‏در آنها‏‎ ‎‏]‏‏سه‏‎ ‎‏ساله، بلکه یک ساله آن طور تحولات حاصل بشود و همه چیزش درست بشود. خوب ،‏‎ ‎‏یک کار بزرگ کردید. وقتی یک کار بسیار بزرگ کردید، توابع بسیار بزرگ می خواهد.‏‎ ‎‏لکن بحمد الله ، توابع اینجا به آن بزرگی نیست. قحطی الآن نیست در ایران. بر حسب‏‎ ‎‏قواعدی که در دنیا هست، بعد از انقلاب، یکی از امور مهم، قحطیهای عمومی است ـ و‏‎ ‎‏عرض کنم ـ مرضهای عمومی است. حالا این دوتا که لازمۀ یک انقلابی هست، قحطی‏‎ ‎‏لازمه انقلاب است، بحمد الله ، نیست در ایران. گرانی هست، بله گرانی هست، اما گرانی‏‎ ‎‏حالا نمی شود که ما بگوییم که چون گرانی هست، پس کاری در ایران نشده است. ایران‏‎ ‎‏مگر برای شکم قیام کرده بودند که حالا شکمشان خیلی سیر نمی شود؟ و بحمد الله سیر‏

صحیفه امامجلد 17صفحه 43
‏هم می شود. حالا که برای شکم ما آن طور نمی شود، یا آن عیاشیها را ـ مثلاً ـ نمی شود‏‎ ‎‏کرد، حالا بگوییم که نه دیگر چیزی نشده است؟ برای شکم که نکرده بودند اینها، برای‏‎ ‎‏خدا کرده بودند.‏

‏     ما تاریخ صدر اسلام را می بینیم که آنهایی که برای خدا کار می کردند با چه مشکلاتی‏‎ ‎‏روبرو بودند، خود پیغمبر باچه مشکلاتی روبرو بود، حضرت امیر با چه مشکلاتی روبرو‏‎ ‎‏بود. قرآن چقدر شکایت می کند از مردمی که حاضر نیستند که به جنگ بروند، حاضر‏‎ ‎‏نیستند که ـ عرض می کنم ـ کمک بکنند. خود پیغمبر چقدر در این امر گرفتاری داشت،‏‎ ‎‏حضرت امیر چقدر صحبت می کرد در این امور، حتی گاهی نفرین می کرد که اینها حاضر‏‎ ‎‏نیستند به هیچ کاری. بحمد الله که اینجا بدون نفرین، مردم حاضر ‏‏[‏‏ند‏‏]‏‏ و حاضر به احسن‏‎ ‎‏[‏‏وجه‏‏]‏‏ بودند. چیزی است که خدا کرده است؛ نعمتی است که خدا به ما داده است. همۀ‏‎ ‎‏ملت ما الآن همه جور حاضرند. و ما تبلیغات سوء را باید خنثی کنیم؛ یعنی، آن به عهدۀ‏‎ ‎‏این قشر از جمعیت روحانیون است که این تبلیغات سوء را، لا اقل، تبلیغاتی که در داخل‏‎ ‎‏هست، این تبلیغات داخلی که می شود، شما در مساجد بگویید مسائلی که شده است،‏‎ ‎‏مردم ببینند، و مسائلی که لازمۀ یک انقلاب است به مردم گوشزد بشود که مردم را نریزند‏‎ ‎‏ـ هی عرض بکنم ـ که چه بکنند، چه بشود.‏

حفظ اسلام و ارزشهای آن در گرو فداکاری 

‏     ‏‏ولهذا ما در این قضیه، خیلی اشخاص ارزشمندی را از دست دادیم، وما خسارت‏‎ ‎‏خیلی دیدیم. لکن نمی ارزد این خسارت؟ خوب، صدر اسلام هم حضرت سید الشهدا‏‎ ‎‏را که از همۀ خسارات بالاتر بود، ‏‏[‏‏از دست دادیم‏‏]‏‏. و سید الشهدا می دانست که دارد چه‏‎ ‎‏می کند، می دانست که اینجا، این سفر این طوری است. خوب، از خطبه های بین‏‎ ‎‏راههایشان و از فرمایشاتی که کردند معلوم است که مسئله این بوده است که... نه ، اینکه‏‎ ‎‏مسئله این بوده است که حالا چون می خواستند بروند آنجا، ببینند چه می شود. وضع‏‎ ‎‏جوری بوده است که باید بشود، باید این فداکاری بشود تا اینکه کار درست بشود. و ما‏

