پیام

پیام به روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ائمه جمعه وجماعات (منشور روحانیت)

پیام (منشور روحانیت)

‏زمان:‏‎ ‎‏3 اسفند 1367 / 15 رجب 1409‏

‏مکان: تهران، جماران‏

‏موضوع: تعیین استراتژی نظام جمهوری اسلامی ایران ـ رسالت حوزه های علمیه ـ منشور‏‎ ‎‏روحانیت‏

‏مخاطب: روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ائمۀ جمعه و جماعات‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏خدمت حضرات روحانیون سراسر کشور و مراجع بزرگوار اسلام و مدرسین گرام و‏‎ ‎‏طلاب عزیز حوزه های علمیه و ائمۀ محترم جمعه و جماعات ـ دامت برکاتهم‏

‏     صلوات و سلام خدا و رسول خدا بر ارواح طیبۀ شهیدان خصوصاً شهدای عزیز‏‎ ‎‏حوزه ها و روحانیت. درود بر حاملان امانت وحی و رسالت پاسداران شهیدی که ارکان‏‎ ‎‏عظمت و افتخار انقلاب اسلامی را بر دوش تعهد سرخ و خونین خویش حمل نموده اند.‏‎ ‎‏سلام بر حماسه سازان همیشه جاوید روحانیت که رسالۀ علمیه و عملیۀ خود را به دم‏‎ ‎‏شهادت و مرکب خون نوشته اند و بر منبر هدایت و وعظ و خطابۀ ناس از شمع حیاتشان‏‎ ‎‏گوهر شبچراغ ساخته اند. افتخار و آفرین بر شهدای حوزه و روحانیت که در هنگامۀ نبرد‏‎ ‎‏رشتۀ تعلقات درس و بحث و مدرسه را بریدند و عقال‏‎[1]‎‏ تمنیات دنیا را از پای حقیقت‏‎ ‎‏علم برگرفتند و سبکبالان به میهمانی عرشیان رفتند و در مجمع ملکوتیان شعر حضور‏‎ ‎‏سروده اند.‏

‏     سلام بر آنان که تا کشف حقیقت تفقه به پیش تاختند و برای قوم و ملت خود‏‎ ‎‏مُنذران‏‎[2]‎‏ صادقی شدند که بند بند حدیث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پارۀ‏‎ ‎‏پیکرشان گواهی کرده است و حقاً از روحانیت راستین اسلام و تشیع جز این انتظاری‏

صحیفه امامجلد 21صفحه 273
‏نمی رود که در دعوت به حق و راه خونین مبارزۀ مردم، خود اولین قربانیها را بدهد و مُهر‏‎ ‎‏ختام دفترش شهادت باشد. آنان که حلقۀ ذکر عارفان و دعای سحر مناجاتیان حوزه ها و‏‎ ‎‏روحانیت را درک کرده اند در خلسۀ حضورشان آرزویی جز شهادت ندیده اند و آنان از‏‎ ‎‏عطایای حضرت حق در میهمانی خلوص و تقرب جز عطیۀ شهادت نخواسته اند. البته‏‎ ‎‏همۀ مشتاقان و طالبان هم به مراد شهادت نرسیده اند. یکی چون من عمری در ظلمات‏‎ ‎‏حصارها و حجابها مانده است و در خانۀ عمل و زندگی جز ورق و کتاب منیت نمی یابد و‏‎ ‎‏دیگری در اول شب یلدای زندگی سینۀ سیاه هوسها را دریده است و با سپیدۀ سحر عشق‏‎ ‎‏عقد وصال و شهادت بسته است. و حال من غافل که هنوز از کَتم‏‎[3]‎‏ عدمها به وجود‏‎ ‎‏نیامده ام، چگونه از وصف قافله سالاران وجود وصفی کنم؟ من و امثال من از این قافله‏‎ ‎‏فقط بانگ جرسی می شنویم، بگذارم و بگذرم. تردیدی نیست که حوزه های علمیه و‏‎ ‎‏علمای متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات‏‎ ‎‏و انحرافات و کجرویها بوده اند. علمای بزرگ اسلام در همۀ عمر خود تلاش نموده اند تا‏‎ ‎‏مسائل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند.‏

‏     اگر فقهای عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومی به عنوان علوم قرآن و اسلام و‏‎ ‎‏اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به خورد توده ها داده بودند. جمع آوری و نگهداری علوم قرآن‏‎ ‎‏و اسلام و آثار و احادیث پیامبر بزرگوار و سنت و سیرۀ معصومین ـ علیهم السلام ـ و ثبت‏‎ ‎‏و تبویب‏‎[4]‎‏ و تنقیح آنان در شرایطی که امکانات بسیار کم بوده است و سلاطین و‏‎ ‎‏ستمگران در محو آثار رسالت همۀ امکانات خود را به کار می گرفتند، کار آسانی نبوده‏‎ ‎‏است که بحمدالله امروز نتیجۀ آن زحمات را در آثار و کتب با برکتی همچون «کتب‏‎ ‎‏اربعه»‏‎[5]‎‏ و کتابهای دیگر متقدمین و متأخرین از فقه و فلسفه، ریاضیات و نجوم و اصول و‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 21صفحه 274
‏کلام و حدیث و رجال، تفسیر و ادب و عرفان و لغت و تمامی رشته های متنوع علوم‏‎ ‎‏مشاهده می کنیم. اگر ما نام اینهمه زحمت و مرارت را جهاد فی سبیل الله نگذاریم، چه‏‎ ‎‏باید بگذاریم؟‏

‏     در بُعد خدمات علمی حوزه های علمیه سخن بسیار است که ذکر آن در این مختصر‏‎ ‎‏نمی گنجد. بحمدالله حوزه ها از نظر منابع و شیوه های بحث و اجتهاد، غنی و دارای ابتکار‏‎ ‎‏است. تصور نمی کنم برای بررسی عمیق همه جانبۀ علوم اسلامی طریقه ای مناسبتر از‏‎ ‎‏شیوۀ علمای سلف یافت شود. تاریخ بیش از هزار سالۀ تحقیق و تتبع علمای راستین‏‎ ‎‏اسلام گواه بر ادعای ما در راه بارور ساختن نهال مقدس اسلام است. صدها سال است که‏‎ ‎‏روحانیت اسلام تکیه گاه محرومان بوده است، همیشه مستضعفان از کوثر زلال معرفت‏‎ ‎‏فقهای بزرگوار سیراب شده اند. از مجاهدات علمی و فرهنگی آنان که بحق از جهاتی‏‎ ‎‏افضل از دماء شهیدان‏‎[6]‎‏ است که بگذریم، آنان در هر عصری از اعصار برای دفاع از‏‎ ‎‏مقدسات دینی و میهنی خود مرارتها و تلخیهایی متحمل شده اند و همراه با تحمل‏‎ ‎‏اسارتها و تبعیدها، زندانها و اذیت و آزارها و زخم زبانها، شهدای گرانقدری را به پیشگاه‏‎ ‎‏مقدس حق تقدیم نموده اند. شهدای روحانیت منحصر به شهدای مبارزه و جنگ در‏‎ ‎‏ایران نیستند، یقیناً رقم شهدای گمنام حوزه ها و روحانیت که در مسیر نشر معارف و‏‎ ‎‏احکام الهی به دست مزدوران و نامردمان، غریبانه جان باخته اند زیاد است.‏

