مقالۀ اولی (مقدّمات نماز)

فصل هفتم: مکان مصلّی

فصل هفتم در مکان مصلّی است

‏ ‏

‏     ‏‏و آن پیش عامه، مشهور است و شرایط آن در کتب فقهیه مسطور.‏

‏     و در نزد اهل معرفت، همۀ عالم است و مصلی تمام موجودات است؛ و‏‎ ‎ 


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 55
‏در اسرار قرائت می آید، ان شاءالله ، که جمیع عالم وجود به هویّات وجودیّه‏‎ ‎‏حامد و ثناگوی مقام مقدس حقّ تعالی هستند، و خاضع و عابد درگاه اویند؛ و‏‎ ‎‏در اینجا باید دانست که عرشِ تحقّقْ قبّۀ معبد موجودات است؛ و اَرضِ تعیّنْ ‏‎ ‎‏سجده گاه آنان است؛ و تمام موجودات در آن معبد در تحت قبۀ محضر‏‎ ‎‏ربوبیّت، به عبادت حقّ مشغولند و حقجو و حقخواه و حق پرستند. «دل هر‏‎ ‎‏ذره را که بشکافی» به واسطۀ نور فطرت الله که آنها را دعوت برای خضوع‏‎ ‎‏کامل مطلق کند «آفتابیش در میان بینی».‏‎[1]‎ یُسَبِّحُ لَهُ مٰا فِی السَّمٰوٰاتِ وَ‎ ‎الاَرْض.‎[2]‎‏ وَ اِنْ مِنْ شَیْ ءٍ اِلاّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلٰکِنْ لاٰ تَفْقَهُونَ ‏تَسْبیحَهُمْ.‎[3]‎

‏    ‏‏و در نزد اهل ولایت، جمیع تعینات اسمایی و افعالی، معبد حقّ تعالی‏‎ ‎‏است و مصلّی خود ذات مقدس است. پس، در تعینات اسمایی و صفاتی،‏‎ ‎‏مصلی حقّ است و مکان صلوتش نفس تعینات، و تعین اسم اعظمْ کعبه‏‎ ‎‏است؛ و فی الحدیث: ‏لاٰ اُحْصی ثَنٰاءً عَلَیْکَ اَنْتَ کَمٰا اَثْنَیْتَ عَلیٰ نَفْسِک؛‎[4]‎‏ و در‏‎ ‎‏تجلّی فعلی به فیض مقدس اطلاقی، مکان مصلی تعین عالم است، و حقّ‏‎ ‎‏تعالی مصلّی است در این تجلی فعلی؛ و فی الحدیث:‏ اِنَّ رَبَّک یُصَلّی یَقُولُ‎ ‎سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلٰئِکَةِ وَ الرّوح؛‎[5]‎‏ و انسان کامل و نبی ختمی ـ صلّی الله علیه‏‎ ‎‏و آله کعبه است؛ و فی القدسیات: ‏لاٰ یَسَعُنی اَرْضی و لاٰ سَمٰائی وَلٰکِنْ یَسَعُنی‎ ‎قَلْبُ عَبْدِی الْمؤْمِن.‎[6]‎

 


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 56
‏     ‏‏پس، تعیّن عالم در تجلی ظهوری و قوس نزولیْ معبدِ حقّ، و حقّ‏‎ ‎‏تعالی عابد و معبود است؛ و در تجلی غیبی و قوس صعودیْ معبدْ موجودات،‏‎ ‎‏و عابدْ مظاهر، و معبودْ ظاهر است؛ و در مملکت وجود انسانی، که خلاصۀ‏‎ ‎‏کائنات و کون جامع است، مظاهر قوای ملکوتیه و جنود الهیّه، مساجدِ عبادات‏‎ ‎‏آنان و معابدِ خضوع و ثنای آنهاست؛ و در انسان کامل، به حسب ظهور حقّ‏‎ ‎‏در مظهر اتمّ، حقْ عابد و معبود است، و انسان از تعین اقصای قلبی غیبی تا‏‎ ‎‏منتهی تعین شهادت، مسجدِ ربوبیت است به حسب تجلّیات ذاتی و اسمایی‏‎ ‎‏و افعالی؛ و در قوس صعودْ حقّ معبود، و انسان کامل با جمیع جنود الهیّه‏‎ ‎‏عابدند.‏

