بخش اول: مبانی اندیشه

حکومت اسلامى بیعت با خداست

‏حکومت اسلامى بیعت با خداست ‏

‏ما هم که حکومت اسلامى مى گوییم، مى خواهیم یک حکومتى باشد که هم دلخواه ملت باشد، و هم حکومتى باشد که خداى تبارک و تعالى نسبت به او گاهى بگوید که اینهایى که با تو بیعت کردند با خدا بیعت کردند‏‏ إِنَّما یُبایِعُونَ الله ‏‎[1]‎‏ یک همچو دستى حاکم باشد که بیعت با او بیعت با خدا باشد. در جنگ هم وقتى که تیرى انداخته است و رَمْیى کرده است، باز خدا بفرماید که ‏‏ وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ الله رَمى ‏‏؛ تو تیر نینداختى، خدا تیر انداخت. دست او را دست خدا بداند؛ ظل الله باشد، یدالله باشد، حکومتْ حکومت الهى باشد. ما حکومتى را که مى خواهیم، یک همچو حکومتى مى خواهیم. آرزوى ما این است که یک همچو حکومتى سر کار بیاید که تخلف از قانون الهى نکند.‏

‏پیغمبر اکرم از باب اینکه دستش دستى بود که تخلف در تمام عمرش از کارهایى که خدا فرموده بود نکرده بود، این دستْ دست خدا مى شود، بیعتْ بیعت با خداست. از اینجایى که کارهایى را که کرده بود، اراده اش تابع اراده خدا، کارش تابع کارهاى خدا،‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 178


‏ ‏

‏حکومتش حکومت الهى است، به او گفته مى شود که تو تیر نینداختى، وقتى که تیر انداختى تو نبودى، خدا تیر انداخت. با اینکه پیغمبر تیر انداخته بود اما ظل خدا بود، هیچ حرکتى از خود نداشت، هر چه داشت تَبَع قانون بود؛ قرآن مجسم بود پیغمبر، قانون مجسم بود پیغمبر. ما یک حکومتى مى خواهیم که قانون باشد، تَبَع قانون باشد نه یک حکومتى که تَبَع شیطان باشد.‏‏ 112‏

‏***‏

‎ ‎

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 179

  • ( 1).« همانا با خدا بیعت کرده اند.»( فتح/ 10).