‏     در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بوده اند که بر‏‎ ‎‏تارک جبین شان خون و شهادت نقش بسته است. کدام انقلاب مردمی ـ اسلامی را سراغ‏‎ ‎‏کنیم که در آن حوزه و روحانیت پیش کسوت شهادت نبوده اند و بر بالای دار نرفته اند و‏‎ ‎‏اجساد مطهرشان بر سنگفرشهای حوادث خونین به شهادت نایستاده است؟ در‏‎ ‎‏15 خرداد و در حوادث قبل و بعد از پیروزی، شهدای اولین، از کدام قشر بوده اند؟ خدا‏‎ ‎‏را سپاس می گزاریم که از دیوارهای فیضیه گرفته تا سلولهای مخوف و انفرادی رژیم شاه‏

صحیفه امامجلد 21صفحه 275
‏و از کوچه و خیابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر کار و محل‏‎ ‎‏خدمت تا خطوط مقدم جبهه ها و میادین مین، خون پاک شهدای حوزه و روحانیت افق‏‎ ‎‏فقاهت را گلگون کرده است و در پایان افتخارآمیز جنگ تحمیلی نیز رقم شهدا و‏‎ ‎‏جانبازان و مفقودین حوزه ها نسبت به قشرهای دیگر زیادتر است. بیش از دو هزار و‏‎ ‎‏پانصد نفر از طلاب علوم دینیه در سراسر ایران در جنگ تحمیلی شهید شده اند و این‏‎ ‎‏رقم نشان می دهد که روحانیت برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی ایران تا چه حد مهیا‏‎ ‎‏بوده است.‏

‏     امروز نیز همچون گذشته شکارچیان استعمار در سرتاسر جهان از مصر و پاکستان و‏‎ ‎‏افغانستان و لبنان و عراق و حجاز و ایران و اراضی اشغالی به سراغ شیردلان روحانیت‏‎ ‎‏مخالف شرق و غرب و متکی به اصول اسلام ناب محمدی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ‏‎ ‎‏رفته اند و از این پس نیز جهان اسلام هر از چند گاه شاهد انفجار خشم جهانخواران علیه‏‎ ‎‏یک روحانی پاکباخته است. علمای اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایه داران و پول پرستان‏‎ ‎‏و خوانین نرفته اند و همواره این شرافت را برای خود حفظ کرده اند و این ظلم فاحشی‏‎ ‎‏است که کسی بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدی با سرمایه داران‏‎ ‎‏در یک کاسه است. و خداوند کسانی را که اینگونه تبلیغ کرده و یا چنین فکر می کنند،‏‎ ‎‏نمی بخشد. روحانیت متعهد، به خون سرمایه داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان‏‎ ‎‏سرآشتی نداشته و نخواهد داشت. آنها با زهد و تقوا و ریاضت درس خوانده اند و پس از‏‎ ‎‏کسب مقامات علمی و معنوی نیز به همان شیوۀ زاهدانه و با فقر و تهیدستی و عدم تعلق به‏‎ ‎‏تجملات دنیا زندگی کرده اند و هرگز زیر بار منت و ذلت نرفته اند. دقت و مطالعه در‏‎ ‎‏زندگی علمای سلف، حکایت از فقر و نهایتاً روح پرفتوت آنان برای کسب معارف‏‎ ‎‏می کند که چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصیل کرده اند و با قناعت و بزرگواری‏‎ ‎‏زیستند.‏

‏     در ترویج روحانیت و فقاهت نه زور سر نیزه بوده است، نه سرمایۀ پول پرستان و‏‎ ‎‏ثروتمندان، بلکه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است که مردم آنان را برگزیده اند.‏

صحیفه امامجلد 21صفحه 276
‏مخالفت روحانیون با بعضی از مظاهر تمدن در گذشته صرفاً به جهت ترس از نفوذ‏‎ ‎‏اجانب بوده است. احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبی، خصوصاً فرهنگ مبتذل‏‎ ‎‏غرب موجب شده بود که آنان با اختراعات و پدیده ها برخورد احتیاط آمیز کنند. علمای‏‎ ‎‏راستین از بس که دروغ و فریب از جهانخواران دیده بودند، به هیچ چیزی اطمینان‏‎ ‎‏نمی کردند و ابزاری از قبیل رادیو و تلویزیون در نزدشان مقدمۀ ورود استعمار بود، لذا‏‎ ‎‏گاهی حکم به منع استفاده از آنها را می دادند. آیا رادیو و تلویزیون در کشورهایی چون‏‎ ‎‏ایران وسایلی نبودند تا فرهنگ غرب را به ارمغان آورند؟ و آیا رژیم گذشته از رادیو و‏‎ ‎‏تلویزیون برای بی اعتبار کردن عقاید مذهبی و نادیده گرفتن آداب و رسوم ملی استفاده‏‎ ‎‏نمی نمود؟ به هر حال خصوصیات بزرگی چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب‏‎ ‎‏علم و عدم وابستگی به قدرتها و مهمتر از همه احساس مسئولیت در برابر توده ها،‏‎ ‎‏روحانیت را زنده و پایدار و محبوب ساخته است و چه عزتی بالاتر از اینکه روحانیت با‏‎ ‎‏کمی امکانات، تفکر اسلام ناب را بر سرزمین افکار و اندیشۀ مسلمانان جاری ساخته‏‎ ‎‏است و نهال مقدس فقاهت در گلستان حیات و معنویت هزاران محقق به شکوفه نشسته‏‎ ‎‏است. راستی اگر کسی فکر کند که استعمار، روحانیت را با اینهمه مجد و عظمت و نفوذ‏‎ ‎‏تعقیب نکرده و نمی کند، ساده اندیشی نیست؟‏

‏     مسئلۀ کتاب آیات شیطانی‏‎[7]‎‏ کاری حساب شده برای زدن ریشۀ دین و دینداری و در‏‎ ‎‏رأس آن اسلام و روحانیت است. یقیناً اگر جهانخواران می توانستند، ریشه و نام‏‎ ‎‏روحانیت را می سوختند ولی خداوند همواره حافظ و نگهبان این مشعل مقدس بوده‏‎ ‎‏است و ان شاءالله از این پس نیز خواهد بود، به شرط آنکه حیله و مکر و فریب‏‎ ‎‏جهانخواران را بشناسیم. البته بدان معنا نیست که ما از همۀ روحانیون دفاع کنیم، چرا که‏

صحیفه امامجلد 21صفحه 277
‏روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزه های علمیه‏‎ ‎‏هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند. امروز عده ای با ژست‏‎ ‎‏تقدس مآبی چنان تیشه به ریشۀ دین و انقلاب و نظام می زنند که گویی وظیفه ای غیر از‏‎ ‎‏این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نیست.‏‎ ‎‏طلاب عزیز لحظه ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، اینها مروّج‏‎ ‎‏اسلام امریکایی اند و دشمن رسول الله . آیا در مقابل این افعیها نباید اتحاد طلاب عزیز‏‎ ‎‏حفظ شود؟‏

