مقالۀ ثانیه (مقارنات نماز)

فصل اول: اسرار اذان و اقامه

‏ ‏

فصل اول در[ اسرار] اذان و اقامه است

‏ ‏

‏     ‏‏اذان، پیش اهل معرفت، اعلام قوای مُلک و ملکوت در انسان کبیر و‏‎ ‎‏صغیر است برای مهیا شدن از برای حضور درگاه حقّ تعالی. و اقامه، حاضر‏‎ ‎‏نمودن آنها و به پاداشتن آنان است در محضر قدس کبریا ـ جل و علا. پس، با‏‎ ‎‏تکبیرات اولیه، اعلان عجز موجودات را از قیام به ثنای حقّ دهد و اعلام‏‎ ‎‏قصور آنها را از لیاقت حضور نماید و آنها را مستعد کند که به تذلّل و خضوع و‏‎ ‎‏خشیت و خوف و خشوع خود تنبه پیدا کنند، شاید مورد توجه شوند. و به نفی‏‎ ‎‏الوهیت ذاتیه و نفی الوهیت فعلیه از غیر و قصر آن در ذات مقدسْ نفی‏‎ ‎‏استحقاق محامد و اثنیه را از غیر، و قصر در حقّ کند. و به شهادت به رسالت‏‎ ‎‏نبیّ ختمی در غیب و شهادت، توسل جوید به مقام مقدسِ شفیع مطلق که به‏‎ ‎


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 67
‏مصاحبت آن ذات مقدّس، که مقام ولایت مطلقه است، این سلوک الهی را به‏‎ ‎‏آخر رساند و به معراج وصول مرتقی شود.‏

‏     و شیخِ عارف کامل ما ـ روحی فداه ـ می فرمود: «شهادت به ولایت‏‎ ‎‏ولی الله مضمَّن در شهادت به رسالت می باشد، زیرا که ولایت باطن رسالت‏‎ ‎‏است.» پس،مقام مقدس ولوی نیز مصاحب این سلوک است. و ‏‎ ‎‏فی الحدیث:‏ بِعَلیِ قٰامَتِ الصَّلوٰة.‎[1]‎‏ و فی الحدیث: ‏اَنَا صَلٰوةُ المُؤمِنینَ وَ‎ ‎صِیٰامُهُم.‎[2]‎

‏    ‏‏پس، سالک الی الله چون قصر ثنا و مَحْمَدت را به حقّ تعالی اعلان کرد‏‎ ‎‏و اختیار رفیق و مصاحب کرد ـ کما قیل: ‏الرَّفیقَ ثُمَّ الطَّریق‎[3]‎‏ ـ اعلان مهیا‏‎ ‎‏شدن برای نماز را می دهد بقوله: ‏حَیَّ عَلَی الصَّلٰوة‏؛ و آن را به قوای مُلکیّه و‏‎ ‎‏ملکوتیه می خواند. پس از آن، سرّ صلوة را اجمالاً اعلان می کند بقوله: ‏حَیَّ‎ ‎عَلَی الْفَلاٰح و حَیَّ عَلیٰ خَیْرِالْعَمَل‏؛ و انسان و جنود مُلکی و ملکوتیِ آن را آگاه‏‎ ‎‏می کند به فطرت آزادیخواهی و کمال طلبی، که هر دو از فطرتهای الهیّه است‏‎ ‎‏که جمیع بشر بر آن مفطورند. و پس از بیدار نمودن فطرت و مهیا کردن قوا،‏‎ ‎‏تکبیر و تهلیل را تکریر کند تا اعتراف به عجز و قصور در قلوب متمکّن شود و‏‎ ‎‏سرّ اوّلیت و آخریت هویدا آید.‏

‏     و در اقامه، تصفیۀ صفوف و تجییش جیوش مُلکیه و ملکوتیه نماید و به‏‎ ‎‏تکرار فصول آن، حقایق سابقه را توثیق کند و استشفاع و توسل را محکم‏‎ ‎‏نماید و فطرت را باز متنبه نماید. و وقتی بنده بدین جا رسید اعلان حضور دهد‏‎ ‎فـَقَدْ قٰامَتِ الصَّلٰوة.