صحیفه امامجلد 17صفحه 44
‏هم امروز هر چه داریم از آن فداکاری است که آن فداکاری برای اسلام بود که همان‏‎ ‎‏مقداری که تا حالا ‏‏[‏‏دوام‏‏]‏‏ آورده است از همان بوده است. و ما باید این را، این پایگاه را‏‎ ‎‏حفظش بکنیم و فدا کاری را به مردم یاد بدهیم که باید فداکاری بکنید. فقط قضیه این‏‎ ‎‏نیست که ما برای سید الشهدا گریه کنیم، آن هم البته بزرگ است، لکن فداکاریهایش را‏‎ ‎‏باید حساب بکنیم. باید ارزش آن کاری که او کرده است و آن بساط ظلمی که به هم زده‏‎ ‎‏است، ‏‏[‏‏بیان کنیم‏‏]‏‏ می خواستند بکشانند به کفر و آن مسائلی که یزید می خواست درست‏‎ ‎‏بکند، طبعاً همه را خنثی کردایشان.‏

‏     حالا شما هم همینطور، این مسائلی که در زمان محمد رضا و زمان رضاشاه اوج گرفته‏‎ ‎‏و آن بساط درست شد، این هم دیگراینها را ملت بحمد الله ، این کار را کرد؛ ملت اینها را‏‎ ‎‏خنثی کرد و از بین برد. و الآن شما در تمام ایران، یک دکانی که علناً بخواهد یک چیز غیر‏‎ ‎‏مشروع را بفروشد، گمان ندارم داشته باشیم. آن وقت در هر خیابان اینجا، آقایان که توی‏‎ ‎‏تهران بودند و می رفتند و می دیدند، در هر خیابانی چقدر از این مسائل فساد بود. بالاتر از‏‎ ‎‏آن، بین تهران و شمیران چه خبر بود، از آن عشرتکده ها و از آن مسائل که نقل می کنند!‏‎ ‎‏لب دریاها چه خبر بود! خوب، این خبرها تمام شد، این یک نعمتی بود که خدا به ما داد.‏‎ ‎‏اینها را باید گوشزد کرد که ارزش ندارد که ما حالا فرض کنید که فلان چیزی که قبل از این‏‎ ‎‏هم اصلاً نداشتیم، بعد در آن زمان یک قدری پیدا کردیم، حالا نیستش، این ارزش‏‎ ‎‏ندارد این کار به اینکه حالا ما راجع به این شکایت کنیم که آقا چرا این نیست، چرا آن‏‎ ‎‏نیست.‏

بیان مسائل و برکات انقلاب توسط ائمه جمعه ها

‏     ‏‏این معلوم است که در یک مملکتی که قضاوت در آن نبوده است ؛ قضاوت شرعی‏‎ ‎‏نبوده، بعضی از قضات سابق کمونیست بودند که آنها کنار رفته اند، خوب، وقتی ندارد،‏‎ ‎‏وقتی الآن برای خاطر این طور عقب افتادگی هایی که داشتیم، قاضی به آن ترتیبی که‏‎ ‎‏شارع مقدس فرموده است نداریم که تحویل بدهیم، حال بگوییم همه چیز بماند، باز‏

صحیفه امامجلد 17صفحه 45
‏همان کمونیستها بیایند و حکم بکنند. یا یک طلبۀ متدین، ملاّی تا حدودی، و لو آن‏‎ ‎‏شرایط بزرگ قضاوت ندارد، لکن آدم متعهد، سالم کذایی است، این حالا با اذن یک‏‎ ‎‏حاکم شرعی برود این کار را بکند، حالا این کار را بکنیم یا رهایش بکنیم؟ بگوییم که نه،‏‎ ‎‏بگذار همانها، همان دادگستری سابق و همان قضات سابق باشد؟! بالاخره انسان عقلش‏‎ ‎‏می گوید، همیشه همین را می گوید که باید از فساد جلوگیری بشود، بعد هم به جایی برسد‏‎ ‎‏ان شاء الله ، به اینکه قضات خوب تهیه بشوند و مشغول کار بشوند.‏