‏     استکبار وقتی که از نابودی مطلق روحانیت و حوزه ها مأیوس شد، دو راه برای‏‎ ‎‏ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ در قرن‏‎ ‎‏معاصر. وقتی حربۀ ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راههای نفوذ تقویت گردید. اولین‏‎ ‎‏و مهمترین حرکت، القای شعار جدایی دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در‏‎ ‎‏حوزه و روحانیت تا اندازه ای کارگر شده است تا جایی که دخالت در سیاست دون شأن‏‎ ‎‏فقیه و ورود در معرکۀ سیاسیون تهمت وابستگی به اجانب را به همراه می آورد؛ یقیناً‏‎ ‎‏روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشته اند. گمان نکنید که تهمت وابستگی و افترای‏‎ ‎‏بی دینی را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه‏‎ ‎‏وابسته، به مراتب کاریتر از اغیار بوده و هست.‏

‏     در شروع مبارزات اسلامی اگر می خواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب‏‎ ‎‏می شنیدی که شاه شیعه است! عده ای مقدس نمای واپسگرا همه چیز را حرام می دانستند‏‎ ‎‏و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از‏‎ ‎‏این دستۀ متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است. وقتی‏‎ ‎‏شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام‏‎ ‎‏فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در‏‎ ‎‏سیاست ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد.‏‎ ‎‏به زعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای‏

صحیفه امامجلد 21صفحه 278
‏وجودش ببارد و الاّ عالم سیّاس و روحانی کاردان و زیرک، کاسه ای زیر نیم کاسه داشت.‏‎ ‎‏و این از مسائل رایج حوزه ها بود که هر کس کج راه می رفت متدینتر بود. یاد گرفتن زبان‏‎ ‎‏خارجی، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار می رفت. در مدرسۀ فیضیه فرزند‏‎ ‎‏خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزه ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من‏‎ ‎‏فلسفه می گفتم. تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه می یافت، وضع روحانیت و حوزه ها،‏‎ ‎‏وضع کلیساهای قرون وسطی می شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و‏‎ ‎‏مجد واقعی حوزه ها را حفظ نمود.‏

‏     علمای دین باور در همین حوزه ها تربیت شدند و صفوف خویش را از دیگران جدا‏‎ ‎‏کردند. قیام بزرگ اسلامی مان نشأت گرفته از همین بارقه است. البته هنوز حوزه ها به هر‏‎ ‎‏دو تفکر آمیخته اند و باید مراقب بود که تفکر جدایی دین از سیاست از لایه های تفکر‏‎ ‎‏اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکی از مسائلی که باید برای طلاب جوان‏‎ ‎‏ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم و‏‎ ‎‏ساده لوحان بیسواد، عده ای کمر همت بسته اند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت‏‎ ‎‏از جان و آبرو سرمایه گذاشته اند. اوضاع مثل امروز نبود، هر کس صد در صد معتقد به‏‎ ‎‏مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهای مقدس نماها از میدان به در می رفت؛ ترویج تفکر‏‎ ‎‏«شاه سایۀ خداست» و یا با گوشت و پوست نمی توان در مقابل توپ و تانک ایستاد و‏‎ ‎‏اینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسی می دهد و از‏‎ ‎‏همه شکننده تر، شعار گمراه کنندۀ حکومت قبل از ظهور امام زمان ـ علیه السلام ـ باطل‏‎ ‎‏است و هزاران «إن قُلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایی بودند که نمی شد با‏‎ ‎‏نصیحت و مبارزۀ منفی و تبلیغات جلوی آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ایثار خون‏‎ ‎‏بود که خداوند وسیله اش را آماده نمود. علما و روحانیت متعهد سینه را برای مقابله با هر‏‎ ‎‏تیر زهرآگینی که به طرف اسلام شلیک می شد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند.‏‎ ‎‏اولین و مهمترین فصل خونین مبارزه در عاشورای 15 خرداد رقم خورد. در‏‎ ‎‏15 خرداد 42 مقابله با گلولۀ تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان‏

صحیفه امامجلد 21صفحه 279
‏می نمود. بلکه علاوه بر آن از داخل جبهۀ خودی گلولۀ حیله و مقدس مآبی و تحجر بود؛‏‎ ‎‏گلولۀ زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را‏‎ ‎‏می سوخت و می درید. در آن زمان روزی نبود که حادثه ای نباشد، ایادی پنهان و آشکار‏‎ ‎‏امریکا و شاه به شایعات و تهمتها متوسل شدند حتی نسبت تارک الصلوة و کمونیست و‏‎ ‎‏عامل انگلیس به افرادی که هدایت مبارزه را به عهده داشتند می دادند. واقعاً روحانیت‏‎ ‎‏اصیل در تنهایی و اسارت خون می گریست که چگونه امریکا و نوکرش پهلوی‏‎ ‎‏می خواهند ریشۀ دیانت و اسلام را برکنند و عده ای روحانی مقدس نمای ناآگاه یا‏‎ ‎‏بازی خورده و عده ای وابسته که چهره شان بعد از پیروزی روشن گشت، مسیر این‏‎ ‎‏خیانت بزرگ را هموار می نمودند.‏

‏     آنقدر که اسلام از این مقدسین روحانی نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر‏‎ ‎‏نخورده است و نمونۀ بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ که در تاریخ‏‎ ‎‏روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه ها را بیش از این تلخ نکنم. ولی طلاب جوان باید‏‎ ‎‏بدانند که پروندۀ تفکر این گروه همچنان باز است و شیوۀ مقدس مآبی و دین فروشی‏‎ ‎‏عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شده اند. آنها که به‏‎ ‎‏خود اجازۀ ورود در امور سیاست را نمی دادند، پشتیبان کسانی شدند که تا براندازی نظام‏‎ ‎‏و کودتا جلو رفته بودند. غائلۀ قم و تبریز‏‎[8]‎‏ با هماهنگی چپیها و سلطنت طلبان و‏‎ ‎‏تجزیه طلبان کردستان تنها یک نمونه است که می توانیم ابراز کنیم که در آن حادثه ناکام‏‎ ‎‏شدند ولی دست برنداشتند و از کودتای نوژه‏‎[9]‎‏ سر در آوردند، باز خدا رسوایشان‏‎ ‎

