فصل چهارم[ در اسرار حدیث شریف]
رُوِیَ عَن الاْئِمَّةِ اْلاَطْهٰارِ عَلَیْهِمُ السَّلاٰمُ: اِنَّ آدَمَ(ع) لَمّا مَشیٰ اِلی الشَّجَرَةِ وَ تَوَجَّهَ اِلَیْهٰا وَ تَنٰاوَلَهٰا، فَوَضَعَهٰا عَلیٰ رَأسِهِ طَمَعاً لِلْخُلُودِ وَ اِعْظٰاماً لَهٰا اُمِرَتْ هٰذِهِ الاُْمَّةُ الَّتی خَیْرُ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ، بِاَنْ یُطَهِّرُوا هٰذِهِ الْمَوٰاضِعَ بِالْمَسْحِ وَ الْغَسْلِ لِیَتَطَهَّروُا مِنْ جِنٰابَةِ اْلاَبِ الَّذی هُوَ اْلاَصْل. و قریب به این روایت روایتی است که از مجالس شیخ صدوق منقول است.
بدانکه آدم علیه السلام در حال جذبه در بهشت لقا بود، و توجه به شجرۀ طبیعت نداشت؛ و اگر به آن جذبه باقی می ماند، از آدمیت ساقط می شد و به سیر کمالی که باید در قوس صعودی نایل شود نمی شد، و بسط بساط رحمت در این عالم نمی گردید. پس، ارادۀ ازلیه تعلق گرفت که بساط رحمت و نعمت را در این نشئه بسط دهد و فتح ابواب خیرات و برکات نماید و جواهر مخزونۀ نفوس عالم ملک و طبیعت را از ارض طبیعت خارج کند و اثقال آن را بیرون آورد؛ و این در سنت الله حاصل نمی شد مگر به توجه آدم به طبیعت و خروج آن از محو به صحو، و خارج شدن از بهشت لقا و جذبۀ الهیّه که اصل همۀ خطیئات است؛ پس، بر او مسلط فرمود قوای داخلیه و شیطان خارجی را، که
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 46
او را دعوت به این شجره کنند که مبدأ بسط کمالات و منشأ فتح ابواب فیوضات است. پس، او را از بساط قرب قبل التنزل تبعید کردند و به توجه به طبیعت دعوت نمودند تا آنکه وارد حجب ظلمانیه گردد؛ زیرا که تا وارد در حجاب نشود، خرق آن نتواند کرد. قٰالَ تَعٰالیٰ: لَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسٰانَ فی اَحْسَنِ تَقْویمٍ، ثُمَّ رَدَدْنٰاهُ اَسْفَلَ سٰافِلین. ردّ به اسفل سافلین، که آخرین حجب ظلمانیه است، از جامعیت این اعجوبۀ الهیّه است و لازمۀ تعلیم اسما و صفات در حضرت علمیه است.
و چون آدم (ع) از ظهور ملکوتیِ ایجادی به توجه به ملک خود خارج شد، محدث به حدث اکبر و مجنب به جنابت عظما گردید؛ و چون این توجه در حضرت مثال یا بهشت دنیا متمثل شد، دنیا به صورت شجره درآمد و آدم به توجه و مشی به سوی آن و برداشتن به دست و به سر نهادن و اعظام نمودن آن، مبتلای به خطیئه شد. پس، این خطیئه را و موارد آلودگی به آن را، باید خود و ذریۀ او، خصوصاً این امت که خیر امم و عارف به اسرارند از نور اولاد اطهار، جبران کنند.
پس، موارد آلودگی ظاهر او را باید تطهیر کنند به آب طاهر نازل از حضرت رحموت؛ و مورد آلودگی باطن و قلب او را باید تطهیر کنند به آب تجلّیات از حضرت لاهوت. پس، در وقت تطهیر وجه، وجه قلب را یکسره از غیرْ شست و شو دهند؛ و در وقت تطهیر دست، از مرفق آلودگی به دنیا تا منتهای اصابع مباشرت آن تطهیر کنند؛ و با فضل آن، اقصای عرشِ توجه به طبیعت و منتهای مشی به سوی حصول آمال را مسح نمایند، و از فضول توجه به ملک و بقایای آثار آن خارج شوند، و از خطیئه و جنابت پدر اول، که اصل آنهاست، بیرون شوند.
