مواضع یادگار امام در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب

‏ ‏

□ مواضع سیاسی یادگار امام در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب


کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 160
(احزاب و گروههای سیاسی، بنی‌صدر، حزب جمهوری اسلامی، خط سه، مجلس خبرگان، و...)

161

‏ ‏

‏ ‏‏طبعاً در این نوشتارِ مجمل، تبیین گسترۀ عناوین فوق‏‎ ‎‏مقدور نیست. آنچه که در یک جمعبندی کلی و به استناد‏‎ ‎‏مصاحبه‌ها، نامه‌ها و اسناد به جای مانده از آن عزیز و‏‎ ‎‏مهمتر از همه به استناد شهادتهای مکرر حضرت امام در این‏‎ ‎‏باره می‌توان گفت آنکه بسیاری کسان در ارزیابی مواضع‏‎ ‎‏فرزند برومند امام در سالهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی‏‎ ‎‏راه خطا پیموده‌اند. واقعیت این است که در این سالها‏‎ ‎‏(بهمن 1357 تا تیر 1360) فضای سیاسی بی‌سابقه‌ای بر‏‎ ‎‏کشور حکمفرما بود. به برکت پیروزی انقلاب اسلامی و‏‎ ‎‏آزادیهای پدید آمده از آن، پس از چندین دهه اختناقِ فوق‏‎ ‎‏تصور، صدها گروه و دسته و حزب قدیم و نوظهور پا به میدان‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 161
‏گذارده و با توجه به اینکه قانون اساسی و ارکان آینده نظام‏‎ ‎‏نوپا در حال شکل‌گیری بود، هر یک با تمام توان سعی بر‏‎ ‎‏حذف رقبا و تحکیم موقعیت خود داشت و بدیهی است که‏‎ ‎‏در چنین فضایی هر کسی که از عنوان و نفوذی برخوردار بود‏‎ ‎‏و به هر دلیلی در گروهی وارد نمی‌شد، بر علیه آن تلقی می‌شد‏‎ ‎‏و در معرض انواع انتقادها و حتی اتهامات قرار می‌گرفت.‏

‏مشاور و همراه و فرزند امام و محبوب مردم بودن و‏‎ ‎‏صاحب رأی و نظر در مسایل سیاسی بودن، و داشتن نقشی‏‎ ‎‏مؤثر در پیروزی انقلاب، موقعیتی ویژه در افکار عمومی برای‏‎ ‎‏یادگار امام پدید آورده بود و به همین میزان انتظار و توقع‏‎ ‎‏جریانات سیاسی از وی فراوان بود و از سوی دیگر فرزند امام‏‎ ‎‏با درک دقیق موقعیت خطیر خویش در کنار امام و با توجه به‏‎ ‎‏سفارشات آن حضرت، از ورود به احزاب و گروههای سیاسی‏‎ ‎‏ابا می‌ورزید و در عین حال با استقلال رأی و صراحت‏‎ ‎‏لهجه‌ای که داشت موضع انتقادی خویش را در رابطه با‏‎ ‎‏مواضع احزاب و دستجات سیاسی ابراز می‌نمود. و بدین‏‎ ‎‏ترتیب گروههایی که او را در حزب خویش نمی‌دیدند و از‏‎ ‎‏انتقادات او رنجیده خاطر می‌شدند وی را مدافع گروه‏‎ ‎‏مخالف خویش قلمداد کرده و چه اتهامات ناروایی که‏‎ ‎‏بعضیها در همین رابطه نثار آن دریادل نکردند! البته در این‏‎ ‎‏میان، عناصر ضد انقلاب و مخالفین امام که جرأت‏‎ ‎‏رویارویی و برخورد با امام را نداشتند، فرزند ایشان را آماج‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 162
‏اتهامات عقده‌گشای خویش می‌ساختند. اتهاماتی از‏‎ ‎‏مخالف روحانیت گرفته تا طرفداری از بنی‌صدر و کانالیزه‏‎ ‎‏کردن امام و دیگر مسائلی که قلم از بیان آن شرم دارد.‏‎ ‎‏متأسفانه برخی از دوستان ناآگاه نیز تحت تأثیر همین‏‎ ‎‏تبلیغات قرار گرفته و در نامه‌های خود به امام و یا محافل‏‎ ‎‏خصوصی و عمومی خویش بر زخم دلش نمک می‌پاشیدند،‏‎ ‎‏و شگفت آنکه او هرگز لب به شکوه نگشود و با آنکه‏‎ ‎‏نوشته‌های گرانبهای افتخارآمیزی از حضرت امام در ردّ این‏‎ ‎‏تهمتها در اختیار داشت، اجازۀ انتشار آن را نداد.‏

‏در اینجا چند مورد از مواضع صریح فرزند صبور و‏‎ ‎‏شایسته امام را در ارتباط با مسائلی که اشاره شد به عنوان‏‎ ‎‏نمونه نقل می‌کنیم و آنگاه به نوشته دردمندانه‌ای که حضرت‏‎ ‎‏امام در دفاع از یادگار خویش مرقوم فرموده نظر می‌افکنیم که‏‎ ‎‏خود گویای بسیاری از مسائل و رنجهای امام و فرزند ایشان‏‎ ‎‏است:‏

‏مرحوم حاج احمد آقا در تاریخ 30 / 7 / 58 ضمن‏‎ ‎‏مصاحبه‌ای با خبرگزاری پارس چنین می‌گوید:‏

‏ ‏

‏«... بازار ناروا چنان داغ است که ممکن است حتی چون‏‎ ‎‏منی را که غیر از صراحت هیچ ندارد رئیس یک گروه زیرزمینی که‏‎ ‎‏از هر دسته و گروهی با شرایطی بسیار سخت عضوگیری‏‎ ‎‏می‌نماید، معرفی کنند! من بعد از شهادتین اعلام می‌دارم: به تمام‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 163
‏آنچه که در دو مصاحبۀ‏‎ ‎‏خودم گفتم معتقدم و‏‎ ‎‏عقیده‌ام را هرگز با‏‎ ‎‏مصلحتم معامله نخواهم‏‎ ‎‏کرد.»‏

