مقالۀ اولی (مقدّمات نماز)

فصل نهم: اسرار وقت

فصل نهم در اسرار وقت است

‏ ‏

‏     ‏‏و آن در مسلک اهل عرفان و مشرب اصحاب ایقان، از اول استوای‏‎ ‎‏شمسِ حقیقت است در غایت ظهور آن به احدیّت جمع اسما که آن، وقت‏‎ ‎‏صلوة ظهر است؛ که صلوة رب است؛ و صلوة رسول الله صلی الله علیه و آله‏‎ ‎ 


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 60
‏در معراج است که مظهر استوای نور احدی و جمع احمدی است که خودْ عرش‏‎ ‎‏استوای رحمان است: ‏اَلرَّحْمٰنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَویٰ؛‎[1]‎‏ و از اینجا سرّ وقوع آن‏‎ ‎‏در معراج معلوم شود، با آنکه معراج در شب واقع شده، تا اول طلوع شمس‏‎ ‎‏مالکیت از افق یوم القیمه که یوم اتیان یقین است: ‏وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتّیٰ یَاْتِیَکَ‎ ‎الْیَقین.‎[2]‎‏ پس، از اول زوالِ استوای ظهور، که رو به احتجاب شمس‏‎ ‎‏احدیّت در افق تعینات و امتداد اظلال است:‏ اَلَمْ تَرَ الیٰ رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلّ،‎[3]‎‏ تا‏‎ ‎‏آنجا که در تحت آفاق اجسام غروب کند، وقت نماز مقربین و اهل سابقۀ‏‎ ‎‏حُسنٰی است:‏ اِذٰا زٰالَتِ الشَّمْسُ دَخَلَ الْوَقْتٰان.‎[4]‎‏ و آن، وقت ظهر و عصر است‏‎ ‎‏که افضل صلواتند، و صلوة وُسطی از آن دو خارج نیست؛ گرچه اقرب در نظر‏‎ ‎‏ فقاهت آن است که آن، نماز ظهر است؛ و در مسلک عرفان، هر دو صلوة‏‎ ‎‏است به طریق ظاهریت و مظهریت و اولیت و آخریت:‏ اِنَّمٰا هِیَ اَرْبَعٌ مَکٰانَ ‎ ‎‏اَرْبَع؛‏‎[5]‎‏ و در اخبار از هر دو به صلوة وسطی تعبیر شده.‏

‏    ‏‏و وقت صلوة عصر، هنگام خطیئۀ آدم علیه السلام به ورود در حجاب‏‎ ‎‏تعین و میل به شجرۀ طبیعت است.‏

‏     ‏‏و اما صلوة عشائین، در اوقات ظلمت دیجور طبیعت واحتجاب تامّ‏‎ ‎‏شمس حقیقت است، برای خروج از این ظلمت به توبۀ صحیحه از خطای‏‎ ‎‏غریزی ابوالبشر علیه السلام به صلوة مغرب؛ و خروج از ظلمات قبر و صراط‏‎ ‎‏و قیامت، که بقایای ظلمت طبیعت است، به طریق مشایعت؛ چنانچه در‏‎ ‎‏حدیث اهل بیت عصمت و طهارت است که مغرب وقتی است که ‏‏آدم توبه کرد،‏‎ ‎‏پس سه رکعت نماز خواند، یکی برای خطیئۀ خود، و یکی برای خطیئۀ حواء‏‎ ‎ 


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 61
‏ـ علیها السلام ـ و یکی برای توبۀ خود؛ و نماز عشا برای آن است که قبر و قیامت‏‎ ‎‏را ظلمتی است که به آن نماز رفع شود، و صراط برای آنها نورانی گردد.‏‎[6]‎

‏    ‏‏و اما صلوة فجر از اولِ بروزِ آثارِ یوم الجمع است تا طلوع آفتاب‏‎ ‎‏حقیقت از افق یوم القیٰمة؛ و وقتی طلوع حاصل شد، تکلیف منقطع شود و‏‎ ‎‏بساط لیل برچیده شود و سرّ «مٰالِکِ یَوْمِ الدّین» واضح گردد.‏

‏     و به بیان دیگر، به لسان اهل معرفت، از اوّلِ زوالِ نورِ حقیقت از مرتبۀ‏‎ ‎‏استواییه، و غروب آن در تحت اَستار خلقیه، که مبدأ لیلة القدر است، تا منتهای‏‎ ‎‏احتجاب آن به حجب تعینات، که نصف شب و آخر قوس نزولی و منتهای‏‎ ‎‏لیلة القدر است، وقت چهار نماز است که مختلط از جنبۀ حقی و خَلقی است‏‎ ‎‏که فرض الله و فرض النّبی است: ‏اَقِمِ الصَّلوٰةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ اِلیٰ غَسَقِ‎ ‎اللَّیْل.‎[7]‎

