مقالۀ اولی (مقدّمات نماز)

فصل ششم: ازالۀ نجاست

فصل ششم در ازالۀ نجاست از بدن و لباس و تخلیۀ جوف از ارجاس و باطن از وسواس خناس است

‏ ‏

‏     ‏‏نجاستْ دوری از محضر انس و مهجوری از مقام قدس است، و منافی‏‎ ‎‏با نماز است که معراج وصول مؤمنین و مقرب ارواح متقین است.‏

‏     و آن پیش عامه، قذارات معهوده است؛ و پیش خاصه، قذارات معنویّه‏‎ ‎‏است؛ و پیش اهل معرفت و اصحاب قلوب، همۀ عالم است به جنبۀ سوائیت‏‎ ‎‏که مظهر شیطان رجس نجس است؛ و در آداب خلوت وارد است: ‏بِسْمِ الله وَ‎ ‎بِالله ، اَعُوذُ بِالله مِنَ الرّجْسِ النَّجِسِ الْخَبیثِ الْمُخْبِثِ الشَّیْطٰانِ الرَّجیم؛‎[1]‎‏ و قال،‏‎ ‎‏تعالی شأنه: ‏وَالرُّجْزَ فَاهْجُر.‎[2]‎

‏    ‏‏پس، آنچه منافات دارد با محفل انس محبوب و مجلس قرب دوست،‏‎ ‎‏از خود دورکن و خود را از آن مهجور. هجرت کن از رجس ظاهری به تنظیف‏‎ ‎‏بدن و لباس و به تخلیۀ جوف از اذای رجز شیطان، که فضول مدینۀ فاضله‏‎ ‎‏است؛ و از رجس باطنی، که مفسد مدینۀ عظما و ام القری است،به تخلیۀ ‏‎ ‎‏تامه و تصفیۀ کامله؛ و از اصل اصول و شجرۀ ملعونۀ خباثت، به هجرت از‏‎ ‎‏انّیّت و انانیّت و ترک غیر و غیریت؛ و چون بدین مقام رسیدی، از تصرف‏‎ ‎‏شیطان خبیث مخبث خارج شدی، و از رجز و رجس هجرت کردی، و لایق‏‎ ‎‏حضور درگاه جلیل و مخلع شدن به خلعت خلیل گردیدی؛ و یک رکنِ هجرت‏‎ ‎‏و مسافرت الی الله و معراج وصولْ حاصل شده، که آن خروج از منزلگاه و بیت‏‎ ‎‏نفس است؛ و باقی مانده رکن دوم، که در اصل نماز حاصل شود، و آن‏‎ ‎‏حرکت الی الله و وصول به باب الله و فنای به فناءالله است. قٰالَ تَعٰالیٰ: ‏وَ مَنْ‎ ‎ 


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 54
یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهٰاجِراً اِلَی الله وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَی الله .‎[3]‎

‏    ‏‏پس، معلوم شد که این سفر معنوی و معراج قرب حقیقی را دو رکن‏‎ ‎‏است، که یک رکن آن در باب طهارات حاصل شود، که سرّ آن تخلیه، و سرّ سرّ‏‎ ‎‏آن تجرید، و سرّ مستسر آن تنزیه، و سرّ مقنَّع به سرّ آن تنزیه از تنزیه و تقیید‏‎ ‎‏است؛ و رکن اعظم آن در باب صلوة حاصل شود، که سرّ آن تجلیه، و سرّ سرّ‏‎ ‎‏آن تفرید، و سرّ مستسر آن توحید، و سرّ مقنع به سرّ آن تنزیه از توحید و تقیید‏‎ ‎‏است، ‏فَادْفَعِ السِّراجَ، فَقَدْ طَلَعَ الصُّبْح.‎[4]‎

‏    ‏‏و اگر روزگار به عارفی ربانی مهلت دهد، می تواند تمام منازل سائرین‏‎ ‎‏و معارج عارفین را، از منزلگاه یقظه تا اقصای منزل توحید، از این معجون‏‎ ‎‏الهی و حبل متصل بین خالق و مخلوق خارج کند؛ ولی این آرزو از نِطاق بیان‏‎ ‎‏ما بیرون و از حوصلۀ کلام ما افزون است.‏

‎ ‎

کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 55

  • )) «به نام خدا و به (ذات مقدّس) خدا، پناه می برم به خدا از پلید ناپاک، خبیث خباثت آور، شیطان رانده شده (از درگاه خدا).» وسائل الشّیعة، ج 1، ص 217، «کتاب الطّهارة»، «ابواب احکام الخلوة»، باب 5، حدیث 8. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 9.
  • )) «و از پلیدی دوری کن.» (مدّثّر / 5)
  • )) «آن کس که از خانه اش هجرت کننده به سوی خدا و رسول او خارج شود، آنگاه مرگ او را دریابد، همانا پاداش او بر خدا لازم شده است.» نساء/ 100
  • )) «چراغ دور کن [خاموش کن ]که سپیده دمید.» (در کتبی که این جمله نقل شده به جای کلمۀ «اِدْفَعْ»، «اَطْفأ» نوشته شده است). آورده اند که روزی امیرالمؤمنین علیه السلام بر شتر نشسته کمیل را بر عقب سر خود سوار کرده بود. کمیل سؤال نمود: یا امیرالمؤمنین مَا الْحَقیقةُ: فقال علیه السّلام: مٰالَکَ وَالْحَقیقَة؟ فقال کمیل: اَوَلَسْتُ صٰاحِبَ سِرّکَ؟ قال: بَلیٰ وَلٰکِنْ یَرْشَحُ عَلَیْکَ مٰایَطْفَحُ مِنّی. قال: اَوَ مِثْلُکَ یُخَیِّبُ سٰائِلاً؟ فقال علیه السّلام: اَلْحَقیقَةُ کَشْفُ سُبُحٰاتِ الْجَلاٰلِ مِنْ غَیْرِ اِشٰارَة. فَقٰال کمیل: زَدْنی بَیٰاناً. فقال: مَحْوُالْمَوْهُومِ مَعَ صَحْوِالْمَعْلوم. فقال: زِدْنی بَیٰاناً. فقال: هَتْکُ السَّتْرِ بِغَلَبَةِ السِّرّ. فقال: زِدْنی بَیٰاناً. فقال: نُورٌ یَشْرُقُ مِنْ صُبْحِ الْأزَلِ فَیَلُوحُ عَلیٰ هَیٰاکِلِ التَّوْحیِدِ آثٰارُه. قٰال: اَطْفِأ السِّرٰاجَ فَقَدْ طَلَعَ الصُّبْح. مجالس المؤمنین، ج 2، ص 11، «مجلس ششم».