164‏«... من بارها و‏‎ ‎‏بارها تکرار کرده‌ام که به‏‎ ‎‏هیچ حزب و دسته و‏‎ ‎‏جبهه و گروه و سازمان و‏‎ ‎‏جمعیتی مربوط نیستم، عضو هیچ یک از آنها نمی‌باشم و با‏‎ ‎‏هیچ یک از آنها نه مستقیم و نه غیر مستقیم ارتباط ندارم و اگر‏‎ ‎‏حزب یا دسته‌ای به دروغ بخواهند مرا به خودشان نسبت دهند‏‎ ‎‏کاری غیر اسلامی کرده‌اند، ولی ممکن است که حزب و گروه و‏‎ ‎‏دسته‌ای از حرفهای من طرفداری کنند.»‏‎[1]‎

‏ ‏

‏ایشان یک سال قبل نیز (8 / 11 / 57) و در شرایطی که‏‎ ‎‏کمتر کسی از محدودۀ آزادیها سخن می‌گفت در مصاحبه‌ای‏‎ ‎‏با نماینده روزنامه اطلاعات در پاریس نظر خود را دربارۀ‏‎ ‎‏آزادی بیان و احزاب با صراحت چنین اعلام می‌کنند:‏

‏ ‏

‏«ملاک عدم جواز آزادی، خیانت به دین و ملت است. آزادی‏‎ ‎‏تا آنجا که به ملت خیانت نباشد مانعی ندارد. ولی اگر یک‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 164
‏وطنفروش آزاد باشد حزبی تشکیل دهد و علیه دین و دیانت و‏‎ ‎‏ملت و مملکت تبلیغ کند، شدیداً از آن جلوگیری می‌شود. آنچه‏‎ ‎‏آزاد است، آزادی افکار است. البته باید [احزاب] روزنامه و مجله‏‎ ‎‏خودشان را هم با آرم و مشخصات معین کنند، نه اینکه صفحه اول‏‎ ‎‏را مزین به نام پیغمبر و امام کنند و اخبار ایران را که سراسر‏‎ ‎‏مذهبی است نقل کنند ولی تحلیلهایی که می‌شود بر ضد‏‎ ‎‏معتقدات ملی و مذهبی جامعه باشد. این یک خیانت است و‏‎ ‎‏شدیداً چارچوبها باید مشخص گردد... ملت باید تشخیص دهد‏‎ ‎‏چه نوع فکری را از چه شخصی و یا گروهی بپذیرد و یا ترویج کند.‏‎ ‎‏از همۀ اینها که بگذریم امروز که ملت به راستی گرفتار ابرقدرتها‏‎ ‎‏است و هر روز شاهد توطئه‌ای است فقط اتحاد است که تمام‏‎ ‎‏توطئه‌ها را خنثی می‌کند.»‏

‏ایشان در این مصاحبه در پاسخ این سؤال که: «بعضی‌ها‏‎ ‎‏می‌گویند جمهوری اسلامی به سوی استبداد خواهد رفت!»‏‎ ‎‏می‌گوید:‏

‏ ‏

‏«اگر استبداد به معنی خودسری و دیکتاتوری طبقه حاکم‏‎ ‎‏باشد که همه می‌دانیم در اسلام این چیزها معنا ندارد. به زندگانی‏‎ ‎‏حضرت رسول(ص) و مولای متقیان امیر مؤمنان(ع) و سالار‏‎ ‎‏همۀ دلاوران نگاه کنید. اگر به این معنا است که جلوی فحشا و‏‎ ‎‏مفاسدی را که ممکن است طبقه‌ای خوشش بیاید گرفته شود،‏‎ ‎‏آری اسلام مستبد است. در تمام جهان آزادی بر طبق قوانینشان‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 165
‏مورد قبول است، نه آزادی مطلق.»‏‎[2]‎

‏ ‏

‏یادگار امام در مصاحبۀ بسیار مفصل خود (23 / 7 / 58)‏‎ ‎‏با همان صمیمیت و صراحتِ بدون تکلفّ همیشگی، تحلیل‏‎ ‎‏خود را درباره مهمترین مسائل روز و مباحثی همچون ولایت‏‎ ‎‏فقیه، اولین مجلس خبرگان، عملکرد احزاب و گروههای‏‎ ‎‏سیاسی، صف‌بندیهای داخل روحانیت، و روشنفکران و‏‎ ‎‏روشنفکرنمایان ارائه می‌کند و در پایان مصاحبه، رنجنامه‌ای‏‎ ‎‏به اختصار از دردهای ناگفتۀ امام می‌گشاید که خود، نمایی‏‎ ‎‏است از مشکلات جناح خط امام در آن روزهای پرماجرا،‏‎ ‎‏روزهایی که از یکسو جمعی از روحانی‌نمایانِ دنیاطلب در‏‎ ‎‏ائتلافی نامیمون با روشنفکرنمایان و سیاستبازان حرفه‌ای‏‎ ‎‏غائله حزب خلق مسلمان را در تبریز و قم برپا می‌کنند و در‏‎ ‎‏سوی دیگر دهها گروه و گروهک در سایه سازشکاری‌ها و‏‎ ‎‏زد و بندهای لیبرالها و ضعف و بی‌کفایتی دولت موقت در‏‎ ‎‏خیابانهای تهران و دیگر شهرها مسلحانه رژه می‌روند و از‏‎ ‎‏انقلاب، میراث طلب می‌کنند. مطمئناً اگر هشدارها و‏‎ ‎‏فداکاری‌های یاران امام و حمایت توده‌های مردم مؤمن و در‏‎ ‎‏رأس همه هوشمندی و بت‌شکنی‌های مکرّر حضرت‏‎ ‎‏روح‌الله و لبیکِ همراهی و تلاش فرزند و فرزندان معنوی آن‏‎ ‎‏بزرگمرد نبود، انقلاب اسلامی همان راهی را می‌پیمود که اکثر‏‎ ‎‏خیزشهای شکست خوردۀ تاریخ معاصر ایران و جهان‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 166
‏پیموده‌اند، و خدای را سپاس که هرگز چنین نشد. با همان‏‎ ‎‏فداکاری‌های یاران امام بود که ناتوانی مدعیان ملی‌گرایی در‏‎ ‎‏صحنه عمل آشکار گردید، فتنه‌گری‌های لانۀ جاسوسی‏‎ ‎‏آمریکا و تجزیه‌طلبی‌ها سرکوب شدند، دستهای خون‌آلود‏‎ ‎‏نفاق و الحاد از پس پرده‌های جنایت برون افتاد، و روزبروز‏‎ ‎‏خط امام و انقلاب و پیروان راستین آن شفافتر هویدا شد و‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی در مسیر دشوار و پرمخاطرۀ خویش به‏‎ ‎‏حاکمیت خط امام بر ارکان کلیدی نظام اسلامی منتهی گردید‏‎ ‎‏و در تمام این ادوار پرفراز و نشیب کشتی طوفانزدۀ انقلاب را‏‎ ‎‏بزرگمردی پیامبرگونه هدایت می‌کرد بنام همیشه جاودانِ‏‎ ‎‏«خمینی» و در کنارش: مردی بود صمیمی و صبور و پرتلاش‏‎ ‎