صحیفه امامجلد 21صفحه 280
‏ساخت. دسته ای دیگر از روحانی نماهایی که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا‏‎ ‎‏می دانستند و سر به آستانۀ دربار می ساییدند، یکمرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و‏‎ ‎‏شریفی که برای اسلام آنهمه زجر و آوارگی و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و‏‎ ‎‏بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس نماهای بیشعور می گفتند دین از سیاست جداست و‏‎ ‎‏مبارزۀ با شاه حرام است، امروز می گویند مسئولین نظام کمونیست شده اند! تا دیروز‏‎ ‎‏مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور امام زمان ـ ارواحنا‏‎ ‎‏فداه ـ را مفید و راهگشا می دانستند، امروز از اینکه در گوشه ای خلاف شرعی که هرگز‏‎ ‎‏خواست مسئولین نیست رخ می دهد، فریاد «وا اسلاما» سر می دهند! دیروز‏‎ ‎‏«حجتیه ای»ها‏‎[10]‎‏ مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحۀ مبارزات تمام تلاش خود را‏‎ ‎‏نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمۀ شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابیتر از انقلابیون‏‎ ‎‏شده اند! «ولایتی»های دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را‏‎ ‎‏ریخته اند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان‏‎ ‎‏ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده‏‎ ‎‏و حسرت ولایت دوران شاه را می خورند! راستی اتهام امریکایی و روسی و التقاطی،‏‎ ‎‏اتهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها، اتهام کشتن زنان آبستن و حِلیّت قمار و‏‎ ‎‏موسیقی از چه کسانی صادر می شود؟ از آدمهای لامذهب یا از مقدس نماهای متحجر و‏‎ ‎‏بیشعور؟! فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و‏‎ ‎‏اظهار طعنها و کنایه ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواص‏‎ ‎‏از چه گروهی؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است. همۀ اینها‏‎ ‎‏نتیجۀ نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه هاست، و برخورد واقعی هم با این‏‎ ‎‏خطرات بسیار مشکل و پیچیده است.‏


صحیفه امامجلد 21صفحه 281
‏     از یک طرف وظیفۀ تبیین حقایق و واقعیات و اجرای حق و عدالت در حد توان و از‏‎ ‎‏طرف دیگر مراقبت از نیفتادن سوژه ای به دست دشمنان کار آسانی نیست.‏

‏     با اینکه در کشور ما در اجرای عدالت بین روحانی و غیر آن امتیازی نیست، ولی وقتی‏‎ ‎‏با متخلفی از روحانیت خوش سابقه یا بدسابقه برخورد شرعی و قانونی و جدی می شود،‏‎ ‎‏فوراً باندها فریاد می زنند که چه نشسته اید، جمهوری اسلامی می خواهد آبروی‏‎ ‎‏روحانیت را ببرد. اگر احیاناً کسی مستحق عفو بوده و بخشیده شود، تبلیغ می کنند که نظام‏‎ ‎‏به روحانیت امتیاز بیجا می دهد.‏

‏     مردم عزیز ایران باید مواظب باشند که دشمنان از برخورد قاطع نظام با متخلفین از به‏‎ ‎‏اصطلاح روحانیون سوءاستفاده نکنند و با موج آفرینی و تبلیغات اذهان را نسبت به‏‎ ‎‏روحانیون متعهد بدبین ننمایند و این را دلیل عدالت نظام بدانند که امتیازی برای هیچ کس‏‎ ‎‏قائل نیست و خدا می داند که شخصاً برای خود ذره ای مصونیت و حق و امتیاز قائل‏‎ ‎‏نیستم. اگر تخلفی از من هم سر زند مهیای مؤاخذه ام. حال بحث این است که برای‏‎ ‎‏جلوگیری از تکرار آن حوادث تلخ و رسیدن به اطمینان از قطع نفوذ بیگانگان در حوزه ها‏‎ ‎‏چه باید کرد؟ گر چه کار مشکل است ولی چاره چیست باید فکری کرد. اولین وظیفۀ‏‎ ‎‏شرعی و الهی آن است که اتحاد و یکپارچگی طلاب و روحانیت انقلابی حفظ شود‏‎ ‎‏وگرنه شب تاریک در پیش است و بیم موج و گردابی چنین هایل.‏

‏     امروز هیچ دلیل شرعی و عقلی وجود ندارد که اختلاف سلیقه ها و برداشتها و حتی‏‎ ‎‏ضعف مدیریتها دلیل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علمای متعهد گردد. ممکن‏‎ ‎‏است هر کس در فضای ذهن و ایده های خود نسبت به عملکردها و مدیریتها و‏‎ ‎‏سلیقه های دیگران و مسئولین انتقادی داشته باشد، ولی لحن و تعابیر نباید افکار جامعه و‏‎ ‎‏آیندگان را از مسیر شناخت دشمنان واقعی و ابرقدرتها که همۀ مشکلات و نارساییها از‏‎ ‎‏آنان سرچشمه گرفته است، به طرف مسائل فرعی منحرف کند و خدای ناکرده همۀ‏‎ ‎‏ضعفها و مشکلات به حساب مدیریت و مسئولین گذاشته شود و از آن تفسیر‏‎ ‎‏انحصارطلبی گردد که این عمل کاملاً غیر منصفانه است و اعتبار مسئولین نظام را از بین‏

صحیفه امامجلد 21صفحه 282
‏می برد و زمینه را برای ورود بی تفاوتها و بی دردها به صحنۀ انقلاب آماده می کند.‏

‏     من امروز بر این عقیده ام که مقتدرترین افراد در مصاف با آنهمه توطئه ها و خصومتها‏‎ ‎‏و جنگ افروزیهایی که در جهان علیه انقلاب اسلامی است، معلوم نبود موفقیت بیشتری‏‎ ‎‏از افراد موجود به دست می آوردند. در یک تحلیل منصفانه از حوادث انقلاب خصوصاً‏‎ ‎‏از حوادث ده سال پس از پیروزی باید عرض کنم که انقلاب اسلامی ایران در اکثر‏‎ ‎‏اهداف و زمینه ها موفق بوده است و به یاری خداوند بزرگ در هیچ زمینه ای مغلوب و‏‎ ‎‏شکست خورده نیستیم، حتی در جنگ پیروزی از آن ملت ما گردید و دشمنان در‏‎ ‎‏تحمیل آنهمه خسارات چیزی به دست نیاوردند.‏

‏     البته اگر همۀ علل و اسباب را در اختیار داشتیم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاتری‏‎ ‎‏می نگریستیم و می رسیدیم ولی این بدان معنا نیست که در هدف اساسی خود که همان‏‎ ‎‏دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شده ایم. هر روز ما در جنگ برکتی‏‎ ‎‏داشته ایم که در همۀ صحنه ها از آن بهره جسته ایم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان‏‎ ‎‏صادر نموده ایم، ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده ایم، ما در‏‎ ‎‏جنگ، پرده از چهرۀ تزویر جهانخواران کنار زدیم، ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را‏‎ ‎‏شناخته ایم، ما در جنگ به این نتیجه رسیده ایم که باید روی پای خودمان بایستیم، ما در‏‎ ‎‏جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم، ما در جنگ ریشه های انقلاب پر بار‏‎ ‎‏اسلامی مان را محکم کردیم، ما در جنگ حس برادری و وطن دوستی را در نهاد‏‎ ‎‏یکایک مردمان بارور کردیم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان‏‎ ‎‏دادیم که علیه تمامی قدرتها و ابرقدرتها سالیان سال می توان مبارزه کرد، جنگ ما کمک‏‎ ‎‏به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما‏‎ ‎‏موجب شد که تمامی سردمداران نظامهای فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند،‏‎ ‎‏جنگ ما بیداری پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود که صنایع‏‎ ‎‏نظامی ما از رشد آنچنانی برخوردار شد و از همۀ اینها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابی‏‎ ‎‏در پرتو جنگ تحقق یافت.‏