وَ فِی الْعِلَلِ فِی حَدیثِ صَلٰوةِ الْمِعْرٰاجِ: ثُمَّ قٰالَ ربّی عَزَّوَجَلَّ: یٰا مُحَمَّدُ مُدَّ یَدَکَ فَیَتَلَقّاکَ مٰاءٌ یَسیلُ مِنْ سٰاقِ عَرشِی الْأیمَنِ. فَنَزَلَ الْمٰاءُ فَتَلَقَّیْتُهُ بِالْیَمینِ فَمِنْ
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 47
اَجْلِ ذٰلِکَ اَوَّلُ الْوُضوُءِ بِالْیُمْنیٰ. ثُمَّ قٰالَ: یٰا مُحَمَّدُ خُذْ ذٰلِکَ فَاغْسِلْ بِهِ وَجْهَکَ ـ وَ عَلَّمَهُ ذٰلِکَ ـ فَاِنَّکَ تُریدُ اَنْ تَنْظُرَ اِلیٰ عَظَمَتی وَ اَنْتَ طٰاهِرٌ؛ ثُمَّ اغْسِلْ ذِرٰاعَیْکَ الْیَمینَ وَ الْیَسٰارَ ـ وَ عَلَّمَهُ ذٰلِکَ ـ فَاِنَّکَ تُریدُ اَنْ تَتَلَقّیٰ بِیَدَیْکَ کَلاٰمی؛ وَامْسَحْ بِفَضْلِ مٰا فی یَدَیْکَ مِنَ الْمٰاءِ رَأسَکَ وَ رِجْلَیْکَ اِلیٰ کَعْبَیْکَ ـ وَ عَلَّمَهُ المسْحَ بِرَأسِهِ وَ رِجْلَیْهِ ـ وَ قٰالَ: اِنّی اُریدُ اَنْ اَمْسَحَ رَأسَکَ وَ اُبٰارِکَ عَلَیْکَ. فَاَمَّا الْمَسْحُ عَلیٰ رِجْلَیْکَ فَاِنّی اُریدُ اَنْ اَوْطِئَکَ مَوْطِأًلَمْ یَطَأْهُ اَحَدٌ قَبْلَکَ وَ لاٰ یَطَأْهُ اَحَدٌ غَیْرُکَ ... الحدیث.
تو نیز، ای شفیق عرفانی و رفیق ایمانی، تأسی کن به سر حلقۀ اهل معرفت و یقین؛ و دست راست خودرابه سوی رحمت حقّ دراز کن واز آب نازل از ساقِ ایمنِ عرشِ رحمت تلقی کن، که حقّ تعالی دست خالی فقرای الی الله را رد نمی فرماید و کشکول گدایی ارباب حاجت را تهی بر نمی گرداند. پس، از آن آب رحمت بردار و رویِ آلوده به توجه به دنیا، بلکه به ماسوا را شست و شو ده، چه که با این قذارت و آلودگی، به عظمت حقّ نتوان نظر کرد: فَاِنَّ الدُّنْیٰا وَ الاْخِرَةَ ضَرَّتٰان. پس دستهای خود را از مرفقِ رؤیتِ حول و قوّه تا اصابع مباشرت به رؤیت انّیّت و انانیّت تغسیل کن: فَلاٰ حَولَ وَ لاٰ قُوَّةَ اِلاّ بِالله ؛ چه که با این کثافتِ استقلال نفس، مسّ کتاب حقّ
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 48
نتوان کرد، قال تعالی: لاٰ یَمَسُّهُ اِلاَّ الْمُطَهَّروُن؛41 و با فضل آن، مسح رأس خود کن و علو و عظمت و تکبّر را از سر بنه، تا ممسوح به دست حقّ گردی؛ و تفکر در غیر و غیریت را از سر بیرون کن، تا به برکات حقّ مبارک شوی؛ و تطهیر کن پای تردد در شئون کثرت را، تا محرم محفل انس شوی؛ و قدم به فرق خود نِه، تا لایق بساط عظمت گردی.
کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 49