167

‏ ‏

‏ ‏

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 167
‏بنام «احمد» و دیگر چهر‌ه‌های تابناکِ مردانی که نامشان تا ابد‏‎ ‎‏در زمرۀ نام‌‌آوران عصر حماسۀ خمینی کبیر خواهد درخشید.‏

‏یادگار امام در قسمتهایی از بخش پایانی مصاحبه‏‎ ‎‏طولانی خود (23 / 7 / 58 – بیست روز مانده به واقعۀ اشغال‏‎ ‎‏لانۀ جاسوسی آمریکا) چنین می‌گوید:‏

‏ ‏

‏«... خلاصه باید بدانیم که اسلام مکتبمان است؛ همۀ‏‎ ‎‏وجودمان به آن بسته است؛ اصالتمان است، عشقمان است. دست‏‎ ‎‏در دست هم دهیم و مکتبمان را، یعنی تمام شخصیتمان را حفظ‏‎ ‎‏کنیم. من خسته شدم اما مطلب به این زودیها تمام شدنی نیست.‏‎ ‎‏امروز امام تنهای تنهاست. او که بی‌محابا بر آمریکا می‌تازد و‏‎ ‎‏شرق و غرب را مسئول تمام بدبختیهای ما می‌داند، مواجه است با‏‎ ‎‏دسته و دسته‌ها، او در قم 58 به تنهایی قم 42 بی‌محابا می‏‎ ‎‏‌خروشد و همۀ بدبختیهای ما را از آمریکا می‌داند... او فرمان‏‎ ‎‏می‌دهد که بدون هیچ ملاحظه‌ای جنایات آمریکا را برملا کنیم.‏‎ ‎‏ببینید امام دشمن را خوب شناخته، اما او در میان چند میلیون‏‎ ‎‏انسان تنهاست. او بی‌محابا بر دشمن تاخته است و من در عقب‏‎ ‎‏سرِ او می‌بینم که دست [یارانش] را از پشت بسته‌اند و پاهایشان‏‎ ‎‏به زنجیرهای ضخیم گره خورده است و فریادشان بلند است. و‏‎ ‎‏منشأ حرکت انقلابی یعنی امام [را می‌بینم] که از حمله نمی‌‏‎ ‎‏ایستد. او بر دشمن می‌تازد و می تازد... امام بر می‌گردد از لابلای‏‎ ‎‏دشمن انبوه... به سختی و دشواری، همان یاران صمیمی و پا بسته‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 168
‏اش را می‌بیند که این بار دهانهای آنها را بسته‌اند. آنهایی که حق‏‎ ‎‏گویان امتند... امام تصمیم دارد حلقۀ محاصره را بشکند ولی در‏‎ ‎‏میان خیابانها و کوچه‌ها، این بار همین روشنفکرانی را که اسم‏‎ ‎‏بردم، همان روشنفکرانی که برای درهم شکستن انقلاب حتی از‏‎ ‎‏بختیار هم نگذشتند و از او هم دفاع کردند، این بار که لباس‌های‏‎ ‎‏نظامی پوشیده‌اند و بر تانکهای کارتر سوارند، روشنفکرانی را می‌‏‎ ‎‏بینید که مسلسلهای مائو و مارکس را در دست گرفته‌اند،‏‎ ‎‏روشنفکرانی را می‌بینید که سپرهای بگین را بر سر دارند، بله‏‎ ‎‏روشنفکرانی را می‌بینید که بر تانکهای کارتر سوار و مسلسلهای‏‎ ‎‏مارکس و مائو را در دست گرفته‌اند و هر لحظه حلقۀ محاصره را‏‎ ‎‏تنگتر می‌کنند. امام برافروخته... و به چیزی که فکر نمی‌کند‏‎ ‎‏خودش است و به آنچه که می‌اندیشد مکتبش است... و مردم که‏‎ ‎‏همه امیدشان امام است و به دنبال او بوده‌اند، همان مردمی که‏‎ ‎‏حرکت‌آفرینند اینها همه گریانند. و آن معدود یارانی که باید شکل‏‎ ‎‏مقررات اجتماعی ما بدست آنها باشد، آنها دست و پا و دهنشان‏‎ ‎‏بسته است و امام می‌گوید: ‏«هل من ناصر ینصرنی»»‎[3]‎

‏ ‏

‏این عبارت استعاری و مرثیه گونه از زبان فرزند امام در‏‎ ‎‏سال 58 حکایتی است واقعی از تلخیها و مرارتهای‏‎ ‎‏روزگارانِ سخت مقاومتِ یاران خمینی در ایام پرآشوبی که‏‎ ‎‏دولت آمریکا زخم خورده و خشمگین، به امید جبران شکست‏‎ ‎‏مفتضحانه‌اش در بهمن سال پیش و با استفاده از عوامل‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 169
‏مرئی و نامرئی خود هر روز و هر جا آشوبگری می‌کرد و در‏‎ ‎‏سر سودای سرنگونی زودهنگام انقلاب را می‌پروراند و بر‏‎ ‎‏بالای دکه‌های پرشمار سیاست ‌بازی و دخمه‌های تو در‏‎ ‎‏توی گروهکهای وابسته به خود، پرچم سرخ و سیاه فتنه‌گریها‏‎ ‎‏افراشته بود.‏