‏     ‏‏پس، سالک الی الله و مجاهد فی الله قلب را که از خیار جنود الهیّه است‏‎ ‎ 


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 68
‏در این مملکت، امام قرار دهد و سایر قوای منتشره در جهات مختلفه را مجتمع‏‎ ‎‏کند و مأموم قرار دهد و جنود متفرقۀ در اقالیم ظاهره و باطنه را، که به دست‏‎ ‎‏قلب مفتوح شده، جمع آوری نماید؛ و ملائکۀ قاطنین ملکوت نیز بر گرد او‏‎ ‎‏مجتمع شوند و بدو اقتدا کنند.‏

‏     و چون سالکْ خود را مقتدای جنود الهیّه از ملائکه و قوای ملکوتیۀ خود‏‎ ‎‏دید و خود را پیشقدم در این سلوک الهی و حضور در محضر ربوبی دید، باید از‏‎ ‎‏صلوة خود محافظه و مراقبه نماید و از آن غفلت و سهو نکند که وِزر نماز‏‎ ‎‏مأمومین به عهدۀ او نماند: ‏فَاْلمُؤْمِنُ وَحْدَهُ جَمٰاعَة.‎[4]‎‏ و اگر بر این جماعت‏‎ ‎‏محافظه کند، به عدد هر یک از مأمومین فضل صلوة او افزون شود؛ و شاید به‏‎ ‎‏توفیق الهی بعضی از اسرارِ ‏اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعین، ‏که به صیغۀ جمع مذکور ‏‎ ‎‏است،‏ ‏بر‏ ‏او منکشف شود. و اگر مراقبت و محافظت نکند در این اقوال و افعال‏‎ ‎‏صلوٰتی، دروغگو شود و در زمرۀ منافقین درآید؛ و علاوه بر آنکه تضییع صلوة‏‎ ‎‏خود کرده، تضییع صلوة ملائکة الله را نموده، چه که امام ضامن قرائت مأموم‏‎ ‎‏است، بلکه حامل وِزر سایر اجزاء و شرایط آن نیز هست.‏

‏     و طریق اسلم و نزدیکتر به نجات آن است که مصلّی خود را در جمیع‏‎ ‎‏اقوال و افعال تسلیم روحانیت رسول الله صلی الله علیه و آله یا مقام ولایت‏‎ ‎‏مآبی، یا امام عصر سلام الله علیهما نماید و به لسان آنها ثناجویی از حقّ کند،‏‎ ‎‏و در افعال نیز به افعال آنها متمسک شود؛ و خود که امام ملائکه و جنود الهیّه‏‎ ‎‏است مأموم مقام رسالت و ولایت شود؛ و طی این سلوک روحانی و عروج به‏‎ ‎‏معراج الهی را چنانچه به هدایت آن بزرگواران می کند، به تبعیت محض و‏‎ ‎‏تسلیم صِرف از آنها کند، که علی علیه السلام صراط مستقیم‏‎[5]‎‏ و نماز‏‎ ‎‏مؤمنین است و خضرِ طریق سلوک است: (طی این مرحله بی رهبری خضر‏‎ ‎‏مکن).‏‎[6]‎

 


