بخش سوم : جلوه های عینی تفکر امام در اداره جامعه

‏‏انسان در مسیر انحطاط‏

‏انسان در مسیر انحطاط‏

‏انسان همین طور که در این دنیا یک صورت مُلکى دنیاوى دارد، که خداوند تبارک و تعالى آن را در کمال حسن و نیکویى و ترکیب بدیع خلق فرموده که عقول تمام فلاسفه و بزرگان در آن متحیر است و علم معرفة الاعضاء و تشریح تاکنون نتوانسته است معرفت درستى به حال آن پیدا کند و خداوند انسان را از بین مخلوقات امتیاز داده به حسن ترکیب و جمال نیکو منظر، کذلک از براى او یک صورت و شکل ملکوتى غیبى است، که آن صورت تابع ملکات نفس و خُلق باطن است در عالم بعد از موت، چه برزخ باشد یا قیامت. انسان اگر خُلق باطن و ملکه و سریره اش انسانى باشد، صورت ملکوتى او نیز صورت انسانى است. ولى اگر ملکاتش غیر ملکات انسانى باشد، صورتش انسانى نیست و تابع آن سریره و ملکه است. مثلًا اگر ملکه شهوت و بهیمیت بر باطن او غلبه کند و حُکم مملکت باطنْ حکم بهیمه شود، انسان صورتِ ملکوتى اش صورت یکى از بهایم است مناسب با آن خُلق. و اگر ملکه غضب و سبعیّت بر باطن و سریره اش غلبه کند و حکم مملکت باطن و سریره حُکم سبع شود، صورت غیبیه ملکوتیه صورت یکى از سباع است. و اگر وهم و شیطنت ملکه شد و باطن و سریره اش داراى ملکات شیطانیه شد، از قبیل خدعه، تقلب، نمیمه، غیبت، صورت غیب و ملکوتش صورت یکى از شیاطین است به مناسبت آن. و گاهى ممکن است به طریق ترکیبْ دو ملکه ‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.2)صفحه 254


‏ ‏

‏یا چند ملکه منشأ صورت ملکوتى شود. آن وقت به شکل هیچ یک از حیوانات نمى شود، بلکه صورت غریبى پیدا مى کند که هیچ آن صورت مدهش و موحش بدترکیب در این عالم سابقه ندارد. از پیغمبر خدا- صلّى الله علیه و آله- نقل شده که بعضى مردم در قیامت محشور مى شوند به صورتهایى که نیکوست پیش آنها میمون [ها] و انترها. بلکه ممکن است از براى یک نفر در آن عالَم چند صورت باشد؛ زیرا که آن عالَم مثل این عالم نیست که یک چیز بیش از یک صورت قبول نکند. و این مطلب مطابق با برهان نیز هست و در محل خود مقرر است.‏

‏و بدانکه میزان در این صور مختلفه، که یکى از آنها انسان است، و باقى چیزهاى دیگر، وقت خروج نفس است از این بدن و پیدا شدن مملکت برزخ و غلبه سلطان آخرت که اوّلش در برزخ است. در وقت خروج از بدن با هر ملکه اى از دنیا رفت با آن ملکه صورت آخرتى مى گیرد، و چشم ملکوتى برزخى او را مى بیند؛ و خود او هم وقت گشودن چشم برزخى خود را به هر صورتى هست مى بیند، اگر چشم داشته باشد. لازم نیست کسى که در این دنیا به صورتى هست آنجا هم به همان صورت باشد. خداى تعالى مى فرماید [به ] نقل از بعضى که در وقت حشر مى گویند: «خدایا چرا مرا کور محشور کردى با آنکه در دنیا چشم داشتم؟» جواب مى فرماید: «چون تو آیات ما را فراموش کردى امروز فراموش شدى». اى بیچاره تو چشم مُلکى ظاهربین داشتى، ولى باطن و ملکوتت کور بود. کورى خودت را حالا ادراک کردى، و الا از اوّل کور بودى؛ چشم بصیرت باطنى که آیات خدا را به آن مى بینند نداشتى. اى بیچاره، تو قامت مستقیم و صورت خوش ترکیب مُلکى دارى، میزان ملکوت و باطن، غیر از این است؛ باید‏

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.2)صفحه 255


‏ ‏

‏استقامت باطنى پیدا کنى تا مستقیم القامة در قیامت باشى. باید روحت روح انسانى باشد تا صورت عالم برزخ و آخرتت صورت انسان باشد. تو گمان مى کنى که عالم غیب و باطن، که عالَم کشف سرایر و ظهور ملکات است، مثل عالم ظاهر و دنیاست که اختلاط و اشتباه در کار باشد، چشم و گوش و دست و پا و سایر اعضایت- همه با زبانهاى ملکوتى، بلکه به قول بعضى با صورتهاى ملکوتى- شهادت به هر چه کردى مى دهند.‏

‏هان اى عزیز گوش دل باز کن و دامن همت به کمر زن و به حال بدبختى خود رحم کن، شاید بتوانى خود را به صورت انسان گردانى و از این عالم به صورت آدمى بیرون روى که آن وقت از اهل نجات و سعادتى. مبادا گمان کنى اینها موعظه و خطابه است؛ اینها همه نتیجه برهان حِکمى حکماى عظام و کشف اصحاب ریاضت و اخبار صادقین و معصومین است؛ در این اوراق بناى اقامه برهان و نقل اخبار و آثار زیاد نیست.‏‏ 171‏

‏***‏

‎ ‎

کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.2)صفحه 256