‏و البته دیری نپائید که فریاد هل من ناصرِ امام را‏‎ ‎‏دانشجویان مسلمان و میلیونها نفوس مؤمن ایران لبیکی‏‎ ‎‏جانانه گفتند و با تسخیر لانۀ جاسوسی، کانون فتنه‌گریهای‏‎ ‎‏ام‌الفساد قرن در داخل کشور برچیده شد و از آن پس بتدریج ‏‎ ‎‏– و البته با فداکاریهای بیشمار یاران روح‌الله – راه استقرار‏‎ ‎‏حاکمیت خط امام هموار و هموارتر گردید تا آنجا که پس از‏‎ ‎‏چندی آخرین پس‌مانده‌های وابسته به بیگانگان عرصه را‏‎ ‎‏آنچنان بر خود تنگ دیدند که بعضاً شبانه و با آرایش زنانه فرار‏‎ ‎‏را بر قرار ترجیح دادند و به غرب پناهنده شدند و در سرتاسر‏‎ ‎‏اروپا و آمریکا رسماً دفتر و دستکِ جیره‌خواری گشودند و‏‎ ‎‏جمعی از پرمدعاترین آنها نیز تا حد جاسوسی و مزدوری‏‎ ‎‏برای صدام و گدایی از کابینۀ اسرائیل به منجلاب سقوط‏‎ ‎‏غلطیدند.‏

‏بگذریم و به اصل سخن بازگردیم. یکی از مسائلی که در‏‎ ‎‏مورد یادگار امام مطرح و مدتها نقل مجالس بود موضوع «خط‏‎ ‎‏سوم» است که این امر نیز مانند دیگر مسائل سالهای اولیه‏‎ ‎‏بعد از پیروزی، و تحت تأثیر فضای سیاسی آن ایام در اغلب‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 170
‏تحلیلها با مطالب خلاف واقع توأم گردیده است. واقعیت‏‎ ‎‏آنست که عدم ورود ایشان به احزاب و گروهها و گرایش‏‎ ‎‏مستقل آن مرحوم طبعاً با توجه به شخصیت و موقعیتی که‏‎ ‎‏داشت بر همفکرانشان در جامعه تأثیر خود را می‌گذاشت و‏‎ ‎‏بدین ترتیب پیروی دفاع از خط امام جدای از روابط حزبی و‏‎ ‎‏گروهی به عنوان یک خط مشی سیاسی نزد برخی از فعالان‏‎ ‎‏سیاسی و مذهبی جامعه مطرح می‌شد. بهتر آنست که‏‎ ‎‏موضوع خط سوم را از زبان ایشان که طی مصاحبه‌ای (در‏‎ ‎‏تاریخ 23 / 1 / 1360) عنوان کرده است بخوانیم:‏

‏ ‏

‏«از حجةالاسلام سید احمد خمینی سؤال شد: نظرتان‏‎ ‎‏درباره خط سوم چیست؟ وی گفت بگذارید کمی به عقب‏‎ ‎‏برگردیم شبی گفتند آقای علی تهرانی در جایی بود، رفتم تا به‏‎ ‎‏ایشان بگویم اینگونه موضعگیریها را چگونه توجیه می‌کنید؟ آنجا‏‎ ‎‏که رفتم؛ جمعیتی را دیدم، به محض اینکه نشستم، یکسری سئوال‏‎ ‎‏مطرح شد. من از اول عقیده‌ام این بوده است که عده‌ای هستند‏‎ ‎‏مکتبی و معتقد، که روی چشممان، عده‌ای هم هستند که مکتب‏‎ ‎‏را عنوان کرده‌اند و از آن نان می‌خورند. عده‌ای هم هستند اهل‏‎ ‎‏قلم و بیان و به اصطلاح «روشنفکر» که هیچگونه شناختی از‏‎ ‎‏جامعه ندارند و فقط مواظبند عقب نیفتند که خطرشان کمتر از‏‎ ‎‏دسته دوم نیست. من گفتم و می‌گویم باید به اسلام راستین توجه‏‎ ‎‏کرد و این دو خط را که باطل است کنار گذاشت و خط سوم را که‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 171
‏راستین است و تنها راه نجات است دنبال کنیم. من بیش از این‏‎ ‎‏هیچ نگفتم. خط سومی که امام راهبر آن است. بعد شنیدم این‏‎ ‎‏نوار را پخش کرده‌اند و گفته شده که من جلساتی چه قبل از زمان‏‎ ‎‏صحبتم و چه بعد با اشخاصی داشته‌ام، این را تکذیب می‌‏‎ ‎‏کنم، ... البته در آن جلسه صحبتهایی شد که اگر فرزند امام نبودم‏‎ ‎‏جواب می‌دادم، ولی سکوت را نفع دانستم»‏‎[4]‎

‏ ‏

‏وی در مصاحبه‌ای نظر خود را دربارۀ تشکل و لزوم‏‎ ‎‏تشکیلات در جامعه چنین بیان می‌کند:‏

‏ ‏

‏«بارها و بارها گفته‌ام و دیگران هم گفته‌اند که بدون یک‏‎ ‎‏تشکیلات مذهبی قوی نمی‌شود مملکت را اداره کرد. تنها تفکر‏‎ ‎‏تشکیلاتی است که بارور می‌گردد. و الّا نیروهای خوب بدون‏‎ ‎‏تشکیلات هدر می‌روند. اگر ما قبل از انقلاب تشکیلات داشتیم‏‎ ‎‏آیا جریاناتی که بعد از انقلاب پیش آمد هرگز پیش می‌آمد؟ آیا‏‎ ‎‏اینهمه افراد خوب کشته می‌شدند؟ هرگز، اگر ما تشکیلات‏‎ ‎‏داشتیم بعد از پیروزی انقلاب بلافاصله می‌دانستیم که چه افرادی‏‎ ‎‏در کجا مشغول کار شوند، چه کسی مسئول تشکیل دولت شود و‏‎ ‎‏چه کسی تبلیغات را به دست گیرد، چه باید بکنیم و چگونه باید‏‎ ‎‏آغاز کنیم، از چه روشهایی باید استفاده کنیم»‏‎[5]‎

