بخش اول: مبانی اندیشه

‏‏هستى اعم از غیب و شهادت

‏ ‏

‏معاد‏

‏ ‏

‏عوالم هستى ‏

‏ ‏

‏هستى اعم از غیب و شهادت ‏

‏بار دیگر به دو جهان بینى مادى و الهى بیندیشید. مادیون معیار شناخت در جهان بینى خویش را «حس» دانسته و چیزى را که محسوس نباشد از قلمرو علم بیرون مى دانند؛ و هستى را همتاى ماده دانسته و چیزى را که ماده ندارد موجود نمى دانند. قهراً جهان غیب، مانند وجود خداوند تعالى و وحى و نبوت و قیامت، را یکسره افسانه مى دانند. در حالى که معیار شناخت در جهان بینى الهى اعم از «حس و عقل» مى باشد، و چیزى که معقول باشد داخل در قلمرو علم مى باشد گر چه محسوس نباشد. لذا هستى اعم از غیب و شهادت است، و چیزى که ماده ندارد، مى تواند موجود باشد. و همان طور که موجود مادى به «مجرد» استناد دارد، شناخت حسى نیز به شناخت عقلى متکى است.‏

‏قرآن مجید اساس تفکر مادى را نقد مى کند، و به آنان که بر این پندارند که خدا نیست و گرنه دیده مى شد،‏‏ لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى الله جَهْرَةً‏‎[1]‎‏ مى فرماید:‏‏ لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ.‏‎[2]‎‏ 8‏

‏***‏

‎ ‎

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 35

  • ( 1).« هرگز به تو ایمان نمى آوریم مگر اینکه خدا را آشکارا ببینیم.»( بقره/ 55).
  • ( 2).« چشمها او را درک نمى کنند( نمى بینند) و او چشمها را درک مى کند و او لطیف و آگاه است.»( انعام/ 103).