صحیفه امامجلد 21صفحه 283
‏     همۀ اینها از برکت خونهای پاک شهدای عزیز هشت سال نبرد بود، همۀ اینها از تلاش‏‎ ‎‏مادران و پدران و مردم عزیز ایران در ده سال مبارزه با امریکا و غرب و شوروی و شرق‏‎ ‎‏نشأت گرفت. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و‏‎ ‎‏غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود‏‎ ‎‏دارد. چه کوته نظرند آنهایی که خیال می کنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی‏‎ ‎‏نرسیده ایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بیفایده است!‏‎ ‎‏در حالی که صدای اسلامخواهی افریقا از جنگ هشت سالۀ ماست، علاقه به‏‎ ‎‏اسلام شناسی مردم در امریکا و اروپا و آسیا و افریقا یعنی در کل جهان از جنگ هشت‏‎ ‎‏سالۀ ماست.‏

‏     من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و‏‎ ‎‏جانبازان به خاطر تحلیلهای غلط این روزها رسماً معذرت می خواهم و از خداوند‏‎ ‎‏می خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم‏‎ ‎‏نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کرده ایم که ما برای ادای‏‎ ‎‏تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان‏‎ ‎‏و تکلیف جنگ دارد به وظیفۀ خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان که تا لحظۀ آخر هم‏‎ ‎‏تردید ننمودند، آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن‏‎ ‎‏نهاد، باز به وظیفۀ خود عمل کرده است، آیا از اینکه به وظیفۀ خود عمل کرده است‏‎ ‎‏نگران باشد؟ نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیده ها‏‎ ‎‏به گونه ای غلط عمل کنیم که حزب الله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از‏‎ ‎‏مواضع اصولی اش عدول می کند. تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به‏‎ ‎‏دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر‏‎ ‎‏نمی شود؟! تأخیر در رسیدن به همۀ اهداف دلیل نمی شود که ما از اصول خود عدول‏‎ ‎‏کنیم. همۀ ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه ایم نه مأمور به نتیجه. اگر همۀ انبیا و معصومین‏‎ ‎‏ـ علیهم السلام ـ در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز نمی بایست از فضای‏

صحیفه امامجلد 21صفحه 284
‏بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلی و بلند مدتی که‏‎ ‎‏هرگز در حیات ظاهری آنان جامۀ عمل نپوشیده است ذکری به میان آورند. در حالی که‏‎ ‎‏به لطف خداوند بزرگ، ملت ما توانسته است در اکثر زمینه هایی که شعار داده است به‏‎ ‎‏موفقیت نایل شود. ما شعار سرنگونی رژیم شاه را در عمل نظاره کرده ایم، ما شعار‏‎ ‎‏آزادی و استقلال را به عمل خود زینت بخشیده ایم، ما شعار «مرگ بر امریکا» را در عمل‏‎ ‎‏جوانان پرشور و قهرمان و مسلمان در تسخیر لانۀ فساد و جاسوسی امریکا تماشا‏‎ ‎‏کرده ایم، ما همۀ شعارهایمان را با عمل محک زده ایم. البته معترفیم که در مسیر عمل،‏‎ ‎‏موانع زیادی به وجود آمده است که مجبور شده ایم روشها و تاکتیکها را عوض نماییم. ما‏‎ ‎‏چرا خودمان و ملت و مسئولین کشورمان را دست کم بگیریم و همۀ عقل و تدبیر امور را‏‎ ‎‏در تفکر دیگران خلاصه کنیم؟‏

‏     من به طلاب عزیز هشدار می دهم که علاوه بر اینکه باید مواظب القائات‏‎ ‎‏روحانی نماها و مقدس مآبها باشند، از تجربۀ تلخ روی کار آمدن انقلابی نماها و به ظاهر‏‎ ‎‏عقلای قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نکرده اند عبرت بگیرند که مبادا‏‎ ‎‏گذشتۀ تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزیهای بیمورد و ساده اندیشیها سبب مراجعت‏‎ ‎‏آنان به پستهای کلیدی و سرنوشت ساز نظام شود.‏

‏     من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف می کنم که‏‎ ‎‏بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمۀ کشور به گروهی که عقیدۀ‏‎ ‎‏خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشته اند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به‏‎ ‎‏راحتی از میان نمی رود، گر چه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روی کار آمدن آنان‏‎ ‎‏نبودم ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الآن هم سخت معتقدم که آنان به‏‎ ‎‏چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و هر حرکت به سوی امریکای‏‎ ‎‏جهانخوار قناعت نمی کنند، در حالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری‏‎ ‎‏ندارند. امروز هیچ تأسفی نمی خوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم‏‎ ‎‏نبوده اند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان‏

صحیفه امامجلد 21صفحه 285
‏خود را به گروهها و لیبرالها می خوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همۀ‏‎ ‎‏کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت‏‎ ‎‏طلبکاری آنان از همۀ اصول، که چرا مرگ بر امریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت‏‎ ‎‏به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جاری می کنید؟ چرا شعار نه شرقی و نه غربی‏‎ ‎‏داده اید؟ چرا لانۀ جاسوسی را اشغال کرده ایم و صدها چرای دیگر. و نکتۀ مهم در این‏‎ ‎‏رابطه اینکه نباید تحت تأثیر ترحمهای بیجا و بیمورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و‏‎ ‎‏متخلفین نظام، به گونه ای تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهی زیر سئوال بروند. من‏‎ ‎‏بعض از این موارد را نه تنها به سود کشور نمی دانم که معتقدم دشمنان از آن بهره می برند،‏‎ ‎‏من به آنهایی که دستشان به رادیو ـ تلویزیون و مطبوعات می رسد و چه بسا حرف های‏‎ ‎‏دیگران را می زنند صریحاً اعلام می کنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست‏‎ ‎‏لیبرالها بیفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بی پناه را از بین ببرند،‏‎ ‎‏تا من هستم از اصول نه شرقی و نه غربی عدول نخواهم کرد، تا من هستم دست ایادی‏‎ ‎‏امریکا و شوروی را در تمام زمینه ها کوتاه می کنم و اطمینان کامل دارم که تمامی مردم در‏‎ ‎‏اصول همچون گذشته پشتیبان نظام و انقلاب اسلامی خود هستند که علاوه بر دهها و‏‎ ‎‏صدها صحنۀ اعلام حضور و آمادگی خود امسال نیز در راهپیمایی 22 بهمن حقیقت‏‎ ‎‏آمادگی کامل خویش را به جهانیان نشان دادند و واقعاً دشمنان انقلاب را شگفت زده‏‎ ‎‏کردند که تا کجا حاضر به فداکاری اند. من در اینجا خود را شرمنده و کوچکتر از آن‏‎ ‎‏می دانم که زبان به وصف و تقدیر از آنان بگشایم. خداوند پاداش عظیم اینهمه اخلاص‏‎ ‎‏و رشد و بندگی را خواهد داد ولی به آنان که ناآگاهانه مردم شریف و عزیز ما را متهم به‏‎ ‎‏رویگردانی از اصول و انقلاب و روحانیت می کنند سفارش و نصیحت می کنم که در‏‎ ‎‏گفتار و کلمات و نوشته ها با دقت و مطالعه عمل کنند و برداشتها و تصورات نابجای خود‏‎ ‎‏را به حساب انقلاب و مردم نگذارند. مسئلۀ دیگر اینکه امروز مقابله و تجزیۀ روحانیت‏‎ ‎‏انقلابی به سود کیست؟ دشمنان از دیرباز برای اختلاف افکنی میان روحانیون آماده‏‎ ‎‏شده اند. غفلت از آن، همه چیز را برباد می دهد. حال اختلاف به هر شکلی باشد، بدبینی‏
صحیفه امامجلد 21صفحه 286
‏شدید نسبت به مسئولین بالا باشد یا مرزبندی فقه سنتی و پویا و امثال آن. اگر طلاب و‏‎ ‎‏مدرسین حوزۀ علمیه با یکدیگر هماهنگ نباشند، نمی توان پیش بینی نمود که موفقیت از‏‎ ‎‏آن کیست و اگر بر فرض محال حاکمیت فکری از آن روحانی نماها و متحجرین گردد‏‎ ‎‏روحانیت انقلابی جواب خدا و مردم را چه می دهد.‏