‏ ‏

‏او در همین مصاحبه جمعبندی خود را دربارۀ حزب‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 172
‏جمهوری اسلامی چنین ارائه می‌کند:‏

‏ ‏

‏«حزب جمهوری اسلامی تنها تشکیلات مذهبی در خط امام‏‎ ‎‏است، البته دارای اشکالاتی می‌باشد ولی کدام تشکیلات را‏‎ ‎‏می‌توان نشان داد به وسعت حزب و به کم‌اشکالی حزب؟ ما به‏‎ ‎‏غیر از حزب تشکیلاتی نداریم. باید با تمام وجود سعی کنیم‏‎ ‎‏تقویتش کنیم و اگر اشکالی می‌بینیم برادرانه بگوییم. امام درباره‏‎ ‎‏حزب فرمودند که من سران آن را می‌شناسم. و من هم علاوه بر‏‎ ‎

‏ ‏

‏سران، تا آنجا که افراد آن را می‌شناسم همه خوبند، امیدوارم‏‎ ‎‏بتوانند در آینده بهتر از این باشند. مسئله اساسی در حزب هم‏‎ ‎‏ناهماهنگی افراد آن در ابتدا بود که بحمدالله در طول مدت کم کم‏‎ ‎‏این ناهمگونی برطرف شد و امیدوارم اگر هم باشد برطرف گردد. و‏‎ ‎‏من در اینکه حزب بدون اشکال شود و یا اگر کاری دارد و یا‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 173
‏مسئله‌ای، و از دست من بر می‌آمده سعی کرده‌ام انجام‏‎ ‎‏دهم.»‏‎[6]‎

‏ ‏

‏او دربارۀ روحانیت و جناحهای آن و مواضع هر یک در‏‎ ‎‏قبال انقلاب می‌گوید:‏

‏ ‏

‏«روحانیون سه دسته هستند. دسته‌ای مبارز که زمان شاه‏‎ ‎‏مبارزه کرده‌اند، زندان رفته‌اند، تبعید شده‌اند، شکنجه دیده‌اند‏‎ ‎‏متعهد و آگاه و مسئولند و دستۀ دیگر مخالف هر جریان تازه‌ای‏‎ ‎‏هستند، از باب اینکه هر جریان جدیدی زندگی آنان را به هم‏‎ ‎‏می‌زند دوست دارند آهسته بیایند و آهسته بروند. خدای ناکرده‏‎ ‎‏تعدادی از اینها وابسته هستند که بسیار کم می‌باشند. تعداد‏‎ ‎‏زیادی هم مخالف شاه و ظلم و ستم هستند، از اینکه نفت آنها را‏‎ ‎‏امریکا، ارتش آنها را مستشاران امریکایی و فرهنگ آنها را تعلیم و‏‎ ‎‏تربیت مبتذل غربی و اقتصاد آنها را روابط غیر اسلامی اقتصادی‏‎ ‎‏از بین می‌برد ناراحتند، ولی عقیده‌شان بوده است که نمی‌شود‏‎ ‎‏کاری کرد. امروز بحمدالله تمام اینها و دستۀ اول با امام و انقلاب‏‎ ‎‏پیوند ناگسستنی دارند. همه خوبند به غیر از دسته دوم که ان‏‎ ‎‏شاءالله خدا آنها را اصلاح کند و در صورتی که قابل اصلاح نیستند‏‎ ‎‏امید است مدرسین محترم حوزه علمیه آنها را تصفیه و مردم آنها را‏‎ ‎‏از جامعه طرد کنند و فعلاً مشغول این کار هم شده‌اند. همان طور‏‎ ‎‏که گفتم من مفصل در این باره گفته‌ام، دیگر تکرار‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 174
‏نمی‌کنم.»‏‎[7]‎

‏ ‏

175‏از ویژگیهای برجستۀ یادگار امام در برخورد با اشخاص و‏‎ ‎‏جریانات فکری و سیاسی جامعۀ آن بود که به جز مسأله‏‎ ‎‏تبعیت محض و آگاهانه از ولایت به عنوان یک اصل مترّقی و‏‎ ‎‏در عین حال اصل تعبّدی شرعی، در سایر مسائل از‏‎ ‎‏مطلق‌نگری و مطلق‌انگاریِ اشخاص و پدیده‌های سیاسی‏‎ ‎‏و اجتماعی شدیداً امتناع‏‎ ‎‏می‌ورزید و معتقد بود که‏‎ ‎‏نقاط ضعف و قوت افراد و‏‎ ‎‏جریانات را باید با هم‏‎ ‎‏دید، و سهم مثبت و منفی‏‎ ‎‏هر یک را در برخورد با‏‎ ‎‏انقلاب و مسائل آن‏‎ ‎‏منصفانه ارزیابی کرد و از‏‎ ‎‏انتقاد بجا و بیان ضعفها‏‎ ‎‏نباید هراسید و در عین حال از واقعیتها و نکات مثبت نیز‏‎ ‎‏نباید چشم‌پوشی کرد. در جبهۀ خودی و در درون جامعه‏‎ ‎‏اسلامی هرگز نباید اختلاف‌نظرها و سلیقه‌های سیاسی‏‎ ‎‏سبب نادیده گرفتن حدود شرعی و زیر پا نهادن روابط انسانی‏‎ ‎‏شود. و کرامت و حفظ حرمت انسانها را نباید به بهانه‏‎ ‎‏اختلاف‌نظر مخدوش نمود. نمونه‌های بارزی از این نگرش‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 175
‏را در مصاحبه‌ها و رفتار آن عزیز فراوان مشاهده می‌کنیم که‏‎ ‎‏در این مجال فرصت بازگویی آن نیست. او حتی تا پایان‏‎ ‎‏عمر، روابط انسانی خود را با کسانی که آنهمه کارشکنی و‏‎ ‎‏مخالفت کردند و انواع تهمتها و زخم زبانها را نسبت به وی‏‎ ‎‏روا داشتند قطع نکرد. بارها شاهد بودیم که به عیادت و دیدن‏‎ ‎‏کسانی می‌رفت و با دلسوزی و به جدیت، رفع گرفتاری و‏‎ ‎‏مشکل کسانی را پیگیری می‌کرد که آنها در گذشته از هیچ‏‎ ‎‏کوششی برای ضربه زدن و رنجانیدنش دریغ نکرده بودند.‏‎ ‎‏حقیقتاً در این جنبه، او مناعت طبع و بزرگمنشی را بتمام و‏‎ ‎‏کمال از حضرت امام آموخته و بکار بسته بود. مطمئناً روح‏‎ ‎‏بلند آن عزیز راضی نیست وگرنه در این وادی نمونه‌هایی‏‎ ‎‏فراوان با ذکر نام و جزئیات نقل می‌کردم تا خوانندگان عزیز‏‎ ‎‏بر خصائل انسانیِ پرورش یافته مکتب امام خمینی بیشتر‏‎ ‎‏واقف شوند و بخصوص نسل جوان و آیندۀ کشورمان از راز و‏‎ ‎‏رمز آنهمه قدرشناسی ملت ایران در ایام بیماری و رحلت‏‎ ‎‏جانسوزش آگاه شوند.‏