‏     در هر صورت، ما الآن مبتلا هستیم در داخل و خارج به یک نِقهای زیاد. آنجا با‏‎ ‎‏اسلحه، داخل هم با اسلحه و بی اسلحه. و کارهای بی اسلحه مشکلتراست جواب دادنش‏‎ ‎‏تا اسلحه. اسلحه را معلوم است که باید با اسلحه جواب داد، اما این خورده ریزهایی که‏‎ ‎‏تزریق می شود و به گوش هم گفته می شود، این به او می گوید و او به آن می گوید و او چه‏‎ ‎‏می شود، اینها کارها را مشکلتر می کند. و آقایان باید در منابرشان، در مساجدشان، در‏‎ ‎‏خطبه هایشان به این مسائل رسیدگی بکنند و کارهایی که این انقلاب کرده گوشزد کنند به‏‎ ‎‏مردم. در هر ـ فرض کنید ـ جمعه ای یک بحثش را اطلاع پیدا کنند و گوشزد کنند که تا‏‎ ‎‏حالا چه شده است؛ در طول مدت پنجاه سالی که اینها سلطنت می کردند و غارت‏‎ ‎‏می کردند کشور را. شما در این روستاها ببینید ؛ هیچ چیز نبود، یک چیز کمی. بله، بعضی‏‎ ‎‏جاهایی که اعلیحضرت! می خواستند از آنجا عبور کنند، آنجا را یک کارش می کردند.‏‎ ‎‏آن وقت این طور بود مسئله. ایشان می خواستند بروند به ـ فرض کنید ـ کجا، همراهشان‏‎ ‎‏هم ممکن بود کسی از خارج باشد، می آوردند از این رعیتهای بی چاره را، اشخاصی از‏‎ ‎‏تهران می آوردند، ‏‏[‏‏با‏‏]‏‏ لباس خوب، آنجا می ایستادند و چه، و این راهی هم که او‏‎ ‎‏می رفت، درست می کردند. بعد می گفتند که بحمد الله ، ایران رسیده است به آنجایی که ـ‏‎ ‎‏عرض می کنم که ـ دهقانانشان عبارت از این است که همه شان دارای کذا و کذا هستند.‏‎ ‎‏وقتی آن طرفتر می رفتی، آن بی چاره از گرسنگی داشت از بین می رفت. نه طبیب داشت،‏‎ ‎‏نه دواخانه داشت، نه درمانگاه داشت؛ هیچ چیز نداشت، نه نان داشت. خوب حالا ما‏‎ ‎‏داریم می بینیم که هیچ چی نبوده است، حالا مشغول اند درست کنند. خوب، هیچی را‏

صحیفه امامجلد 17صفحه 46
‏می خواستند درست کنند، چطور می توانند این هیچی را زود درست کنند؟ از صفر شروع‏‎ ‎‏شده است، از نقطه «کاش» شروع شده است، از فسادهای زیاد روز افزون شروع شده‏‎ ‎‏است. خرابیها باید اصلاح بشود. همه چیز داشته اینجا؛ برداشتند و رفتند. همۀ بانکهای ما‏‎ ‎‏ورشکسته اند؛ به خاطر برداشتهایی که آنها کردند. ورشکست نه، اما عقب افتاده‏‎ ‎‏کارهایشان.‏

‏     در هر صورت، باید ما همه مان مردم را بیدار کنیم. توجه به آنها بدهیم. والحمد لله ،‏‎ ‎‏مردم هم مستعد هستند. جوانشان را دارند می دهند و مع ذلک، افتخار می کنند. خوب،‏‎ ‎‏حق هم هست، باید افتخار کنند؛ برای اینکه برای انسان نمی دهند، برای خدا می دهند.‏‎ ‎‏اینها از خدا هستند، همۀ ما از خدا هستیم و برای خدا باید بدهیم. و بحمد الله آقایان ائمۀ‏‎ ‎‏جمعه و اینهاگاهی می روند در جبهه ها و آقای اشرفی‏‎[6]‎‏ با آن سنشان می روند آنجا‏‎ ‎‏صحبت می کنند برای مردم، دیگران هم می روند. و امیدوارم که مردم را با همین گرمی‏‎ ‎‏نگه دارید که این انقلاب را به آنجا برسانند که ما مسئلۀ اسلاممان دیگر همه جا پیاده‏‎ ‎‏بشود، ان شاء الله . و به تدریج البته باید بشود. اصلاً جوری شده بود که نمی شد، و این قدر‏‎ ‎‏که شده است یک اعجازی شده است. و اگر بنا بود روی موازین عادی این ـ فرض کنید‏‎ ‎‏که ـ مشروبفروشیها و این عشرتکده ها و اینها از بین برود، این سالها ‏‏[‏‏وقت‏‎ ‎‏]‏‏می خواست،‏‎ ‎‏لکن خدا خواست که یکدفعه مردم همه توجه کردند و تمام شد قضیه. حالا هم‏‎ ‎‏امیدواریم که با توجه آقایان و با خطبه هایی که آقایان می خوانند و با خطهایی که‏‎ ‎‏می دهند، مردم هم بیدار بشوند و ارشاد بشوند، و هم این مشکلات به نظرشان یک‏‎ ‎‏چیزی نیاید و واقعاً چیزی نیست. مشکلات آن قدر نیست که یک کشور انقلابی باید به‏‎ ‎‏آن مبتلا باشد. این هم نکته اش این است که انقلابهایی که در آنجا می شد، مردم خیلی‏‎ ‎‏دخالت نداشتند و یک ایدۀ خدایی توی کار نبوده است. اینجا، هم ایدۀ خدایی بوده‏‎ ‎‏است و هم مردم در صحنه بودند. از این جهت، مشکلات کم می شود و اگر بنا بود که‏