‏     ان شاءالله در بین جامعۀ مدرسین و طلاب انقلابی اختلافی نیست، اگر باشد بر سر‏‎ ‎‏چیست؟ بر سر اصول یا بر سر سلیقه ها؟ آیا مدرسین محترم که ستون محکم انقلاب در‏‎ ‎‏حوزه های علمیه بوده اند ـ نعوذبالله ـ به اسلام و انقلاب و مردم پشت کرده اند؟ مگر‏‎ ‎‏همانها نبودند که در کوران مبارزه حکم به غیرقانونی بودن سلطنت دادند؟ مگر همانها‏‎ ‎‏نبودند که وقتی یک روحانی به ظاهر در منصب مرجعیت از اسلام و انقلاب فاصله‏‎ ‎‏گرفت، او را به مردم معرفی کردند؟ آیا مدرسین عزیز از جبهه و رزمندگان پشتیبانی‏‎ ‎‏ننمودند؟ اگر خدای ناکرده اینها شکسته شوند چه نیرویی جای آنان را خواهد گرفت؟ و‏‎ ‎‏آیا ایادی استکبار، روحانی نماهایی را که تا حد مرجعیت تقویت نموده است، فرد‏‎ ‎‏دیگری را بر حوزه ها حاکم نمی کنند؟ و یا آنها که در توفان پانزده سال مبارزه قبل از‏‎ ‎‏انقلاب و ده سال حوادث کمرشکن بعد از انقلاب نه غصۀ مبارزه و نه غم جنگ و اداره‏‎ ‎‏کشور را خورده اند و نه از شهادت عزیزان متأثر شده اند و با خیالی راحت و آسوده به‏‎ ‎‏درس و مباحثه سرگرم بوده اند می توانند در آینده پشتوانۀ انقلاب اسلامی باشند؟ راستی‏‎ ‎‏شکست هر جناحی از علما و طلاب انقلابی و روحانیون و روحانیت مبارز و جامعۀ‏‎ ‎‏مدرسین، پیروزی چه جناحی و چه جریانی را تضمین می کند؟ جناحی که پیروز شود‏‎ ‎‏یقیناً روحانیت نیست و اگر آن جناح الزاماً به روحانیت رو آورد، راستی به سراغ کدام‏‎ ‎‏قشر و تفکر از روحانیت می رود؟ خلاصه اختلاف به هر شکلی کوبنده است. وقتی‏‎ ‎‏نیروهای مؤمن به انقلاب حتی به اسم فقه سنتی و فقه پویا به مرز جبهه بندی برسند، آغاز‏‎ ‎‏باز شدن راه استفادۀ دشمنان خواهد بود. جبهه بندی نهایتاً معارضه پیش می آورد. هر‏‎ ‎‏جناح برای حذف و طرد طرف مقابل خود واژه و شعاری انتخاب می کند، یکی متهم به‏‎ ‎‏طرفداری از سرمایه داری و دیگری متهم به التقاطی می شود که من برای حفظ اعتدال‏

صحیفه امامجلد 21صفحه 287
‏جناحها همیشه تذکرات تلخ و شیرینی داده ام، چرا که همه را فرزندان و عزیزان خود‏‎ ‎‏می دانم البته هیچ گاه نگران مباحثات تند طلبگی در فروع و اصول فقه نبوده ام ولی نگران‏‎ ‎‏تقابل و تعارض جناحهای مؤمن به انقلابم که مبادا منتهی به تقویت جناح رفاه طلب‏‎ ‎‏بی درد و نق بزن گردد.‏

‏     نتیجه می گیرم که اگر روحانیون طرفدار اسلام ناب و انقلاب دیر بجنبند ابرقدرتها و‏‎ ‎‏نوکرانشان مسائل را به نفع خود خاتمه می دهند. جامعۀ مدرسین باید طلاب عزیز انقلابی‏‎ ‎‏و زحمت کشیده و کتک خورده و جبهه رفته را از خود بدانند. حتماً با آنان جلسه‏‎ ‎‏بگذارند و از طرحها و نظریات آنان استقبال نمایند و طلاب انقلابی هم مدرسین عزیز‏‎ ‎‏طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و با دیدۀ احترام به آنان بنگرند و در مقابل طیف‏‎ ‎‏بی عرضه و فرصت طلب و نق زن ید واحده باشند و خود را برای ایثار و شهادت در راه‏‎ ‎‏هدایت مردم آماده تر کنند، حال جامعه و مردم، طالب حقیقت باشند مثل زمان ما که حقاً‏‎ ‎‏مردم بیشتر از آنچه که ما فکر می کنیم وفادار به روحانیت بوده و خواهند بود، یا نباشند‏‎ ‎‏مثل زمان معصومین ـ علیهم السلام. اما مردم شریف ایران توجه داشته باشند که نوعاً‏‎ ‎‏تبلیغاتی که علیه روحانیت انجام می پذیرد به منظور نابودی روحانیت انقلاب است،‏‎ ‎‏ایادی شیطان در تنگناها و سختیها به سراغ مردم می روند که بگویند روحانیت مسبب‏‎ ‎‏مشکلات و نارساییهاست؛ آن هم کدام روحانی، روحانی بی درد و بی مسئولیت نه، بلکه‏‎ ‎‏روحانیتی که در همۀ حوادث جلوتر از دیگران در معرض خطر بوده است. کسی مدعی‏‎ ‎‏آن نیست که مردم و پابرهنه ها مشکلی ندارند و همۀ امکانات در اختیار مردم است. مسلّم‏‎ ‎‏آثار ده سال محاصره و جنگ و انقلاب در همه جا ظاهر می شود و کمبودها و نیازها رخ‏‎ ‎‏می نماید ولی من با یقین شهادت می دهم که اگر افرادی غیر از روحانیت جلودار حرکت‏‎ ‎‏انقلاب و تصمیمات بودند امروز جز ننگ و ذلت و عار در برابر امریکا و جهانخواران و‏‎ ‎‏جز عدول از همۀ معتقدات اسلامی و انقلابی چیزی برایمان نمانده بود.‏

‏     لازم به یادآوری است که ذکر شمه ای از وقایع انقلاب و روحانیت به معنای آن نیست‏‎ ‎‏که طلاب و روحانیون عزیز در فردای این نوشته حرکت تند و انقلابی بنمایند بلکه‏