‏در پایان این فصل، که به اختصار به مواضع سیاسی‏‎ ‎‏یادگار امام در سالهای اولیه بعد از پیروزی انقلاب اختصاص‏‎ ‎‏دارد ابتدا به بیان نکاتی از زبان ایشان که بسیار صمیمی و‏‎ ‎‏صریح و طولانی دربارۀ اغلب مسائل مربوط به چند سال پس‏‎ ‎‏از پیروزی انقلاب که در تاریخ 9 / 2 / 61 با روزنامه‏‎ ‎‏اطلاعات انجام شد، می‌پردازیم و آنگاه فرازهایی از‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 176
‏دستنوشته حضرت امام در همین رابطه را نقل می‌کنیم.‏

‏یادگار امام در این مصاحبه از رأی ندادن  امام و او، به بنی‏‎ ‎‏صدر در انتخابات ریاست جمهوری‏‎[8]‎‏ و رأی امام در‏‎ ‎‏مراحل بعدی به شهید رجایی و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای یاد‏‎ ‎‏می‌کند و تحلیلی روشن و مبسوط از چگونگی روی کار آمدن‏‎ ‎‏بنی‌صدر و مخالفتهای وی با امام و خیانتهایی که او در‏‎ ‎‏ائتلاف با منافقین و دیگر عوامل ضد انقلاب مرتکب شد و‏‎ ‎‏چگونگی عزل او ارائه می‌کند و مراحل سه‌گانه‌ای که‏‎ ‎‏حضرت امام با تدبیر و درایت منحصر به فردش منطقی‌ترین‏‎ ‎‏و مردمی‌ترین روش را برای حذف این جریان خطرناک از‏‎ ‎‏مسیر انقلاب اسلامی تعقیب نموده است را توضیح می‌دهد‏‎ ‎‏و از چگونگی نقش خود و دیگر یاران امام، حضرات آقایان:‏‎ ‎‏بهشتی، خامنه‌ای، هاشمی، موسوی اردبیلی با‏‎ ‎

177

‏ ‏

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 177
‏همراهی ملت ایران در حمایت از امام و خنثی کردن و منزوی‏‎ ‎‏ساختن جریان نفوذی بنی‌صدر و همفکرانش یاد می‌کند. او‏‎ ‎‏در همین رابطه می‌گوید:‏

‏ ‏

‏«خون دلی که ما از دست او می‌خوردیم از دست هیچ‏‎ ‎‏کافری نخوردیم.‏

‏من تمام کارهایی که در رابطه با او و جناح او می‌خواستم‏‎ ‎‏انجام دهم با امام مشورت می‌کردم و اکثراً با آقای هاشمی هم‏‎ ‎‏مشورت می‌کردم.»‏

‏ ‏

‏وی در پاسخ به این پرسش که:‏

‏ ‏

‏«س – اکنون که به مسائل زیادی اشاره کردید این نکته به‏‎ ‎‏ذهن می‌رسد که با این وضعیت چرا بنی‌صدر از امام خواست‏‎ ‎‏شما نخست‌وزیر باشید؟ او چه هدفی را تعقیب می‌کرد؟‏

‏ ‏

‏چنین می‌گوید:‏

‏ ‏

‏ج – او در نامه‌ای به امام از ایشان خواست تا قبول بفرمایند‏‎ ‎‏من نخست‌وزیر شوم. او با این کار می‌خواست به مردم بگوید:‏‎ ‎‏من چه آدم سربزیری هستم و حاضرم دقیقاً مطابق میل امام کار‏‎ ‎‏کنم که پسر امام را نخست‌وزیر کنم. این واضح بود که امام با این‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 178
‏کار مخالفت خواهند فرمود.‏

‏امامی که حاضر نیستند من هیچ شغلی ولو خیلی کوچک‏‎ ‎‏داشته باشم چگونه با نخست‌وزیری من موافقت خواهند کرد؟ لذا‏‎ ‎‏ایشان هم حسب معمول مخالفت کردند.‏‎[9]‎

‏گاهی دوستان می‌آیند و از امام می‌خواهند که مثلاً احمد‏‎ ‎‏فلان کار را داشته باشد. امام می‌فرمایند: او بهتر است آزاد باشد.‏‎ ‎‏من بزرگترین افتخارم این است که در خدمت امام هستم و اگر‏‎ ‎‏کاری ایشان داشته باشند انجام دهم، خدا قبول کند‏‎ ‎‏ان‌شاءالله»‏‎[10]‎

‏ ‏

‏این فصل را با فرازهایی از نوشته حضرت امام خمینی به‏‎ ‎‏پایان می‌بریم با این توضیح که خوانندگان محترم و کسانی که‏‎ ‎‏امام خمینی را می‌شناسند می‌دانند که بر گفتار و رفتار آن‏‎ ‎‏حضرت هیچ ملاکی جز حقیقت و صداقت و شرع انور‏‎ ‎‏حاکم نبوده است و صاحب این نوشته همان کسی است که‏‎ ‎‏می‌فرمود:‏

