بخش اول: مبانی اندیشه

‏‏مشکل فهم باطن قرآن

‏مشکل فهم باطن قرآن ‏

‏همین آیاتى که در روایات ما وارد شده است که براى متعمقین آخرالزمان وارد شده است، مثل سوره «توحید» و شش آیه از سوره «حدید»، گمان ندارم که واقعیتش براى بشر تا الآن و تا بعدها‏

‏بشود آن طورى که باید باشد، کشف بشود. البته مسائل در این باب خیلى گفته شده است، تحقیقات، تحقیقات بسیار ارزنده هم بسیار شده است، لکن افق قرآن بالاتر از این مسائل است. همین آیه شریفه ‏‏ هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ ‏‎[1]‎‏ انسان خیال مى کند که ‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 103


‏ ‏

‏خوب، اول خلق، الله است و آخر هم همان است، و عرض مى کنم که ظاهر هم به حسب آثارش است و باطن هم به حسب اسمائش. لکن اصلًا این مسئله این نیست که ما مى فهمیم و فهمیده اند، مسائل بیش از این مسائل است. «هُوَالظاهر» اصل ظهور را به غیر خودش مى خواهد نفى کند از غیر خودش، ظهور مال اوست. واقع مطلب همین است، منتها فهم این معنا که ظهور، ظهور اوست و عالم و تمام هستى ظهور اوست، فهم این مشکل است. و‏‏ هُوَ مَعَکُمْ ‏‏ که در همین آیات وارد شده است، «معکم» یعنى همراه ماست، او اینجاست و ما اینجا. این معیت، مثلًا فلاسفه «معیت قیّومیّة» مى گویند، قیّومیّة ولى مسئله را حل مى کند؟ مثل معیت علت و معلول است؟ مثل معیت جلوه و ذى جلوه است؟ مسائل این نیست. متعمّقین آخرالزمان هم به اندازه عمق ادراکشان بهتر از دیگران فهمیده اند، والّا حد قرآن آن است که ‏

‏إنما یعرف القرآن من خوطب به ‏

‏. این ‏

‏«یعرف القرآن من خوطب به»‏

‏این نحو آیات است والّا بعضى آیاتى که مربوط به احکام ظاهریه است و مربوط به نصایح است که همه مى فهمند. آنى که ‏

‏«لا یَعْرِفُهُ الّا مَنْ خُوطِبَ بِه»‏

‏یعنى خود رسول اکرم، یعنى واسطه هم نمى تواند بفهمد، جبرئیل هم نتوانسته است. جبرئیل امین هم یک واسطه اى بوده است که خوانده است بر حضرت، این آیاتى که از غیب بر او وارد شده است، و مأمور شده است که برساند، اما آن هم «مَنْ خُوطِبَ بِه» نیست. «مَنْ خُوطِبَ بِه» فقط خود رسول اکرم است، و دیگران هم که به واسطه آن نورى که از حضرت رسول- صلى الله علیه و آله- در قلب- آن تعلیم نورانى که از قلب او به قلب خواص او بوده است، به واسطه او فهمیده اند. و اما دست امثال ما و بشر عادى کوتاه است از اینکه واقعاً بداند که «هو معکم» یعنى چه، چه معیتى ‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 104


‏ ‏

‏است این؟- وَ هُوَ نورالسّمواتِ والارْضِ-‏‏ الله نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ‏‏ این چى است؟ «نورالسموات» چى است؟ چطور «نور سموات» است؟ ولهذا «منوّرالسموات» گفته اند و هیچ ربطى به آیه ندارد. تحول معنوى و تحول عرفانى که به واسطه قرآن پیدا شده است فوق همه مسائل است. و بشر، هر کس از یک بعد به قرآن نگاه کرده است، و بعضى بعد ظاهرش را، بعد مسائل اجتماعى را، بعد مسائل سیاسى را، بعد مسائل فلسفى، بعد مسائل عرفانى. لکن آن بعد حقیقى که بین عاشق و معشوق است، آن سرّى که بین خدا و پیغمبر اکرم است، آن یک مطلبى نیست که ماها بتوانیم بفهمیم چى است قصّه.‏

‏آنکه از حضرت باقر- سلام الله علیه- نقل شده است که فرموده است که من از «صمد»، تمام احکام و شرایع را، تمام حقایق را از «صمد» مى توانم نشر کنم، مسئله هست این. البته ما هم از «صمد» مى توانیم اصول معارف رابفهمیم، لکن او زاید بر این مسائل مى گوید. در هر صورت کمال تأسف است براى انسانها که نمى خواهند بدانند، در راه دانستن نیفتاده اند، در راه معرفت کتاب خدا قدم برنداشته اند، ارتباط با مبدأ وحى برقرار نکردند که از مبدأ وحى تفسیر بشود برایشان. آن ارتباط فقط بین رسول خدا و خدا بود و به تبع او هم بین خواصى که بوده اند.‏‏ 61‏

‏***‏

‎ ‎

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 105

  • ( 1).« او آغاز و انجام و پیدا و ناپیداست.»( حدید/ 3).