بخش اول: مبانی اندیشه

‏‏دنیا و عالم هستى ‏

‏دنیا و عالم هستى ‏

‏... این عالم اجسام و این عالم طبیعت، آنطورى که تا حالا ادراک کرده اند، تا حالا کشف کرده اند، محیرالعقول است؛ عقول ماها به آن نمى رسد. آنقدرى که تا حالا فهمیده اند، و ماعدایش هم الى ماشاءالله هست که کسى دستش به نورش نمى رسد، ستاره هایى هست که نورشان شش بیلیون سال، شش بیلیون سال نورشان به زمین مى رسد ... این پهناورى که عقول به آن نمى رسد، کسى نمى تواند بر آن اطلاع پیدا کند، اینها همه اش عالم «دنیا» ست؛ عالم پست است ... این عالم با این پهناورى، با این بساط، عالم ‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 36


‏ ‏

‏«دنیا» ست. این آسمانها با همه چیزهایى که تا حالا کشف شده است- به حَسَب لسان قرآن ‏‏ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْکَواکِبِ؛‏‎[1]‎‏ آسمان «پایین»، پایینِ اینکه همه تا حالا کشفش کرده اند؛ اینها همه در لسان قرآن، آسمان «پایین» است. این آسمانهاى بالا را باز کشف نکرده اند که چه خبر است- در عین حال به حسب روایت:‏

‏ما نظر إلیه نظر لطف منذ خلقه؛‏‎[2]‎

‏و به حَسَب قرآن هم که «متاع» اسمش باشد حیات دنیا. حیات آخرتْ حیات است، زنده است. اینجا زندگى نیست، مردگى است اینجا. حیات آخرتْ حیات است-‏

‏دار آخرت لهى الحیوان.‏‎[3]‎‏ 10‏

‏ ‏

‏***‏

‎ ‎

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 37

  • ( 1).« ما آسمان دنیا را با ستارگان آراستیم.»( صافات/ 7).
  • ( 2). اشاره است به روایت:« انّ الله عزّ و جلّ لم یخلق خَلْقاً ابغض الیه من الدّنیا وانه منذ خلقها لم ینظر الیها». به راستى خداوند عزّ و جلّ موجودى را نیافرید که در پیش او مبغوض تر از دنیا باشد و از زمانى که آن را آفریده به آن نظر نکرده است. بحار الانوار؛ ج 70، ص 110؛ احیاء العلوم؛ ج 3، ص 198.
  • ( 3). عنکبوت/ 64.