صحیفه امامجلد 21صفحه 288
‏هدف، علم و آگاهی به نکته هاست که در انتخاب مسیر با بصیرت حرکت کنند و خطرها و‏‎ ‎‏گذرها و کمینگاهها را بهتر بشناسند. اما در مورد دروس تحصیل و تحقیق حوزه ها،‏‎ ‎‏اینجانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمی دانم.‏‎ ‎‏اجتهاد به همان سبک صحیح است ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست،‏‎ ‎‏زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند. مسئله ای که در قدیم دارای حکمی بوده‏‎ ‎‏است به ظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن‏‎ ‎‏است حکم جدیدی پیدا کند، بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و‏‎ ‎‏سیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعاً موضوع‏‎ ‎‏جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی می طلبد. مجتهد باید به مسائل زمان خود‏‎ ‎‏احاطه داشته باشد. برای مردم و جوانان و حتی عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و‏‎ ‎‏مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسی اظهارنظر نمی کنم. آشنایی به روش برخورد با‏‎ ‎‏حیله ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از‏‎ ‎‏کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاستها و حتی سیاسیون و فرمولهای‏‎ ‎‏دیکته شدۀ آنان و درک موقعیت و نقاط قوّت و ضعف دو قطب سرمایه داری و کمونیزم‏‎ ‎‏که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم می کنند، از ویژگیهای یک مجتهد‏‎ ‎‏جامع است. یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعۀ بزرگ‏‎ ‎‏اسلامی و حتی غیراسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی که در خور‏‎ ‎‏شأن مجتهد است واقعاً مدیر و مدبر باشد. حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفۀ عملی‏‎ ‎‏تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است، حکومت نشان دهندۀ جنبۀ عملی فقه‏‎ ‎‏در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است، فقه، تئوری‏‎ ‎‏واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تاگور است.‏

‏     هدف اساسی این است که ما چگونه می خواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و‏‎ ‎‏جامعه پیاده کنیم و بتوانیم برای معضلات جواب داشته باشیم و همۀ ترس استکبار از‏‎ ‎‏همین مسئله است که فقه و اجتهاد جنبۀ عینی و عملی پیدا کند و قدرت برخورد در‏

صحیفه امامجلد 21صفحه 289
‏مسلمانان به وجود آورد. راستی به چه علت است که در پی اعلام حکم شرعی و اسلامی‏‎ ‎‏مورد اتفاق همۀ علما در مورد یک مزدور بیگانه‏‎[11]‎‏ اینقدر جهانخواران برافروخته‏‎ ‎‏شدند و سران کفر و بازار مشترک و امثال آنان به تکاپو و تلاش مذبوحانه افتاده اند؟ غیر‏‎ ‎‏از این نیست که سران استکبار از قدرت برخورد عملی مسلمانان در شناخت و مبارزه با‏‎ ‎‏توطئه های شوم آنان به هراس افتاده اند و اسلام امروز مسلمانان را یک مکتب بالنده و‏‎ ‎‏متحرک و پرحماسه می دانند و از اینکه فضای شرارت آنان محدود شده است و‏‎ ‎‏مزدبگیران آنان چون گذشته با اطمینان نمی توانند علیه مقدسات قلمفرسایی کنند‏‎ ‎‏مضطرب شده اند. من قبلاً نیز گفته ام همۀ توطئه های جهانخواران علیه ما از جنگ‏‎ ‎‏تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام‏‎ ‎‏جوابگوی جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم. ما نباید‏‎ ‎‏غفلت بکنیم، واقعاً باید به سمتی حرکت نماییم که ان شاءالله تمام رگه های وابستگی‏‎ ‎‏کشورمان از چنین دنیای متوحشی قطع شود.‏

‏     استکبار غرب شاید تصور کرده است از اینکه اسم بازار مشترک و حصر اقتصادی را‏‎ ‎‏به میان بیاورد ما درجا می زنیم و از اجرای حکم خداوند بزرگ صرف نظر می نماییم.‏‎ ‎‏خیلی جالب و شگفت انگیز است که این به ظاهر متمدنین و متفکرین وقتی یک نویسندۀ‏‎ ‎‏مزدور با نیش قلم زهرآگین خود احساسات بیش از یک میلیارد انسان و مسلمان را‏‎ ‎‏جریحه دار می کند عده ای در رابطه با آن شهید می شوند برایشان مهم نیست و این فاجعه‏‎ ‎‏عین دموکراسی و تمدن است اما وقتی بحث اجرای حکم و عدالت به میان می آید، نوحۀ‏‎ ‎‏رأفت و انسان دوستی سر می دهند. ما کینۀ دنیای غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همین‏‎ ‎‏نکته ها به دست می آوریم. قضیۀ آنان قضیۀ دفاع از یک فرد نیست، قضیۀ حمایت از‏‎ ‎‏جریان ضد اسلامی و ضدارزشی است که بنگاههای صهیونیستی و انگلیس و امریکا به‏‎ ‎‏راه انداخته اند و با حماقت و عجله خود را رو به روی همۀ جهان اسلام قرار داده اند. البته‏

صحیفه امامجلد 21صفحه 290
‏باید ببینیم که بعض دولتها و حکومتهای اسلامی چگونه با این فاجعۀ بزرگ برخورد‏‎ ‎‏می کنند. اینکه دیگر مسئلۀ عرب و عجم و فارس و ایران نیست بلکه اهانت به مقدسات‏‎ ‎‏مسلمانان از صدر اسلام تاکنون و از امروز تا همیشه تاریخ است و نتیجۀ نفوذ بیگانگان در‏‎ ‎‏فرهنگ مکتب اسلام است که اگر غفلت کنیم این اول ماجراست و استعمار از این‏‎ ‎‏مارهای خطرناک و قلم به دستان اجیر شده در آستین فراوان دارد.‏

‏     ضرورتی نیست که در چنین شرایطی ما به دنبال ایجاد روابط و مناسبات گسترده‏‎ ‎‏باشیم، چرا که دشمنان ممکن است تصور کنند که ما به وجود آنان چنان وابسته و‏‎ ‎‏علاقه مند شدیم که از کنار اهانت به معتقدات و مقدسات دینی خود ساکت و آرام‏‎ ‎‏می گذریم. آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می کنند که باید در سیاست و اصول و‏‎ ‎‏دیپلماسی خود تجدید نظر نماییم و ما خامی کرده ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار‏‎ ‎‏کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً‏‎ ‎‏انزوای کشور شده است و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی‏‎ ‎‏می کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می گذارند. این یک نمونه است که‏‎ ‎‏خدا می خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و‏‎ ‎‏دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهرۀ واقعی خود را در دشمنی دیرینه اش با اسلام‏‎ ‎‏برملا سازد تا ما از ساده اندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و‏‎ ‎‏بی تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد‏‎ ‎‏جهانخواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الاّ مسئلۀ فردی سلمان رشدی آنقدر‏‎ ‎‏برایشان مهم نیست که همۀ صهیونیستها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند.‏