‏     ‏وصل:‏ عَنْ مِصْبٰاحِ الشَّریعَةِ، قٰالَ الصّادِقُ، عَلَیْهِ السَّلامُ:‏ اِذٰا بَلَغْتَ بٰابَ‎ ‎الْمَسْجِدِ، فَاعْلَمْ اَنَّکَ قَصَدْتَ مَلِکاً عَظیماً ‏[‏خ ل:باب مَلِکٍ عظیم‏]‏ لاٰیَطَأُ بِسٰاطَهُ‎ ‎اِلاَّالْمُطَهَّروُنَ، ولاٰ یُؤْذَنُ لمجٰالَسَتِهِ إلاِّالصِّدیقونَ. فَهَبِ القُدُومَ اِلی بِساطِ خِدمتهِ ‎ ‎‏هَیْبَةَ المَلِکِ، فَانَّکَ عَلیٰ خطرٍ عَظیمٍ إنْ غَفَلْتَ. و اعْلَمْ، أنّه قٰادرٌ علیٰ مٰا یَشٰاءُ‏‎ ‎‏منَ العَدْلِ وَ الفَضْلِ مَعَکَ و بِکَ؛ فاِنْ عَطَفَ علَیْکَ فَبِفَضْلِهِ وَ رَحْمَتِهِ قَبِلَ مِنْکَ‏‎ ‎‏یسیَر الطّاعَةِ و أجْزَلَ لَکَ عَلیْهٰاثَواباً کَثیراً؛ وَ إنْ طٰالَبَک بِاسْتِحقٰاقِهِ الصّدْقَ و‏‎ ‎‏الاْخْلاٰصَ، عَدْلاً بِک، حَجَبَک وَ رَدَّ طٰاعتَک وَ إنْ کَثُرَتْ؛ فَهُوَ فَعّالٌ لِمٰا یُریدُ. وَ‏‎ ‎‏اعتَرِفْ بِعَجْزِک وَ تَقْصیرِکَ‏‏] ‏و إنْکِسٰارِکَ‏]‏ وَ فَقْرِکَ بین یَدَیْهِ؛ فَانَّک قَدْ تَوَجَّهْتَ لِلْعِبٰادةِ‎ ‎لَهُ و الْمُؤٰانَسَةِ بِه. وَ اَعْرِضْ اَسْرارَکَ عَلَیه، و لِتَعْلَمْ اَنَّهُ لاٰ یَخْفیٰ علیه اَسْرٰارُ الْخَلْقِ‎ ‎اَجْمَعینَ وَ علاٰنِیَتُهُمْ. وَ کُنْ کَاَفْقَرِ عِبٰادِهِ بَیْنَ یَدَیْهِ. وَ اخْلُ قَلْبَکَ عَنْ کُلِّ شٰاغِلٍ‎ ‎یَحجُبُکَ عَنْ ربِّک فَاِنَّهُ لاٰیَقْبَلُ الاَّ الاطْهَرَ وَ الاخْلَصَ. ‏[‏ وَانْظُرْ مِن اَیِّ دیوٰانٍ یَخْرُجُ‎ ‎اِسْمُک‏]‏. فَاِن ذُقْتَ مِنْ حَلاٰوةِ مُنٰاجٰاتِهِ ‏[‏ وَ لَذیذِ مُخٰاطَبٰاتِه‏]‏ وَ شَرِبْتَ بِکأسِ رَحمتهِ و‎ ‎کرامٰاتِه مِنْ حُسْنِ إقباله ‏[‏عَلَیْکَ‏] ‏ وَ إجٰابٰاتِه فَقَدْ صَلَحْتَ لِخِدْمَتِهْ، فَادْخُلْ فَلَک الاِْذْنُ‎ ‎وَ الاْمٰانُ، والاّ فَقِفْ وُقُوف مُضْطَرٍّ‏] ‏ مَنْ‎ ‎‏[ ‏قَدْ اِنْقَطَعَ عَنْهُ الْحِیَلُ وَ قَصُرَ عنهُ الاَمَلُ و‎ ‎قَضیٰ علیهِ الاَجَلُ. فاِذا عَلِمَ الله مِنْ قَلْبِکَ صِدْقَ الالْتجاء الیهِ نَظَرَ الیْک بعَیْنِ الرَأْفَةِ وَ‎ ‎الرَّحْمةِ ‏]‏ وَ اللُّطْفِ‎ ‎‏[ ‏و وَفَّقَکَ لِمٰا یُحِبُّ وَ یَرْضیٰ. فاِنَّهُ کریمٌ یُحِبُّ الکَرامةَ لعبادهِ‎ ‎المُضْطرِّینَ الیهِ‏] ‏المُحترقینَ علیٰ باِبِهِ لِطَلَبِ مَرْضٰاتِه‏]‏. قٰالَ الله تَعٰالیٰ: «اَمَّنْ یُجیبُ‎ ‎