صحیفه امامجلد 17صفحه 47
‏دولت بخواهد همۀ کارهارا بکند، حالا به عقب رفته بودیم و هیچ کاری هم از ما‏‎ ‎‏نمی آمد. اما بحمد الله ، الآن خیلی خوب است، رفاه است، همه چیز درست است، و البته‏‎ ‎‏از این رفاه هم بهتر می شود. اگر این امریکا یک مدتی دیگر اینجا می ماند، اینجا هم‏‎ ‎‏می شد مثل یکی از کشورهایی که الآن هستند که در آنجا یک کلمۀ اسلامی نمی شود‏‎ ‎‏گفت؛ اصلاً با اسلام مخالف هستند. شما اگر صحبتهای بعض سران اینها را ملاحظه کنید،‏‎ ‎‏معلوم است که کاری به ایران ندارند، ایران آن قدر مهم نیست، ثقیل نیست؛ با اسلامش‏‎ ‎‏مخالفند. و همین بعضی از این روشنفکرهای ما هم همین جور هستند که فقط اسلامش را‏‎ ‎‏نمی خواهند. شما بگویید که «جمهوری» همه قبول دارند؛ جمهوری خوب است، به غیر‏‎ ‎‏سلطنت طلبها ‏‏[‏‏که دوست دارند‏‏]‏‏ بگویید که «جمهوری دمکراتیک» ؛ این راهم همه‏‎ ‎‏قبول دارند، جمهوری اسلامی یعنی چه؟ جمهوری اسلامی، یک چیزی تازه ای است،‏‎ ‎‏بدعت است، این یک چیز تازه ای است، تازه آورده ای است.‏

‏     بنابر این، ما باید صبر کنیم به این حرفها، مردم را بیدار کنیم به اینکه نترسند از این‏‎ ‎‏حرفها. الحمد لله نمی ترسند. هر چه هم شده است، دیده اند؛ بالاتر از این نیست که انسان‏‎ ‎‏فدا بشود؛ خوب فدا بشود، مثل همه مسلمانهایی که فدا شدند، ما هم جزء آنها باشیم.‏

‏     ان شاء الله ، خداوند همه را تأیید کند، موفق کند ، و ما را هم به دعاگویی موفق کند، و‏‎ ‎‏شمارا هم به ارشاد مردم و مردم را هم به اینکه در صحنه باشند و این اسلام را حفظ کنند،‏‎ ‎‏ان شاء الله . ‏

‏و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 17صفحه 48

  • ـ آقای سید محمد موسوی خوئینی ها، نمایندۀ امام خمینی و سرپرست حجاج ایرانی.
  • ـ «مَن أَصْبَحَ وَلَمْ یَهْتَمَّ بِاُمُورِ الْمُسْلِمینَ فَلَیْسَ بِمِنْهُم» یا «بِمُسْلِم»؛ کسی که صبح کند بی آنکه اهتمامی به امور مسلمین داشته باشد، او از مسلمین نیست. مسلمان نیست. اصول کافی، ج 2، ص 164، ح 4 و 5.
  • ـ آقای سید حسین طباطبایی قمی، از علمای بزرگ و مراجع تقلید که در سال 1365 ه . ق. در گذشته است.
  • ـ درد ، بلا .
  • ـ اصل، ریشه.
  • ـ آقای عطاءالله اشرفی اصفهانی، نمایندۀ امام و امام جمعۀ کرمانشاه.