‏ ‏

‏«چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته‏‎ ‎‏است»‏‎[11]‎

‏«خدا می‌داند که شخصاً برای خود ذرّه‌ای مصونیّت و حق و‏‎ ‎‏امتیاز قائل نیستم؛ اگر تخلفی از من هم سر زد، مهیّای‏‎ ‎‏مؤاخذه‌ام.»‏‎[12]‎


کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 179
‏حضرت امام خمینی در تاریخ 23 / 8 / 1361 دربارۀ‏‎ ‎‏مواضع گذشته و حال «احمد» که خود از یکسو سند‏‎ ‎‏افتخاری برای ایشان و از سوی دیگر بیانگر دشواریهای مسیر‏‎ ‎‏انقلاب و رنجهای این خانوادۀ مطهر است، چنین‏‎ ‎‏می‌نویسند:‏

‎ ‎

180

‎ ‎‏«... اینجانب در پیشگاه مقدس حق شهادت می‌دهم که‏‎ ‎‏[احمد] از اول انقلاب تاکنون و از پیش از انقلاب در زمانی که‏‎ ‎‏وارد این نحو مسائل سیاسی شده است از او رفتار یا گفتاری که‏‎ ‎‏برخلاف مسیر انقلاب اسلامی ایران باشد ندیده‌ام و در تمام‏‎ ‎‏مراحل از انقلاب پشتیبانی نموده و در مرحله پیروزی شکوهمند‏‎ ‎‏انقلاب معین و کمک کار من بوده و است و کاری که برخلاف‏‎ ‎‏نظر من است انجام نمی‌دهد و در امور مربوطه چه در اعلامیه‌ها‏‎ ‎‏یا ارشادها بدون مراجعۀ به من تصرف و دخالتی نمی‌کند؛ حتی در‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 180
‏الفاظ اعلامیه‌ها بدون مراجعه دخالت نمی‌کند و اگر در امری‏‎ ‎‏نظری دارد تذکر می‌دهد که تذکراتش نیز صادقانه، و برخلاف‏‎ ‎‏مسیر انقلاب و مصلحت نیست و من اگر تذکراتش را نپذیرفتم‏‎ ‎‏تخلف از قول من نمی‌کند و من نیز اگر حرفش را صحیح دیدم‏‎ ‎‏قبول می‌کنم و امیدوارم حرف صحیح را از همه کس قبول کنم...‏

‏... در امور سیاسی مدتی تهمتها زده شد که احمد طرفدار‏‎ ‎‏منافقین است و من در طول مدت انقلاب مخالفتهایی از او‏‎ ‎‏می‌دیدم که دیگران بر آن شدّت و قاطعیت نبودند... یا مسئله‏‎ ‎‏طرفداری از بنی‌صدر، او مادامی که من از بنی‌صدر بواسطه بعض‏‎ ‎‏مصالح جانبداری می‌کردم او هم گاهی طرفداری می‌کرد و آنگاه‏‎ ‎‏که من پرده را بالا زده و او را برکنار  کردم حتی یک مرتبه از او‏‎ ‎‏طرفداری نکرد و  مخالفت شدید می‌کرد، یا مسئله خط سوم که‏‎ ‎‏مدتی نقل مجالس مخالفان بود و تهمتهائی ناروا می‌زدند و من او‏‎ ‎‏را امر بسکوت کردم و او هیچگاه از خط انقلاب و اسلام خارج‏‎ ‎‏نبود و بالاخره اگر بواسطه انتقامجوئی از من پس از من گروههائی‏‎ ‎‏به مخالفت او برخاستند من دین خود را به او بعنوان یک مسلمان و‏‎ ‎‏یک رحم ادا کردم و خداوند تبارک و تعالی حاضر و ناظر است و‏‎ ‎‏من امیدوارم که احمد به خدای تبارک و تعالی اتکال نماید و از غیر‏‎ ‎‏او از هیچ کس نهراسد و در خدمت به خالق و خلق به واسطه‏‎ ‎‏تهمتها و مخالفتها بخود تزلزل و تردید راه ندهد و در خدمتها از‏‎ ‎‏خداوند متعال چشم‌داشت داشته باشد و برای بدست آوردن هیچ‏‎ ‎‏مقامی قدم برندارد و چون او را شخص مفید برای انقلاب می‌دانم‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 181
‏امیدوارم در کنار وفاداران به انقلاب و متعهدان در راه اسلام و‏‎ ‎‏هدف به خدمت هرچه بیشتر قیام کند و با برادران انقلابی و‏‎ ‎‏ایمانی در خط انقلاب و اسلام کوشش کند و از هیچ خدمتی‏‎ ‎‏مضایقه ننماید و پاداش از هیچ مخلوقی نخواهد و خدمت را در‏‎ ‎‏راه کشور اسلامی و اهداف الهی خالصانه و برای رضای خالق‏‎ ‎‏ – جلا و علا – ادامه دهد. و به مستمندان و مستضعفان که حق‏‎ ‎‏تعالی سفارش آنان را فرموده بیش از دیگران خدمت کند و دیگران‏‎ ‎‏را به خدمتگزاری دعوت کند و هرچه مشکل در راه خدمت به‏‎ ‎‏هدف که اسلام عزیز است پیش آید و هرچه کارشکنی شود از‏‎ ‎‏کوشش برای خدا دست برندارد و برای هر خدمتی که او را دعوت‏‎ ‎‏کردند و تشخیص داد مفید است اجابت کند و رضای خدا را با‏‎ ‎‏خدمت به خلق جلب نماید.‏

‏و اما در موضوع روحانیت که گاهی احمد مورد تهمت واقع‏‎ ‎‏می‌شود من او را موافق جدی با روحانیت می‌دانم. اساس‏‎ ‎‏روحانیت چیزی نیست که یک نفر مسلم با آن مخالف باشد و اما‏‎ ‎‏موافقت بی‌قید و شرط که هر کس با هر عمل و اخلاق و ایده‏‎ ‎‏مورد تأیید او باشد و لباس روحانیت به قامت هرکس، اگر چه‏‎ ‎‏برخلاف مشی اسلامی انسانی رفتار کند سزاوار و موجب لزوم‏‎ ‎‏غمض عین باشد از او و هیچ روحانی متعهد و مسلمان معتقد به‏‎ ‎‏ارزشهای اسلامی متوقع نیست و نباید باشد. و اینجانب کراراً‏‎ ‎‏گفته‌ام که روحانی‌نمای غیرمهذب و در غیر خط اسلام از‏‎ ‎‏ساواکی برای اسلام و جمهوری اسلامی خطرناکتر است. در هر‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 182
‏صورت احمد در این باره از خط اسلام و خط روحانیت متعهد‏‎ ‎‏پیروی می‌کند و امید است انشاءالله تعالی در این خط مستقیم که‏‎ ‎‏صراط الله است پایدار باشد.»‏‎[13]‎

