بخش سوم : جلوه های عینی تفکر امام در اداره جامعه

‏‏تهذیب نفس در حوزه ها و مراکز علمى ‏

‏تهذیب نفس در حوزه ها و مراکز علمى ‏

‏باید از حوزه هاى علمیه یک عالِمى به تمام معنا متعهد بیرون بیاید، و مرکز ساخت انسان باشد؛ و دانشگاه هم مرکز ساخت انسان. ما‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.2)صفحه 271


‏ ‏

‏انسان دانشگاهى مى خواهیم، نه معلم و دانشجو. دانشگاه باید انسان ایجاد کند و انسان بیرون بدهد از خودش. اگر انسان بیرون داد از خودش، انسان حاضر نمى شود که کشور خودش را تسلیم کند به غیر. انسان حاضر نمى شود که تحت ذلّت برود و اسارت. آنها هم از انسان مى ترسند.‏

‏سابق رضاخان از مدرّس مى ترسید براى اینکه انسان بود ... رضاخان رقیب خودش را مدرّس مى دانست، به دیگران اعتنایى نداشت. رقیب خودش را مدرّس مى دانست که وقتى که مى ایستاد و صحبت مى کرد، متزلزل مى کرد همه را. یک انسان بود، وضع زندگى اش آن بود که شما شنیدید و من دیدم. وقتى که وکیل شد یعنى؛ از اول به عنوان فقیهى که باید در مجلس باشد تعیین شد. آن طور که نقل کرده اند، یک گارى با یک اسبى [در] اصفهان خریده بود و سوار شده بود و خودش آورده بود تا تهران. آنجا آن را هم فروخته بود. و منزلش یک منزل مُحقَّر از حیث ساختمان. یک قدرى بزرگ بود ولى محقَّر از حیث ساختمان. و زندگى یک زندگى مادون عادى که در آن وقت لباس کرباس ایشان زبانزد بود. کرباسى که باید از خود ایران باشد مى پوشید. این وطنخواهها کدام لباسشان مال ایران است؟‏

‏باید همه اشخاصى که علاقه دارند به این کشور، علاقه دارند به اسلام، علاقه دارند به این ملت، توانشان را روى هم بگذارند براى اصلاح دانشگاه. خطر دانشگاه از خطر بمب خوشه اى بالاتر است. چنانچه خطر حوزه هاى علمیه هم از خطر دانشگاه بالاتر است. باید تهذیب بشوند اینها. باید اشخاص متعهد- چه در حوزه هاى علمیه و چه در دانشگاه- کمر خودشان را محکم ببندند براى اصلاح. حالا شما آقایان یک قدم برداشتید و این قدم پُر‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.2)صفحه 272


‏ ‏

‏برکتى است و او اینکه آن دیوار بزرگى که بین شما کشیده بودند، آن سدّ عظیمى را که مابین به اصطلاح فیضیه و دانشگاه کشیده بودند، آن سد را شما شکستید. این قدم اول است که شما برداشتید، و قدمهاى بعد، کوشش در اینکه از همه جهات مستقل باشید و وابسته نباشید. من این عرضى را که مى کنم، خوب دیگر نمى توانم بعد ببینم شما را که به آن مرتبه رسیده اید. دیگر اواخر کار است براى من. امّا من مى گویم که دیگران و نسلهاى آتیه اى که- ان شاءالله- مى آیند متوجه باشند که این دو مرکز باید با هم باشند. و این دو مرکز باید علم و عمل، و علم و تهذیب را به منزله دو بالى بدانند که با یکى از آنها نمى شود پَرید، قدمهاى بعد؛ تهذیب است.‏

‏مهم این است که دانشگاه یک کسى که از آن بیرون بیاید بفهمد که من با بودجه این مملکت تحصیل کرده ام، متخصص شده ام، به مقامات عالیه علم رسیده ام، و باید براى این مملکت خدمت بکنم. و براى استقلال این کشور باید خدمتگزار باشم. باید این اساتید دانشگاه آن چیزهایى که در سالهاى طولانى و خصوصاً در این تقریباً پنجاه سال آخر در مغز این جوانها انباشته کرده اند؛ و به آنها همچو باورانده بودند که ما خودمان چیزى نیستیم و باید همه چیزمان از آنجا باشد، که این موجب این شد که مغزهاى اینها به کار نیفتاد براى این که، خودشان یک چیزى را ایجاد کنند. باید آنهایى که به این کشور علاقه دارند، آنهایى که به این ملت علاقه دارند، آنهایى که خودشان وابسته نیستند و خدمتگزار ابرقدرتها نیستند، آنها همت کنند به اینکه دانشگاه را یک مرکزى درست کنند که مرکز علم وتهذیب باشد، که همه تخصصها در خدمت خود کشور باشد نه اینکه متخصص بشود و با آن تخصصش ما را‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.2)صفحه 273


‏ ‏

‏به دامن امریکا بکشد. متخصص بشود و با آن تخصصش به کشور ما ضربه وارد کند. هر چه متخصصتر؛ بدتر.‏

