مقالۀ سوم در شمّه ای از خصایص و صفات این دو حقیقت عقلیه و جهلیه، به حسب آنچه در این حدیث شریف به آن اشاره فرموده

توجیه دیگر در معنی اجاج

‏و شاید «اجاج» ـ که به معنی شور و تلخ است ـ اشاره به دو مرتبه از تنزّل‏‎ ‎‏حقایق نفسیّه باشد که یکی ملازم با ماهیّت و یکی ملازم با تعلّق است و در عالم‏‎ ‎‏عقلی، تعلق به اجسام اصلاً نیست و ماهیّت در آنها محکوم و مقهور در تحت‏‎ ‎‏سطوع نور حق است و نقص امکانی در آن عوالم منجبر به کمال وجوبی است. و‏‎ ‎‏از این جهت شاید، عالم آنها را جبروت گویند.‏

‏و بعض اعاظم فلاسفه از شرّاح حدیث، بحر اجاج را عبارت از مادّة المواد‏‎ ‎‏و هیولای اُولی دانسته که مبدا قابلی جهل است‏‎[1]‎‏ و آن با احتمال آن که مراد از‏‎ ‎‏جهل «وَهم الکُلّ» باشد در مقابل «عقل الکلّ» ـ که خود آن معظّم له نیز، اشاره به‏‎ ‎‏آن نموده و حدیث شریف را تطبیق با آن نموده ـ نمی سازد. بلی، اگر جهل را به‏‎ ‎‏اوهام جزئیه، که مظاهر «وهم الکلّ» است تطبیق کنیم، مراد از بحرِ اُجاج ممکن‏‎ ‎‏است هیولای اُولی باشد و ممکن است مطلق عالم اجسام یا هیولای ثانیه باشد، و‏‎ ‎‏اُجاجیّت آن عبارت از نقص و امکان آن باشد.‏


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 34
صفت پنجم جهل ‏ظلمانیّت است و آن شاید اشارۀ به قوّۀ شیطنت باشد، که‏‎ ‎‏از خواصّ وهم است و وهم الکلّ اصلِ اصول شیطنت، و سایر اوهام جزئیه،‏‎ ‎‏شیطنتشان، مکتسب از آن است. و از این جهت که شیطنت از خواص آن است‏‎ ‎‏در حدیث شریف، ظلمانیّت را از اوصاف خودِ وهم قرار داده به خلاف‏‎ ‎‏اجاجیّت.‏

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 35

  • )) شرح اُصول الکافی، ج 1، ص 406؛ الوافی، فیض کاشانی، ج 1، ص 62.