‏نکتۀ بسیار جالب دربارۀ این نامه آنکه:‏

‏چند ماه قبل از بیماری و رحلت یادگار امام، و به دستور‏‎ ‎‏ایشان در مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام قرار شد‏‎ ‎‏مجموعه کامل آثار  امام را بر اساس سیر تاریخی، شامل کلیه‏‎ ‎‏آنچه که تاکنون در کتاب صحیفه نور و دیگر کتابها منتشر‏‎ ‎‏شده است و آنچه که انتشار نیافته – که خود چندین جلد می‌‏‎ ‎‏شود – را آماده چاپ نموده و یکجا منتشر کنیم. از ایشان‏‎ ‎‏درخواست کردیم تا مطالب منتشر شده، بخصوص نامه‌ها و‏‎ ‎‏مطالب مربوط به منسوبین را به تدریج خدمتشان ارسال‏‎ ‎‏نمائیم تا با توجه به اطلاعات جامع ایشان اگر نکته توضیحی‏‎ ‎‏دارند به صورت پاورقی مرقوم فرمایند – که نمونه‌ای از‏‎ ‎‏توضیحات آن مرحوم را در کتاب وعدۀ دیدار مشاهده می‌‏‎ ‎‏کنیم – ایشان علیرغم مشغله و با وجود کسالتی که از ناحیه‏‎ ‎‏چشم داشتند، مثل همیشه، کار مربوط به امام و  آثار ایشان را‏‎ ‎‏در اولویت برنامه‌های خود قرار دادند و اغلب شبها – و‏‎ ‎‏بسیاری مواقع تا سحرگاه – وقت خود را صرف این مهمّ می‏‎ ‎‏‌کردند. نامۀ فوق از جمله مواردی است که آن مرحوم  در همین‏‎ ‎‏ایام – بیست و چند روز مانده به عروج ملکوتی‌اش – بازبینی‏‎ ‎‏کرده و در ذیل آن مطلبی خطاب به این حقیر مرقوم فرموده‌اند‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 183
‏که خود حکایتگر روح بلند آن عزیز است و نشان می‌دهد که‏‎ ‎‏چگونه او حتی بعد از رحلت امام، راضی نمی‌شود در دوران‏‎ ‎‏حیاتشان مطلبی در دفاع از او، آنهم به قلم شایسته‌ترین و‏‎ ‎‏صادق‌ترین بندۀ خدا منتشر شود. ایشان در ذیل نامه حضرت‏‎ ‎‏امام نوشته‌اند:‏

‏ ‏

184

‏ ‏‏«جناب آقای حمید انصاری؛‏

‏بارها خدمت امام عرض می‌کردم که دفاع از من در فرهنگ‏‎ ‎‏جنابعالی نیست و دیدیم هم نشد جز نامه‌ای که در آن بدین معنا‏‎ ‎‏هم اشاره شده بود فکر می‌کنم این دفاع هم با فرهنگ معظم‌له‏‎ ‎‏سازگاری ندارد ایشان چون مظلومیت مرا دیده‌اند ناچار به عنوان‏‎ ‎‏دفاع از مظلوم این را نوشته‌اند، لذا این نامه را نیاورید و بگذارید‏‎ ‎‏آنچه راجع به من می‌گفته‌اند گفته باشند، خدا به اعمال انسان‏‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 184
‏داناتر است.‏

احمد خمینی 3 /  12 / 73»[14]

‏ ‏

‏او بارها می‌فرمود: اگر در فعالیتهایمان کاری کرده و‏‎ ‎‏رنجی برده‌ایم انشاءالله برای خدا و در مسیر امام و انقلاب‏‎ ‎‏بوده است، نه بر کسی منّتی داریم و نه از کسی اجری می‌‏‎ ‎‏خواهیم. باید سعی کنیم رابطه‌امان با خدا درست باشد بقیه‏‎ ‎‏مسائل همه فانی و زودگذرند.‏

‎ ‎

کتابمهاجر قبیله ایمان نگاهی به زندگی نامه یادگار امام حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینیصفحه 185

  • . همان جا  /  مصاحبه با خبرگزاری پارس، 30 مهر 58. همچنین نگاه کنید به مطبوعات 1 / 8 / 58.
  • . همان.
  • . مجموعه  آثار یادگار امام / مصاحبه با خبرنگاران، 23 / 7 / 57.
  • . همان جا  /  مصاحبه 23 / 1 / 60.
  • . همان.
  • . همان.
  • . همان.
  • . جناب آقای موسوی خوئینیها نیز در خاطرات خویش بر این نکته که مرحوم حاج احمد آقا از ابتدا با ریاست جمهوری بنی صدر موافق نبود و به ایشان رأی نداده است تصریح می کند. ن. ک: گنجینۀ دل، خاطرات آقای موسوی خوئینیها.
  • . آقای ابوالحسن بنی صدر – رئیس جمهور وقت – طی نامه ای به حضرت امام خواستار موافقت ایشان با پیشنهاد نخست وزیری مرحوم حاج احمد آقا شدند. امّا امام خمینی در پاسخ مرقوم فرمودند: «بسمه تعالی، بنا ندارم اشخاص منسوب به من متصدی این امور شوند. احمد خدمتگزار ملت است و در این مرحله با آزادی بهتر می تواند خدمت کند» 1 / 5 / 59.
  • . مجموعه آثار یادگار امام  /  مصاحبه با روزنامه اطلاعات 9 / 2 / 61.
  • . صحیفه امام، ج 21، ص 326.
  • . همان، ص 282.
  • . همان، ج 17، صص 90 تا 93.
  • . همان جا، ص 103.