‏آن کسى که مهذَّب نشده است، و آن کسى که براى کشور خودش احساس نکرده که من براى این کشور هستم و از این کشور، من استفاده کرده ام و استفاده علمى ام را باید به این کشور تحویل بدهم، اگر این احساس نباشد و این باور نباشد، دانشگاه بدترین مرکزى است براى اینکه ما را به تباهى بکشد. و اگر این احساس پیدا شد و این اساتید دانشگاه، آنهایى که متعهدند، آنهایى که توجه دارند، آنهایى که در زمان سابق براى این مملکت غصه مى خوردند، باید خودشان را مجهز کنند که این فرزندان ایران، متعهد و در خدمت خود ایران باشند. اگر اینطور بشود، دانشگاه بالاترین مقامى است که کشور ما را به سعادت مى رساند.‏

‏دانشگاه دو راه دارد: راه جهنم و راه سعادت. راه ذلّت و مسکنت و نوکرمآبى و امثال اینها، و راه عظمت و عزّت و بزرگمنشى. دانشگاه همین دانشگاه را تا ما داریم فایده ندارد. ما دانشگاه پنجاه سال است داریم. و از دانشگاه هر چه فساد توى این مملکت پیدا شد از این اشخاصى بود که در دانشگاه تحصیل کرده بودند، تخصص هم شاید داشتند. آن «احمدى» زمان رضاخان که بسیارى از رجال این مملکت را او با آمپولش کشت، آن هم از دانشگاهها، تخصص هم داشت، ولى تخصص را به این راه که آنهایى را که امر مى شد به او که باید کشته بشوند، با یک آمپول آنها را مى کشت. شما یک همچو دانشگاهى مى خواهید و یک همچو اساتیدى و یک همچو تخصصى؟ از آن طرف هم دانشگاه، از آن، اشخاصِ شریف بیرون مى آید، و ما مى خواهیم همه شان شریف باشند.‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.2)صفحه 274


‏ ‏

‏فیضیه، اگر تهذیب در کار نباشد، علم توحید هم به درد نمى خورد.‏‏الْعِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاکْبَرْ‏‏هرچه انباشته تر بشود علم، حتى توحید که بالاترین علم است، انباشته بشود در مغز انسان و قلب انسان، انسان را اگر مُهذَّب نباشد، از خداى تبارک و تعالى دورتر مى کند. باید کوشش بشود در این حوزه هاى علمیه، چه حال و چه بعدها کوشش بشود که اینها را مهذَّب کنند. در کنار علم فقه و فلسفه و امثال اینها، حوزه هاى اخلاقى، حوزه هاى تهذیب باشد، و حوزه هاى سلوک «الى الله تعالى». شما مى دانید که مرحوم شیخ فضل الله نورى را کى محاکمه کرد؟ یک معمّم زنجانى؛ یک ملّاى زنجانى محاکمه کرد و حکم قتل را او صادر کرد؛ وقتى معمّم، ملّا؛ مهذّب نباشد، فسادش از همه کس بیشتر است. در بعض روایات هست که در جهنم، بعضیها- اهل جهنم- از تَعفُّن بعض روحانیین در عذاب هستند، و دنیا هم از تعفُّن بعضى از اینها در عذاب است.‏

‏تا اصلاح نکنید نفوس خودتان را، از خودتان شروع نکنید و خودتان را تهذیب نکنید، شما نمى توانید دیگران را تهذیب کنید. آدمى که خودش آدم صحیحى نیست نمى تواند دیگران را تصحیح کند؛ هرچه هم بگوید فایده ندارد. کوشش کنند علمایى که الآن در حوزه ها هستند؛ در هر حوزه اى از حوزه هاى اسلامى که این جوانها که با یک فطرت سالم مى آیند، بعد از ده، بیست سال با یک فطرت فاسد بیرون نروند. تهذیب لازم است؛ هم در شما و هم در شما. البته همه، همه ملت و همه انسانها باید مهذَّب بشوند. لکن تاجر اگر مهذَّب نشد، کارش یک کار گرانفروشى و نمى دانم اینهاست که وقتى همه اش را روى هم بگذارند فسادش زیاد است، اما یک نفر این قدرها فساد ندارد. اما عالِم اگر فاسد بشود، یک شهر را، یک مملکت را به فساد مى کشد، چه عالِم دانشگاه ‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.2)صفحه 275


‏ ‏

‏باشد و چه عالِم فیضیه، فرقى نمى کند. ان شاءالله خداوند تبارک و تعالى، این قدمى را که شما عزیزان برداشتید و آن وحدت بین شما و دانشگاه و شما و روحانیون، این قدم را مبارک کند و توجه به این داشته باشید که حالا که شما نزدیک به هم دارید مى شوید، نقشه هایى که براى جدا کردن شما از هم است، بیشتر به کار مى افتد.‏‏ 182‏

‏***‏

‎ ‎

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.2)صفحه 276