بخش اول: مبانی اندیشه

ولایت فقیه ضد دیکتاتوری

‏ولایت فقیه ضد دیکتاتورى ‏

‏شما از ولایت فقیه نترسید، فقیه نمى خواهد به مردم زورگویى کند. اگر یک فقیهى بخواهد زورگویى کند، این فقیه دیگر ولایت ندارد. اسلام است، در اسلام قانون حکومت مى کند. پیغمبر اکرم ‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 188


‏ ‏

‏هم تابع قانون بود، تابعِ قانون الهى، نمى توانست تخلف بکند. خداى تبارک و تعالى مى فرماید که اگر چنانچه یک چیزى برخلاف آن چیزى که من مى گویم تو بگویى، من ترا اخذ مى کنم و وَتینَت را قطع مى کنم!‏‎[1]‎‏ به پیغمبر مى فرماید. اگر پیغمبر یک شخص دیکتاتور بود و یک شخصى بود که از او مى ترسیدند که مبادا یک وقت همه قدرتها که دست او آمد دیکتاتورى بکند، اگر او یک شخص دیکتاتور بود، آن وقت فقیه هم مى تواند باشد. اگر امیرالمؤمنین- سلام الله علیه- یک آدم دیکتاتورى بود، آن وقت فقیه هم مى تواند دیکتاتور باشد. دیکتاتورى در کار نیست، مى خواهیم جلوى دیکتاتور را بگیریم.‏

‏ولایت فقیه، ولایت بر امور است که نگذارد این امور از مجارى خودش بیرون برود. نظارت کند بر مجلس، بر رئیس جمهور، که نبادا یک پاى خطایى بردارد. نظارت کند بر نخست وزیر که نبادا یک کار خطایى بکند. نظارت کند بر همه دستگاهها، بر ارتش، که نبادا یک کار خلافى بکند. جلو دیکتاتورى را ما مى خواهیم بگیریم، نمى خواهیم دیکتاتورى باشد، مى خواهیم ضد دیکتاتورى باشد. ولایت فقیه، ضد دیکتاتورى است؛ نه دیکتاتورى.‏‏ 123‏

‏***‏

‏فقیه مستبد نمى شود. فقیهى که این اوصاف را دارد عادل است، عدالتى که غیر از اینطورى عدالت اجتماعى، عدالتى که یک کلمه دروغ او را از عدالت مى اندازد، یک نگاه به نامحرم او را از عدالت ‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 189


‏ ‏

‏مى اندازد، یک همچو آدمى نمى تواند خلاف بکند. نمى کند خلاف.‏‏ 124‏

‏***‏

‎ ‎

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 190

  • ( 1). اشاره به آیات 44- 46 سوره الحاقه:« ولو تقوّل علینا بعض الأقاویل لأخذنا منه بالیمین، ثمّ لقطعنا منه الوتین.» و اگر( محمّد) به ما به دروغ سخنانى را مى بست، قطعاً ما او را با قدرت مى گرفتیم و شاهرگش را قطع مى کردیم.