بخش اول: مبانی اندیشه

‏‏مقایسه حکومتهاى الهى با سایر حکومتها‏

‏مقایسه حکومتهاى الهى با سایر حکومتها‏

‏اینکه ما مى گوییم و شما هم اشاره به آن کردید که هیچ رژیمى مثل حکومت اسلامى نمى تواند انسان را و ملتهاى انسانى را آنطور که باید اداره کند و تربیت، این براى این است که همه رژیمهاى غیر توحیدى و رژیمهایى که به دست غیر انبیا وجود پیدا کرده اند آنقدرى که بینش دارند، اگر ما فرض بکنیم که اینها صد درصد هم امین هستند و دلسوز براى ملتها، لکن شعاع بینش بشر را باید دید تا کجاست، و انسان تا کجا مى تواند سیر بکند و احتیاجات انسان چقدر است. آیا به مقدار سعه وجود انسان و قابلیت رشد انسان این رژیمهاى غیر الهى دیدشان وافى است؟ تا فرض بکنیم که اگر هم اشخاصى باشند دلسوز و اشخاصى باشند که بخواهند خدمت بکنند به ملتها، بتوانند خدمت بکنند. یا دیدِ اینها محدود است تا یک حدودى، و اگر آنها هم بخواهند خدمت بکنند تا همین حدود مى توانند خدمت بکنند؟ اگر ما این معنا را دیدیم که انسان مراتب سیرش از طبیعت است تا مافوق طبیعت، تا برسد به آنجایى که مقام الوهیت است، سیر از طبیعت تا رسیدن به مقامى که غیر از خدا هیچ نمى بیند، مراتب معنوى انسان و این موجود که قابل این است که از این طبیعت سیر بکند و تمام معنویتها را در خودش ایجاد بکند با تربیتهاى صحیح، و برسد به یک مقامى که فوق مقام ملائکةالله باشد، احتیاجات انسان یک همچو احتیاج است. انسان مثل یک حیوان نیست که احتیاجش به خوردن و خوابیدن باشد، انسان یک موجودى است که خداى تبارک و تعالى تا حالا او را‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 140


‏ ‏

‏خلق کرده است براى اینکه همه جهاتى که در عالم هست، در انسان هست، منتها به طور قوه است، به طور استعداد است، و این استعدادها باید فعلیت پیدا بکند، تحقق پیدا بکند.‏

‏تمام رژیمهاى غیر الهى که به دست غیر انبیا تحقق پیدا کرده اند، حدود دیدشان همین طبیعت است. احتیاجات طبیعى را مى توانند آنها برآورند؛ مى توانند احتیاجات طبیعى را هم خیلى خوب برآورده کنند. سابق، مسافرتها با الاغ و اسب بود، حالا با طیاره است؛ سابق طبابت ناقص بود، حالا کامل است و از این هم کاملتر خواهد شد؛ سابق علوم طبیعى ناقص بود، حالا کامل است و کاملتر هم خواهد شد؛ همه اینها حدود طبیعت است. تمام این چیزهایى که دست بشر به آن مى رسد، همین حدود طبیعت و چیزهایى که با چشمشان مى بینند و با ادراک ناقصشان ادراک مى کنند. از عالم طبیعت به آن طرف دست بشر از آن کوتاه است، و تربیتهایى که بخواهند غیر الهیین، غیر انبیا که به الهام خدا تربیت مى کنند، تربیتهایى که اینها بخواهند بکنند، همان تربیتهاى طبیعى است. طبیب معالجه جسم ما را مى کند. طبیب خیلى خوب هر مرضى را، مرض جسمانى را معالجه مى کند، اما امراض روحانى به طبیب مربوط نیست، هیچ، ابداً طبیب کارى به آن ندارد، نمى تواند هم داشته باشد، چون اطلاع بر آن ندارد. هرچه علوم طبیعى ترقى بکند انسان را به آن چیزهایى که در طبیعت به آن احتیاج دارد مى رساند، آن ورق بالا که فوق طبیعت است، هیچ یک از این علوم بشرى به آنجا نمى رسد. رژیمهاى بشرى بر فرض اینکه صالح باشند- و حال آنکه مى دانیم که اکثراً نیستند- بر فرض اینکه صالح باشند تا حدودى که دیدشان هست، انسان را پیش مى برند. آنجا که نمى دانند، دیگر نمى توانند پیش ببرند.‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 141


‏ ‏

‏ولهذا مى بینیم که تمام رژیمهاى غیر وحى اى، رژیمهایى که مربوط نیستند به مبدأ وحى، کارى به انسان ندارند. راجع به آن چیزهایى که مربوط به باطن انسان است حکومتها هیچ کار ندارند که شما پیش خودتان چه فکر مى کنید، پیش خودتان چه اعتقاد دارید، پیش خودتان چه ملکاتى دارید، هیچ کارى به این ندارند؛ آنقدرى که آنها کار دارند، این است که نظام این عالم طبیعت را، آنهایى که مردم صحیح هستند، آن حکومتهاى «عادلِ نظام»، این طبیعت را به طورى کنند که محفوظ باشد، بازارشان یک بازار منظم باشد، مملکتشان یک مملکت منظم باشد، دزدیها را جلویش را بگیرند، بى عدالتیها را جلویش را بگیرند، آنقدرى که رژیمها به آن نظر دارند همین مقدار است، اما هیچ کارى به این ندارند که شما توى منزلتان، چه خودتان چه مى کنید. چه کار دارند به اینکه توى منزل؛ شما بیرون که آمدید باید نظام را حفظش کنید، اما در داخل منزل بین خودت و خداى خودت [است که ] چکاره هستى. هیچ ابداً این نظامها، قانونى هم برایش ندارند و کارى هم به آن ندارند.‏