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 57
المُضْطَرَّ اذٰا دَعٰاهُ».‎[7]‎

‏    ‏‏و اینکه این کلام شریف را تماماً نقل نمودم، برای آن است که برای‏‎ ‎‏ارباب مجاهده و ریاضتْ تعلیمی است جامع، و برای اهل معرفت و اصحاب‏‎ ‎‏سلوکْ بابی است واسع.‏

‏     و اهل معارف الهیّه چون مشاهده کردند که عالمْ مسجدِ ربوبیّت است،‏‎ ‎‏باید مراقبت کنند که با طهارت و صفای ظاهر و باطن در آن قدم نهند، که بساط‏‎ ‎‏مقدس حقّ را غیر مطهرین نتوانند پای نهاد، و بار مجالست با او را جز به‏‎ ‎‏صدیقین مخلصین ندهند. پس، آنها در جمیع احوالْ خود را در خطر عظیم‏‎ ‎‏می بینند و از غفلت محضر مقدس مالک الملوک در وحشت هستند، و دل آنها از‏‎ ‎ 


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 58
‏هیبت جلال مقدس در طپش است که مبادا به عدل خود با آنهامعامله فرماید و ‏‎ ‎‏اخلاص و صدق مطالبه نماید و از بساط قرب محجوبشان نماید و از مجلس‏‎ ‎‏انس مردودشان فرماید. پس، اعتراف به عجز و تقصیر کنند و اقرار به فقر و‏‎ ‎‏فاقه نمایند و قلب خود را از شواغل و کثرات، که آنها را از محفل انس‏‎ ‎‏محجوب می کند و از توجه به او صرف می نماید، خالی نمایند؛ چه که دانند‏‎ ‎‏جز قلب اطهرِ اخلصْ مقبول درگاه نشود؛ و چون همّ آنها همّ واحد شد و تکاثر‏‎ ‎‏اموال و اولادْ آنها را به خود مشغول نکرد، لذت حلاوت مناجات را دریابند و‏‎ ‎‏از کأس رحمت و کرامت حقّ مست شوند و صالح خدمت و لایق انس گردند؛‏‎ ‎‏پس با اذن و امان حقّ در بسیط عالم، که مسجد ربوبیت است، قدم زنند و‏‎ ‎‏تصرفات آنها غاصبانه و جائرانه نباشد.‏

‏     و آنان که این اذن و امان را تحصیل ننمودند، غاصب بیت الله و ظالم به‏‎ ‎‏حقّ تعالی هستند. پس، آنها باید اضطرار خود را استشعار کنند، و حیله و وسیلۀ‏‎ ‎‏خود را منقطع دانند، و آرزوی خود را کوتاه شمارند، و صادقانه به مقام مقدّس‏‎ ‎‏حقّ ـ جلّ شأنه ـ از این تقصیر و قصور و نقص و فتور ملتجی شوند، و زبان حال‏‎ ‎‏و قلب آنها ‏اَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ اِذٰا دَعٰاه‎[8]‎‏ شود؛ و چون حقّ تعالی صدق لهجۀ‏‎ ‎‏آنها را دید، نقص آنها را به رحمت خود جبران فرماید و توفیق تحصیل رضای‏‎ ‎‏خود را به آنها مرحمت نماید. ‏فَاِنَّهُ کَریمٌ یُحِبُّ الْکَرٰامَةَ لِعِبٰادِهِ الْمُضْطَرّینَ اِلَیْه.‎[9]‎