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 69
‏     ‏وصل:‏ عَنِ الْعِلل بِاسْنٰادِه عَنْ اَبی عَبْدِالله (ع) فی حَدیثٍ طَویلٍ یَصِفُ‏‎ ‎‏صَلٰوةَ الْمِعْراجِ قٰالَ:‏ اَنْزَلَ الله الْعَزیزُ الْجَبّارُ عَلَیْهِ مَحْمِلاً مِنْ نُورٍ فیهِ اَرْبَعُونَ نَوْعاً‎ ‎مِنْ اَنْوٰاعِ النُّورِ کٰانَتْ مُحْدَقَةً حَوْلَ الْعَرْشِ عَرْشُهُ تَبٰارَکَ وَ تَعٰالیٰ تَغْشیٰ اَبْصٰارَ‎ ‎النّاظِرینَ. اَمّا وٰاحِدٌ مِنْهٰا فَاَصْفَرُ فَمِنْ اَجْلِ ذٰلِکَ اصْفَرَّتِ الصُّفْرَةُ، وَ وٰاحِدٌ مِنْهٰا‎ ‎اَحْمَرُ فَمِنْ اَجْلِ ذٰلِکَ احْمَرَّتِ الْحُمْرَةُ. اِلیٰ اَنْ قٰالَ: فَجَلَسَ فیهِ ثُمَّ عَرَجَ بِهِ اِلی‎ ‎السَّمٰاءِ الدُّنْیٰا فَنَفَرَتِ الْمَلاٰئِکَةُ اِلیٰ اَطْرٰافِ السَّمٰاءِ ثُمَ خَرَّتْ سُجَّداً فََقٰالَتْ: سُبُّوحٌ‎ ‎قُدُّوسٌ رَبُّنٰا وَ رَبُّ المَلاٰئِکَةِ وَالرُّوحِ، مٰا اَشْبَهَ هٰذا النُّورُ بِنُورِ رَبِّنٰا؛ فَقٰالَ جِبْرَئیلُ:‎ ‎الله اَکْبَرُ، الله اَکْبَرُ. فَسَکَتَ المَلاٰئِکَةُ وَ فُتِحَتِ السَّمٰاءُ وَ اجْتَمَعَتِ الْمَلاٰئِکَةُ؛ ثُمَّ‎ ‎جٰائَتْ وَ سَلَّمَتْ عَلَی النَّبِیِ ـ صلَّی الله عَلَیْهِ و آله ـ اَفْوٰاجاً، ثُمَّ قٰالَتْ: یٰا مُحَمَّدُ کَیْفَ‎ ‎اَخُوک؟ قٰالَ: بِخَیْرٍ. قٰالَتْ: فَاِنْ اَدْرَکْتَهُ فَاقْرَأْهُ مِنَّا السَّلاٰمَ. فَقٰالَ النَّبیُّ، صَلَّی الله عَلَیْهِ وَ‎ ‎آلِهِ: اَتَعْرِفُونَهُ؟ فَقٰالُوا: کَیْفَ لَمْ نَعْرِفْهُ وَ قَدْ اَخَذَ الله عَزّوَجَلَّ میثٰاقَکَ و میثٰاقَهُ مِنّا... ‎ ‎‏الحدیث.‏‎[7]‎

‏    ‏‏پس، فرمود که عروج به آسمان دوم فرمود و ملائکه چون او را دیدند به‏‎ ‎‏اطراف آسمان فرار کردند و به سجده افتادند گفتند: «این نور چقدر شبیه‏‎ ‎‏است به نور پروردگار ما!» پس جبرئیل گفت: ‏اَشْهَدُ اَنْ لاٰ اِلٰهَ اِلاّالله  ‏ـ دو مرتبه.‏‎ ‎ 


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 70
‏پس، آنها مجتمع شدند و شبیه آن مکالمات را با جناب رسول اکرم کردند؛‏‎ ‎‏پس چهل قسم نور اضافه شد؛ چنانچه در آسمان اول نیز اضافه شد. و عروج‏‎ ‎‏به آسمان سوم فرمود، به همین ترتیب ملائکه فرار کردند و سجده کردند و‏‎ ‎‏تسبیح گفتند و جبرئیل (ع) شهادت به رسالت داد؛ مجتمع شدند و همان‏‎ ‎‏کلمات را عرض کردند. تا عروج به آسمان چهارم فرمود، ملائکه چیزی‏‎ ‎‏نگفتند؛ پس ابواب آسمان گشوده شد و ملائکه مجتمع شدند، جبرئیل(ع)‏‎ ‎‏بقیۀ اقامه را گفت ... الی آخر الحدیث الشریف.‏‎[8]‎

‏    ‏‏و در این حدیث شریف اسرار و حقایقی است که دست آمال ما از وصول‏‎ ‎‏به آنها کوتاه است و آنچه به فهم قاصر از آن ادراک می کنم اگر مذکور دارم‏‎ ‎‏حدیث طولانی شود و از وضع این اوراق خارج شود. و مقصود از ذکر بعضِ از‏‎ ‎‏آن، استشهاد برای این بود که به ذکر اقامه ملائکة الله مجتمع شوند.‏

‏     وَ فی صَحیحَةِ مُحمّدبْنِ مُسْلِم، قٰالَ: ‏قٰالَ لی اَبُو عَبْدالله : اِذٰا اَنْتَ اَذَّنْتَ وَ‎ ‎اَقَمْتَ، صَلّیٰ خَلْفَکَ صَفّانِ مِنَ الْمَلاٰئِکَةِ؛ وَ اِنْ اَقَمْتَ اِقٰامَةً بِغَیْرِ اَذٰانٍ صَلّیٰ خَلْفَکَ‎ ‎صَفٌ وٰاحِد.‎[9]‎