‏     روحانیون و مردم عزیز حزب الله و خانواده های محترم شهدا حواسشان را جمع کنند‏‎ ‎‏که با این تحلیلها و افکار نادرست خون عزیزانشان پایمال نشود. ترس من این است که‏‎ ‎‏تحلیلگران امروز، ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای‏‎ ‎‏اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر؟‏‎ ‎‏و نتیجه گیری کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک و‏

صحیفه امامجلد 21صفحه 291
‏کشورهای غربی علیه ما موضع گرفته اند، پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانت کنندگان به‏‎ ‎‏مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم! خلاصۀ کلام اینکه ما باید بدون توجه به‏‎ ‎‏غرب حیله گر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسی حاکم بر جهان در صدد تحقق فقه‏‎ ‎‏عملی اسلام برآییم و الاّ مادامی که فقه در کتابها و سینۀ علما مستور بماند، ضرری متوجه‏‎ ‎‏جهانخواران نیست و روحانیت تا در همۀ مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد،‏‎ ‎‏نمی تواند درک کند که اجتهاد مصطلح برای ادارۀ جامعه کافی نیست. حوزه ها و‏‎ ‎‏روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آیندۀ جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و‏‎ ‎‏همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس العمل مناسب باشند. چه بسا شیوه های‏‎ ‎‏رایج ادارۀ امور مردم در سالهای آینده تغییر کند و جوامع بشری برای حل مشکلات‏‎ ‎‏خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علمای بزرگوار اسلام از هم اکنون باید برای این‏‎ ‎‏موضوع فکری کنند.‏

‏     نکتۀ آخری که توجه به آن لازم است اینکه روحانیون و علما و طلاب باید کارهای‏‎ ‎‏قضایی و اجرایی را برای خود یک امر مقدس و یک ارزش الهی بدانند و برای خود‏‎ ‎‏شخصیت و امتیازی قائل بشوند که در حوزه ننشسته اند بلکه برای اجرای حکم خدا‏‎ ‎‏راحتی حوزه را رها کرده و مشغول به کارهای حکومت اسلامی شده اند. اگر طلبه ای‏‎ ‎‏منصب امامت جمعه و ارشاد مردم یا قضاوت درامور مسلمین را خالی ببیند و قدرت‏‎ ‎‏اداره هم در او باشد و فقط به بهانۀ درس و بحث مسئولیت نپذیرد و یا دلش را فقط به‏‎ ‎‏هوای اجتهاد و درس خوش کند، در پیشگاه خداوند بزرگ یقیناً مؤاخذه می شود و هرگز‏‎ ‎‏عذر او موجه نیست، ما اگر امروز به نظام خدمت نکنیم و استقبال بی سابقۀ مردم از‏‎ ‎‏روحانیت را نادیده بگیریم، هرگز فرصت و شرایط بهتر از این را نخواهیم داشت.‏‎ ‎‏امیدوارم از نصایح و تذکرات مشفقانۀ این پدر پیر و این خدمتگزار حقیر خود، دلگیر‏‎ ‎‏نشده باشید و در مظان استجابت دعا با انفاس قدسیه و با دلهای منور خود برایم دعا و‏‎ ‎‏طلب مغفرت نمایید. من هم از یاد و دعای خیر برای روحانیت اصیل و حوزه های علمی‏‎ ‎‏غفلت نمی کنم.‏


صحیفه امامجلد 21صفحه 292
‏     خداوندا! توان علما و روحانیت را در خدمت به دین خود افزون نما. خداوندا!‏‎ ‎‏حوزه های علمیه، این سنگرهای پاسداری از فقاهت و اسلام ناب را تا ابد پا برجا بدار.‏‎ ‎‏خداوندا! شهدای روحانیت و حوزه ها را از نعم بیکران و رزق حضور خویش بهره مند‏‎ ‎‏فرما. خداوندا! به جانبازانشان شفا مرحمت کن و به خانواده های شهداشان صبر و اجر‏‎ ‎‏مرحمت فرما. مفقودین و اسراشان را هر چه زودتر به اوطانشان برگردان. خداوندا!‏‎ ‎‏ارزش خدمت و خدمتگزاری به دین خود و به مردم را در دل و دیدگان ما افزون و‏‎ ‎‏جاودانه نما «انک ولی النعم». والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.‏

‏3 اسفند 67‏

‏روح الله الموسوی الخمینی‏

‎ ‎

صحیفه امامجلد 21صفحه 293

  • ـ رشته و ریسمان.
  • ـ ترساننده، بیم دهنده.
  • ـ پنهان کردن، لایۀ پنهانی و درونی هر چیزی.
  • ـ فصل بندی، جدا کردن ابواب.
  • ـ کتابهای چهارگانۀ معتبر احادیث فقهی شامل: «التهذیب»، «الاستبصار» شیخ طوسی، «من لایحضره الفقیه» (شیخ صدوق)، «الکافی» (شیخ مفید).
  • ـ «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء».
  • ـ نویسندۀ این کتاب، سلمان رشدی، هندی الاصل مقیم انگلیس و عضو «انجمن سلطنتی قلم انگلیس» می باشد. در این کتاب وقیحانه به مقدسات اسلام، قرآن کریم و مقام شامخ پیامبر اکرم ص در قالب یک رمان مستهجن و ضداخلاقی اهانت شده است. محافل صهیونیستی، دولت امریکا و جهان غرب به حمایت از انتشار این کتاب برخاستند و حضرت امام خمینی با صدور فتوای ارتداد رشدی و وجوب قتل وی و ناشرین کتاب ضد اخلاقی او، به مقابله با هجوم فرهنگی دشمنان اسلام برخاست و موجی از بیداری و مقاومت در جهان اسلام پدید آورد.
  • ـ در سال 1358 طرفداران حزب نوظهور «خلق مسلمان» به بهانۀ دفاع از آقای شریعتمداری، در شهر قم و تبریز دست به آشوب و بلوا زدند ولی با هوشیاری مردم غیور و مسلمان آذربایجان و قم این توطئه خنثی و حزب مذکور منحل و غیر قانونی اعلام گردید.
  • ـ در تاریخ 19 / 4 / 1359 ماجرای کودتایی که از مدتها قبل از طریق عوامل سازمان سیاه در ایران تدارک دیده شده بود و در آستانۀ اجرای عملیات کودتا که طبق آن بیت امام خمینی و مراکز حساس نظام جمهوری اسلام بمباران و تهران به تصرف عوامل وابسته به بیگانه در می آمد، به گونه ای معجزه آسا کشف و عوامل کودتا دستگیر شدند. شرح ماجرای کودتا را در کتاب «کودتای نوژه» از انتشارات مؤسسۀ مطالعات و پژوهشهای سیاسی ببینید. نام این کودتا به خاطر انتخاب پایگاه هوایی «نوژه» که قبل از پیروزی انقلاب به پایگاه «شاهرخی» در همدان معروف بود و پس از انقلاب   به پایگاه «حرّ» تغییر نام داد و به واسطۀ شهادت یکی از افسران، پایگاه به نام «شهید نوژه» نامگذاری گردید، به عنوان اولین پایگاه تجمع و اقدام برگزیده شده بود.
  • ـ اعضا و وابستگان انجمن حجتیه.
  • ـ اشاره به حکم وجوب قتل سلمان رشدی مرتد و ناشرین کتاب ضداخلاقی و ضددینی او.