‏ ‏

‎ ‎

کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 59

  • )) از هاتف اصفهانی است.
  • )) «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است او را تسبیح می گویند.» (حشر/ 24)
  • )) «هیچ چیزی نیست مگر آنکه با حمد و سپاس او تسبیح گوید، اما شما تسبیح آنان را نمی فهمید.» (اسراء/ 44)
  • )) «هیچ ستایشی تو را نتوانم کرد؛ تو همان گونه هستی که خود خویشتن را ستودی.» نقل از رسول الله  (ص). مصباح الشّریعة، باب 5، عوالی اللّئالی، ج 1، ص 389، حدیث 21.
  • )) «همانا پروردگار تو نماز می گزارد و می فرماید: "منزّه و مقدّس است پروردگار ملائکه و روح".» اصول کافی، ج 2، ص 329، «کتاب الحُجّة»، «باب مولد الّنبی»، حدیث 13.
  • )) در احادیث قدسی آمده است: «نه زمینِ من و نه آسمانِ من گنجایش مرا ندارد، اما قلب بندۀ مؤمنم گنجایش مرا دارد.» عوالی اللّئالی، ج 4، ص 7، حدیث 7. المحجّة البیضاء، ج 5، ص 26، «کتاب شرح عجائب القلب».
  • )) «امام صادق علیه السلام فرمود: چون به در مسجد رسیدی، بدان که پادشاه بزرگی [نسخه: درگاه پادشاه بزرگی ]را قصد کرده ای که بر دربار او جز «مطهرین» گام ننهند و برای مجالست با او جز به «صدّیقین» اجازه داده نمی شود؛ بیمناک پای بر آستان او نه، بسان بیم از پادشاه، که اگر غفلت کنی در خطری بزرگ افتی. و بدان که او بر هر چه بخواهد تواناست: می تواند با تو به مقتضای عدالت رفتار کند، یا به تو فضل و کرم کند، پس اگر به تو مهر کند، به فضل و رحمت خود طاعت اندک را از تو قبول کند و در برابر آن پاداشی فراوان دهد؛ و اگر به مقتضای عدالت با تو صدق و اخلاصی را که شایستۀ آن است از تو طلب کند، محجوبت سازد و طاعتت را هر چند بسیار باشد رد می کند. که او هرچه اراده فرماید انجام می دهد. و به ناتوانی، تقصیر [و شکسته دلی] و نیازمندیت در پیشگاه او اعتراف کن، زیرا که تو برای عبادت او و انس با او رو آورده ای و رازهای خود را بر او عرضه دار. و باید بدانی که نهان و آشکار هیچیک از خلایق بر او پوشیده نیست. و در برابر او چونان نیازمندترین بندگانش باش و دل از هر امر بازدارنده ای که تو را از پروردگارت محجوب کند تهی ساز که او جز پاکترین و خالصترین (عمل) را نمی پذیرد [نسخه: و بنگر که نام تو از کدام دفتر بیرون می آید]. پس اگر از شیرینی مناجات او [نسخه: و لذّت گفتگوی با او] چشیدی و با جام رحمت و کرامات او از اقبال و اجابتش نوشیدی، شایستۀ ورود به خدمت او شده ای؛ پس در آی که اذن و امان یافته ای؛ ورنه همچون درمانده ای [نسخه: کسی] که راههای چاره بر او بسته شده به آرزو نرسیده و مهلتش [نسخه: بر او] پایان یافته است، بایست. پس، اگر خدا بداند که قلباً از سر صدق بدو پناه برده ای، به دیده مهر و رحمت [نسخه: و لطف ]بر تو نظر کند و تو را بدانچه دوست می دارد و بدان راضی است موفق گرداند؛ که او بزرگواری است که کرامت بر بندگانی که اضطرار خود نزد او برده اند [نسخه: و در طلب رضای او به درگاهش رو نهاده اند] را دوست می دارد. خداوند تعالی فرموده است: "کیست که درمانده را زمانی که او را بخواند اجابت می کند".» نمل/ 62 مصباح الشّریعة، باب 12. بحارالانوار، ج 80، ص 373، «کتاب الصّلوة»، باب 30، حدیث 40.  
  • )) «آیا آن کیست که دعای بیچارگان مضطر را به اجابت می رساند.». نمل/ 62
  • )) قسمتی از روایت مصباح الشّریعة.        پاورقی شمارۀ 88.