بخش اول: مبانی اندیشه

‏‏اسلام و تربیت توحیدى ‏

‏اسلام و تربیت توحیدى ‏

‏اسلام براى برگرداندن تمام محسوسات و تمام عالم به مرتبه توحید است. تعلیمات اسلام تعلیمات طبیعى نیست، تعلیمات ریاضى نیست؛ همه را دارد. تعلیمات طب نیست؛ همه این را دارد لکن اینها مهار شده به توحید. برگرداندن همه طبیعت و همه ظِلهاى ظلمانى به آن مقام نورانى، که آخِر مقام الوهیت است. بنابراین، باید این معنا که علوم- ما از آن هم تمجید مى کنیم؛ تعریف مى کنیم؛ همه علوم طبیعى، همه علوم مادى؛ لکن آن خاصیتى که اسلام از اینها مى خواهد در غرب از آن خبرى نیست. اگر هم باشد فقط یک چیز نازلى است- آن معنایى که از علوم دانشگاهها ما مى خواهیم و آن معنایى که از علوم مدارس قدیمه ما مى خواهیم، همین معنا نیست که در سطح ظاهر الآن هست. و متفکرین ما همان سطح ظاهر را دارند در آن [کار] مى کنند و بسیار‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 145


‏ ‏

‏هم ارجمند است کارهایشان؛ لکن آنکه اسلام مى خواهد این نیست.‏

‏آنى که اسلام مى خواهد تمام علوم، چه علوم طبیعى باشد و چه علوم غیرطبیعى باشد، آنکه از آن اسلام مى خواهد، آن مقصدى که اسلام دارد، این است که تمام اینها مهار بشود به علوم الهى و برگشت به توحید بکند. هر علمى جنبه الوهیت در آن باشد، یعنى انسان طبیعت را که مى بیند خدا را در آن ببیند، ماده را که مى بیند خدا را در آن ببیند، سایر موجودات را که مشاهده بکند خدا را در آن ببیند. آنکه اسلام براى آن آمده است: براى برگرداندن تمام موجودات طبیعى به الهیت و تمام علوم طبیعى به علم الهى. و از دانشگاهها هم این معنا مطلوب است. نه اینکه خود طب را- البته طب هم باید باشد، علوم طبیعى هم همه باید باشد، معالجات بدنى هم باید باشد- لکن مهم آن مرکز ثقل است که مرکز توحید است. تمام اینها باید برگردد به آن جهت الوهیت ....‏

‏اسلام در همه چیزش اصلش آن مقصد اعلى را خواسته. هیچ نظرى به این موجودات طبیعى ندارد الّا اینکه در همان نظرْ نظر به آن معنویت دارد و به آن مرتبه عالیه دارد. اگر نظر به طبیعت بکند، به عنوان اینکه طبیعت یک صورتى است از الهیت؛ یک موجى است از عالم غیب. اگر نظر به انسان بکند به عنوان این است که یک موجودى است که از او مى شود یک موجود الهى درست کرد.‏‏ 80‏

‏***‏

‎ ‎

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 146