بخش سوم : جلوه های عینی تفکر امام در اداره جامعه

‏‏روحانیون و مسئولیت اجرایى ‏

‏روحانیون و مسئولیت اجرایى ‏

‏از اول که در این مسائل بودیم و کم کم آثار پیروزى داشت پیدا مى شد، در مصاحبه هایى که کردم، چه با کسانى که از خارج آمدند، حتى در نجف و در پاریس و چه در حرفهایى که خودم زدم، این کلمه را گفته ام که روحانیون شغلشان یک شغل بالاتر از این مسائل اجرایى است- و چنانچه اسلام پیروز بشود، روحانیون مى روند سراغ شغلهاى خودشان. لکن وقتى که ما آمدیم و وارد در معرکه شدیم، دیدیم که اگر روحانیون را بگوییم همه بروید سراغ مسجدتان، این کشور به حلقوم امریکا یا شوروى مى رود. ما تجربه کردیم و دیدیم که اشخاصى که در رأس واقع شدند و از روحانیون نبودند، در عین حالى که بعضیشان هم متدین بودند، از باب اینکه آن راهى که ما مى خواستیم برویم و آن راهى که مستقل باشیم و با نان و جو خودمان بسازیم و زیر فرمان قدرتهاى بزرگ نباشیم، آن راه، با سلیقه آنها موافق نبود. و لهذا، چون آنجا دیدیم که ما‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.2)صفحه 343


‏ ‏

‏نمى توانیم در همه جا یک افرادى پیدا بکنیم که صد در صد براى آن مقصدى که این ملت ما براى آن، جوانهاشان را دادند و اموالشان را دادند، نمى توانیم پیدا بکنیم، ما تن دادیم به اینکه رئیس جمهورمان از علما باشد. و گاهى- رئیس فرض کنید که- نخست وزیرمان هم همین طور. و در جاهاى دیگر هم که قبلًا گفته بودیم، بنا نداریم اینطور باشد و الآن هم عرض مى کنم هر روزى که ما فهمیدیم که این کشور را یک دسته از این افرادى که روحانى نیستند، به آن طورى که خداى تبارک و تعالى فرموده است، اداره مى کنند، آقاى خامنه اى تشریف مى برند سراغ شغل روحانى بزرگ خودشان و نظارت بر امور و سایر آقایان هم همین طور. ما اینطور نیست که هر جا یک کلمه اى گفتیم و دیدیم مصالح اسلام، حالا ما آمدیم دیدیم اینجور نیست، اشتباه کرده بودیم، بگوییم ما سر اشتباه خودمان باقى هستیم. ما هر روزى فهمیدیم که این کلمه اى که امروز گفتیم اشتباه بوده و ما قاعده اش این است که یک جور دیگر عمل بکنیم، اعلام مى کنیم که آقا این را ما اشتباه کردیم، باید اینجورى بکنیم. ما دنبال مصالح اسلام هستیم، نه دنبال پیشرفت حرف خودمان.‏

‏به من مهلت بدهید که عرایضمان را به آقایان عرض بکنم- بنابراین، مسئله یک چیزى نیست که آقایان به ما بگویند: شما آن روز اینجورى گفتید. راست است، ما آن روز خیال مى کردیم که در این قشرهاى تحصیلکرده و متدین و صاحب افکار، افرادى هستند که بتوانند این مملکت را به آن جورى که خدا مى خواهد، ببرند، آنطور اداره کنند. وقتى دیدیم که نه، ما اشتباه کردیم، آمدند بعضیشان خودشان را به ما جا زدند- ما هم که غیب نمى دانیم. و بعضیشان هم خوب بودند لکن رأیشان با رأى ما مخالف بود- ما از‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.2)صفحه 344


‏ ‏

‏حرفى که در مصاحبه ها گفتیم، عدول کردیم و موقتاً تا آن وقتى که این کشور را غیر روحانى مى تواند اداره کند، آقایان روحانیون به ارشاد خودشان و به مقام خودشان برمى گردند و محول مى کنند دستگاههاى اجرایى را به کسانى که براى اسلام دارند کار مى کنند و تا مسئله اینطور است که ابهام پیش ما هست، احتمال هست.‏

‏اگر در یک میلیون احتمال، یک احتمال ما بدهیم که حیثیت اسلام با بودن فلان آدم یا فلان قشر در خطر است، ما مأموریم که جلویش را بگیریم تا آنقدرى که مى توانیم. هر چه مى خواهند به ما بگویند، بگویند که کشور ملایان، حکومت آخوندیسم و از این حرفهایى که مى زنند. و البته این هم یک حربه اى است براى اینکه ما را از میدان به در کنند. ما نه، از میدان بیرون نمى رویم.‏‏ 234‏

‏***‏

‎ ‎

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.2)صفحه 345