‏    ‏‏و از ابتدای انحدار نجوم، که وقت رجوع شمس از حجب تعینات به‏‎ ‎‏سوی افق اعلاست، که مبدأ یوم القیمة است، تا طلوع آفتاب از افق یوم‏‎ ‎‏القیٰمة، وقت نوافل لیلیّه است تا حکم لیل غالب است؛ و وقت فریضۀ صبح،‏‎ ‎‏که فرض الله صِرف است، می باشد آنگاه که حکم نهار غالب شد: ‏اِنَّ قُرْآنَ‎ ‎الْفَجْرِ کٰانَ مَشْهُودٰا؛‎[8]‎‏ و پس از طلوع شمس ‏اَتٰاکَ الْیَقینُ وَ انْقَطَعَ‎ ‎السُّلُوک.‎[9]‎‏ پس، تمام دایرۀ وجودْ یک شب قدر محمدی است، اگر قدر ‏‎ ‎‏بدانی؛ و یک یوم القیٰمۀ احمدی است، اگر قیام به خدمت کنی.‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

[ در بیان مراقبت از وقت] 

‏ ‏

‎     ‎‏بدانکه مراقبت اوقات صلوات، که میقات حضور رب و میعاد جناب‏‎ ‎ 


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 62
‏ربوبیت است، از مهمات نزد اهل مراقبه است؛ که اهل مناجات و سلوک‏‎ ‎‏انتظار آن را می کشیدند و خود و قلوب خود را مستعد برای دخول آن می کردند،‏‎ ‎‏و با حال طهارت ظاهر و باطن از آن استقبال می نمودند، و از اشتغالات دیگر‏‎ ‎‏یکسره کناره می کردند، و قلب را بکلی منقطع از غیر و متوجه به میعادگاه حقّ‏‎ ‎‏می کردند.‏

‏     و از بعض زوجات رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که «آن‏‎ ‎‏بزرگوار با ما مشغول صحبت بود و ما هم با او مکالمه می کردیم، همینکه‏‎ ‎‏وقت نماز داخل می شد، گویی ما را نمی شناخت و ما او را نمی شناختیم و از هر‏‎ ‎‏چیز اشتغال خود را صرف می کرد و به حقّ مشغول می شد.»‏‎[10]‎

‏    ‏‏و جناب مولی الموحدین علیه الصلوة و السلام وقتی که وقت نماز‏‎ ‎‏می شد به خود می پیچید و متزلزل می شد. از آن حضرت سؤال شد: «چه‏‎ ‎‏می شود تو را یا امیرالمؤمنین؟» می فرمود: «آمد وقت امانتی که حقّ تعالی‏‎ ‎‏عرضه داشت بر آسمانها و زمین و آنها ابا کردند از حمل آن و برحذر شدند از‏‎ ‎‏آن.»‏‎[11]‎‏ و جناب علی بن الحسین علیهماالسلام وقتی مهیای برای وضو‏‎ ‎‏می شد، رنگ مبارکش زرد می شد. سببْ سؤال شد. فرمود: «آیا نمی دانید در‏‎ ‎‏حضور کی ایستادم؟»‏‎[12]‎‏ و در احادیث است که «نشستن در مسجد برای‏‎ ‎‏انتظار نماز، عبادت است.»‏‎[13]‎

‏    ‏‏بالجمله، آنها که عبادت حقّ و مناجات محبوب مطلق و مکالمۀ با مالک‏‎ ‎‏الملوک را تکلیف نمی دانستند و سربار خود نمی پنداشتند، اگر از اهل حب و‏‎ ‎‏عشق بودند، لذت مناجات حقّ و اشتیاق ملاقات محبوب را با ملک هستی‏‎ ‎‏بدل نمی کردند و با حقّ و عبادت او عشقبازی می نمودند؛ و اگر از اهل ایمان‏‎ ‎ 


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 63
‏بودند، می دانستند که حیات عالم آخرت و سرمایۀ زندگانی آن نشئه به عبادت‏‎ ‎‏حقّ است، و بهشت جسمانی و حور و قصور آن، صور اعمال انسانی است: ‏‎ ‎فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَه.‎[14]‎

‏    ‏‏پس از آنکه انسان ایمان به نتایج اعمال و اهمیت آن آورد، البته از‏‎ ‎‏اوقات آن مراقبت می کند؛ و ما پیش از این بیان کردیم که یکی از اسرار بزرگ‏‎ ‎‏عبادات، آن است که هر یک را در قلب تأثیر و صورتی است که آن را نورانی‏‎ ‎‏کند، و جنبۀ ملک را خاضع پیش حضرت ملکوت نماید، و حالت انقیاد کامل از‏‎ ‎‏برای جنود نفس نسبت به روحانیت پیدا شود، و ارادۀ نفس مستقل گردد؛ و هر‏‎ ‎‏یک این امور از مهمات است که در عوالم غیبیه تأثیرها دارد؛ و صورت غیبی‏‎ ‎‏بعض از آنها بهشت صفات است که از بهشت اعمال بالاتر است؛ و این نتایج‏‎ ‎‏بر اعمال و خصوصاً بر نماز، که خیر اعمال است، مترتب نشود مگر آنکه‏‎ ‎‏انسان آنها را از روی تفکر و تدبر و حضور قلب آورد.‏

