بخش سوم : جلوه های عینی تفکر امام در اداره جامعه

‏‏مقایسه کارگزاران حکومت طاغوت با حکومت اسلامى ‏

‏کارگزاران نظام ‏

‏مقایسه کارگزاران حکومت طاغوت با حکومت اسلامى ‏

‏فریاد ما که مى گوییم ما حکومت اسلامى مى خواهیم و مرگ بر این سلطنت کثافتکارى؛ براى این است که ما مى بینیم که- خودمان مى بینیم یکوقت تاریخ مى خوانیم- سلاطین سابق هر چه بودند، جبار بودند، لکن خیانت در آنها کم بوده. جبار بودند، تبهکار بودند، تعدى مى کردند به مردم؛ اما مملکتشان را به یک مملکت دیگرى، منافع مملکتشان را به مملکت دیگرى نمى دادند. من ندیدم که یکى از سلاطین سابق مملکتش را فروخته باشد به یک کسى، منافع مملکتش را تقدیم دیگرى کرده باشد؛ این اخیراً شده و خصوصاً در زمان این آقا، در زمان این سلطان مفسد، این مسائل پیدا شده است که هر چیزى که ما داریم اینها از بین برده اند. زندگى خودشان این زندگى است، زندگى شما این است که مى بینید. توى اینجا بنشینید، توى این جاهاى نم. آنها زندگى آنهاست.‏

‏من این را دو- سه دفعه گفته ام تا حالا که نوشته بود که کسى براى من یا در مجله اى خواندم، الآن یادم نیست، که یکى از خواهرهاى این آقا یک ویلایى در کجا تهیه کرده است که پول آن ویلا را من الآن یادم نیست، خیلى قلم درشت محیرالعقولى بود، آنى که یادم مانده این کلمه اش است که پنج میلیون دلار خرج گلکارى و تزیینات گلکارى اش شده است؛ یعنى 35 میلیون تومان!‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.2)صفحه 459


‏ ‏

‏ما یک همچو سلطانى دیده ایم که چراغ را خاموش مى کند که آن چراغ به قدر دو دقیقه که با این شخص مى خواهد صحبت عادى بکند، صحبت رفاقتى مثلًا بکند، این دیگر روشن نباشد، خودش هم دستگاه و بارگاهش این مسجد است؛ توى این مسجد مى آید مى نشیند، همه مى آیند حرفهایشان را به او مى زنند، از مسجد هم لشکر درست مى کند، مى فرستد به این طرف و آن طرف براى، عرض مى کنم پیشرفت اسلام، لکن زندگى اش همان است که عرض کردم که یک پوست هست و یکوقتى که شبِ مردنش، شب شهادت حضرت، وقتى که مهمان بود منزل دخترش، نمک آورد و شیر؛ گفت: تو چه وقت دیده بودى که من- به حسب نقل- دو تا چیزِ همراه بخورم؟ رفت نمک را برداشت؛ فرمود که به جاى نمک، شیر را بردار؛ نان با نمک خورد. این سلطان حجاز و ایران و سوریه و لبنان و عراق و ماوراى اینها، اردن و امثال ذلک.‏‏ 351‏

‏***‏

‎ ‎

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.2)صفحه 460