‏    ‏‏و در بعض روایات تحدید فرموده صَفّیْن را به اینکه اقلّش بین مشرق و‏‎ ‎‏مغرب است و اکثرش بین آسمان و زمین است.‏‎[10]‎‏ و این اختلاف به اختلاف‏‎ ‎‏مقامات و مراتب مصلّین و صلوة آنهاست.‏

‎ ‎

کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 71

  • )) «به (وجود مبارک) علی نماز برپا شد.» و فی الخبر فی معنی قد قامت الصّلوة انّ بعلیّ قامت الصّلوة. اسرار العبادات، و حقیقة الصّلوة، ص 23.
  • )) «من نماز مؤمنان و روزۀ ایشان هستم.» و فی خطبته علیه السلام: انا صلوة المؤمنین و صیامهم.      منبع پیشین.
  • )) چنانکه گفته شده: «نخست همراه، آنگاه راه». وسائل الشّیعة، ج 8، ص 299، «کتاب الحجّ»، «ابواب آداب السفر»، باب 30، حدیث 1. به نقل از محاسن برقی، ص 357.
  • )) «مؤمن بتنهایی جماعت است.» وسائل الشّیعة، ج 5، ص 379، «کتاب الصّلوة»، «ابواب صلوة الجماعة»، باب 4، حدیث 2 و 5.
  • )) بحارالانوار، ج 35، ص 363 ـ 375، «تاریخ امیرالمؤمنین»، باب 16.
  • )) در نسخ مطبوع: قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن/ ظلماتست بترس از خطر گمراهی. ـ حافظ
  • )) «از کتاب علل الشّرائع نقل شده است به سندی که آورده از امام صادق (ع) در حدیثی بلند که در آن نماز معراج را وصف می فرماید؛ روایت کرده که فرمود: خداوند عزیز جبّار بر پیامبر محملی از نور فرو فرستاد که چهل نوع از انواع نور در آن بود که گرداگرد عرش خداوند تبارک و تعالی را احاطه کرده بودند آن سان که دیدگان بینندگان را خیره می ساختند. یکی از آن نورها نور زرد بود، و به این جهت زردی زرد شد؛ و یکی از نورها سرخ بود، به این سبب سرخی سرخ شد.» تا اینکه فرمود: «پس پیامبر(ص) در آن بنشست و سپس به آسمان دنیا عروج کرد؛ پس ملائکه به اطراف آسمان گریختند و سپس به سجده افتادند و گفتند: "منزّه و مقدّس است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح؛ این نور چه قدر به نور پروردگار ما شبیه است!" پس جبرئیل گفت: «الله اکبرالله اکبر». پس ملائکه ساکت شدند و آسمان گشوده شد و ملائکه مجتمع گشته؛ سپس آمدند و گروه گروه بر پیامبر صلّی الله علیه و آله سلام کردند و سپس گفتند: "ای محمد، برادرت چگونه است؟" فرمود: "خوب است". گفتند: "چون او را دیدی از جانب ما سلامش برسان". پس پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: "آیا او را می شناسید؟" گفتند: "چگونه نشناسیمش در حالی که خداوند عزّوجلّ برای تو و او از ما پیمان گرفته است."» حدیث ادامه دارد. علل الشرائع، ص 312، «باب علل الوضوء...».
  • )) منبع پیشین.
  • )) «محمدبن مسلم گفت: امام صادق علیه السلام به من فرمود: "چون تو اذان و اقامه بگویی دو صف از ملائکه پشت سرت نماز می گزارند؛ و اگر اقامه بگویی بدون اذان، یک صف از ملائکه پشت سرت به نماز می ایستند."»، وسائل الشّیعة، ج 4، ص 620، «کتاب الصّلوة»، «ابواب الاذان و الاقامة»، باب 4، حدیث 2. به نقل از التهذیب، ج 1، ص 148.  
  • )) وسائل الشّیعة، ج 4، ص 620، «کتاب الصّلوة»، «ابواب الاذان و الاقامة»، باب 4، حدیث 7. ثواب الاعمال، ص 54.