‏     و از اموری که انسان را اعانت کامل کند بر تحصیل حضور قلب،‏‎ ‎‏مراقبۀ از وقت است که عهد معهود و میعاد موعود حقّ است؛ و شخص سالک‏‎ ‎‏الی الله و مجاهد فی سبیل الله اگر نتوانست تمام اوقات خود را به حقّ دهد،‏‎ ‎‏لااقل این پنج وقت را که حقّ تعالی به او وقت داده و دعوت برای ملاقات‏‎ ‎‏فرموده، باید مراقبت کند و از حقّ تعالی به جان و دل تشکر کند که او را اجازۀ‏‎ ‎‏ورود در مناجات داده، و بار خدمت در مجلس انس و محفل قدس داده. پس،‏‎ ‎‏از آن غفلت نکند و از وعده گاه حقّ تخلف نورزد، شاید مواظبت بر اوقات و‏‎ ‎‏مراقبت از میعاد ملاقات، که در اول امر بی مغز و صوری است، به توفیق حقّ‏‎ ‎‏و دستگیری آن ذات مقدس ـ جل شأنه ـ حقیقت پیدا کند و با مغز شود؛ آن‏‎ ‎‏وقت به لذت مناجات و انس با محبوب نایل شود و سرّ حقیقی عبادت را دریابد‏‎ ‎‏و فتح ابواب عبادت روح و قلب بر او گردد و رفته رفته جنود الهیّه را در مملکت‏‎ ‎‏وجود خود قائم به عبادت حقّ بیند، و کشف نمونه ای از سبحات جمال و جلال‏‏ ‏‎ ‎ 


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 64
‏بر قلب او شود، و به اول جلوۀ توحید افعالی نایل گردد، و پس از آن برای او راه‏‎ ‎‏سلوک الی الله مفتوح شود، و لیاقت ورود در صلوة حقیقی پیدا کند، باذن الله‏‎ ‎‏ تعالی.‏

‎ ‎

کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 65

  • )) «رحمان بر عرش استیلا یافت.» (طه/ 5)
  • )) «پروردگار خود را عبادت کن تا یقین بیایدت.» (حجر/ 99)
  • )) «آیا پروردگارت را نمی بینی چگونه سایه را کشید (گسترد).» (فرقان/ 45)
  • )) «چون خورشید به حد زوال رسید دو وقت (ظهر و عصر) فرا رسیده است.» من لا یحضره الفقیه، ج 1، «باب مواقیت الصّلوة»، حدیث 3.
  • )) «همانا آن چهار (رکعت) به جای چهار (رکعت) دیگر است.» وسائل الشّیعة، ج 3، ص 211، «کتاب الصّلوة»، «ابواب المواقیت»، باب 63، حدیث 1.
  • )) مجالس [امالی ]شیخ صدوق، ص 114، «مجلس» 35.
  • )) «نماز را از زوال خورشید (ظهر) تا زمان شدت تاریکی شب به پادار.» (اسراء/ 78)
  • )) «همانا قرآن صبحگاه (نماز صبح) مشهود است.» (اسراء/ 78)
  • )) «یقین آمدت و سیر به پایان رسید.»
  • )) بحارالانوار، ج 81، ص 258، «کتاب الصّلوة»، باب 38، حدیث 56.
  • )) مستدرک الوسائل، «کتاب الصّلوة»، «ابواب افعال الصّلوة»، باب 2، حدیث 14.
  • )) محجّة البیضاء، ج 1، ص 351، «کتاب اسرار الصّلوة».
  • )) الجُلُوسُ فِی الْمَسْجِدِ اِنتظٰاراً لِلصَّلوٰة عِبٰادَة. بحارالانوار، ج 80، ص 380، «کتاب الصّلوة»، «باب فضل المساجد»، حدیث 47، وسائل الشّیعة، ج 3، ص 84، «کتاب الصّلوة»، «ابواب المواقیت»، «باب استحباب الجلوس فی المسجد و انتظار الصّلوة فیه».
  • )) «پس هر کس به سنگینی ذرّه ای خیر انجام دهد آن را می بیند؛ و هر کس به سنگینی ذرّه ای شرّ انجام دهد آن را خواهد دید.» (زلزال/ 8)