‏تنها رژیمى که و تنها مکتبى که کار دارد به انسان، از قبل از اینکه این تخم و این دانه کِشته بشود، تا آن وقتى است که آخر است و آخر ندارد آن مکتبهاى انبیاست. هیچ مکتبى در عالم غیر از مکتب انبیا کارى به این ندارند که تو چه زنى انتخاب کن، وصلت کنى، زن چه مردى را انتخاب کند. به آنها چه ربط دارد، کار به این ندارند؛ هیچ ابداً در قوانینشان این نیست که چه زنى انتخاب کن و چه مردى انتخاب کن. هیچ در قوانینشان نیست که ایام حمل بچه، مادر چه کارهایى را بکند، ایامى که بچه را شیر مى خواهد بدهد چه کار بکند؛ ایامى که بچه در دامن مادرش است، مادرش ‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 142


‏ ‏

‏چه وظیفه اى دارد؛ آن وقتى که تحت تربیت پدرش هست پدر چه. ابداً به این کارها قوانین مادى و طبیعى و رژیمهاى غیر انبیا، هیچ کارى به اینها ندارند. آنها فقط وقتى که انسان، انسانى شد که آمد توى جامعه، جلوى مفسده هایى که اینها مى خواهند، آن مفسده هایى که مضر به نظم باشد والّا مفاسدى که عیش و نوش و عشرت باشد، هیچ کارى به آن ندارند، بلکه دامن هم به آن مى زنند. کارى به اینکه بخواهند یک انسان بسازند، آدم درست کنند، هیچ کارى به این ندارند. در نظر آنها انسان با حیوان فرقش همین مقدار است که در طبیعت این بیشتر پیشرفت دارد. حیوان نمى تواند طیاره درست کند، انسان مى تواند؛ حیوان طبیب نمى تواند بشود، انسان مى تواند؛ اما حدود، حدود طبیعت است. آنکه به همه چیز کار دارد، آنکه انسان را از قبل از ازدواج، قبل از اینکه بخواهد ازدواج کند، دنبال این است که آن چیزى که از این ازدواج مى خواهد حاصل بشود باید یک آدم صحیح باشد، انسان باید باشد، قبل از اینکه شما ازدواج کنید. دستور دارد چه زنى را انتخاب کن، چه مردى را انتخاب کن. چرا اینها دستور دارند؟ براى اینکه همان طورى که یک زارع، یک دهقان وقتى که مى خواهد یک مزرعه اى را بسازد، اول نظر مى کند که زمین چه جور زمینى است، یک زمین صالح انتخاب مى کند، آن تخمى را که مى خواهد بکارد چه جور تخمى است، یک تخم گندم صالحى انتخاب مى کند؛ چى لازم دارد براى تربیت، تمام اینها را در نظر دارد تا اینکه این مزرعه را آباد کند و یک منفعتى از آن ببرد. اسلام در انسان این نظر را داشته است که آن زوجى که انتخاب مى شود چه جور باشد تا از این زوج یک انسان صحیح پیدا بشود. آن زنى که انتخاب مى کنى چه جور زنى باشد تا از این دو نفر زوجین یک ‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 143


‏ ‏

‏انسان پیدا بشود؛ بعد هم به چه آدابى باید باشد. روى چه ادبى این ازدواج باید باشد، بعد هم در چه حالى باید تلقیح بشود و چه آدابى دارد، بعد هم در ایام حمل چه ادبهایى هست، بعد هم در ایام شیر دادن چه ادبهایى هست؛ همه اینها براى این است که این مکتبهاى توحیدى که بالاترینش اسلام است، آمده اند براى اینکه انسان درست کنند؛ نیامده اند که یک حیوانى منتها داراى ادراکاتى که حدود همان حیوانیت و همان مقصدهاى حیوانى باشد، منتها یک قدرى زیادتر، نیامده اند این را درست کنند؛ آمده اند انسان درست کنند. اینکه شما گفتید که هیچ مکتبى مثل اسلام نیست و هیچ رژیمى مثل اسلام نیست، نکته اش [به ] این معناست که اسلام است که مى تواند انسان را از مرتبه طبیعت تا مرتبه روحانیت، تا فوق روحانیت تربیت کند. غیر اسلام و غیر مکتبهاى توحیدى اصلًا کارى به ماوراى طبیعت ندارند، عقلشان هم به ماوراى طبیعت نمى رسد؛ علمشان هم به ماوراى طبیعت نمى رسد، آنى که علمش به ماوراى طبیعت مى رسد، آنى است که از راه وحى باشد، آنى است که ادراکش ادراک متصل به وحى باشد، و آن انبیا هستند.‏‏ 78‏

‏***‏

‎ ‎

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 144