از این حدیث شریف، نکتۀ شریفه ای، که از لباب حکمت متعالیه و لطایف اسرار الهیّه است، مستفاد شود که فهم حقیقت آن بعد از ریاضات عقلیّه، محتاج به لطف قریحه و صفای سرّ است. و آن، آن است که عقل را به نور حق نسبت داده و جهل را به بحرِ اجاج، برای افادۀ آن که سرچشمۀ جمیع کمالات و سر لوحۀ همه مقامات و سرمنشا تمام انوار معنویّه در عالم مُلک و ملکوت و مبدا جملۀ اضواء منیره در حضرت جبروت و لاهوت، نورِ مقدس حق ـ جلّ جلاله ـ است، واز برای موجودی از موجودات نور و ضیاء و کمال و بهائی نیست، مگر آن که ظلّ نور ازل و پرتو جمال جمیل اوّل در آن جلوه گر شده؛ چنانچه لطیفۀ الهیۀ «الله نُورُ السَّمواتِ وَ الارضِ» الخ، اشارۀ جلیّه و حکایت جمیله از همین مقصد اعلی و منظور اَسنی است و در آیات شریفۀ الهیّه واحادیث کریمۀ اصحاب وحی و سفارت، صراحات و اشارات بسیار به این لطیفۀ توحیدیّه
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 35
هست.
و چنانچه نورانیّت همۀ عوالم و جمال و کمال قاطبۀ نَشَئات، ظهور نورانیّت و ظلّ و پرتو کمال و جمال ذات مقدس حق ـ جلّ اسمه ـ است، تمام نقایص و قصورات و جمیع ظلمات و کدورات و همۀ اعدام و فقدانات و کلیه قذارات و کثافات و قاطبۀ خسّت و نکبت و جملۀ ذلّت و وحشت، به نقصِ امکانی و بَحرِ اُجاج هیولایی برگشت کند و این شجرۀ خبیثه، امّ الفساد و مادة الموادّ همۀ این امور است و «ما اصابَکَ مِن حَسَنَةٍ فَمِنَ الله وَ ما اصابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَفسِکَ»؛ بلکه هر نور و جمالی که از ساحت مقدس حضرت حق ـ جلّ و علا ـ افاضه شده، و هر ضیاء و بهائی که از جلوۀ جمیل ازل در مرآت امکان جلوه نموده و دست تصرّف دیو پلید بدان دراز شده و مورد خیانت و جنایت قصور امکانی واقع شده، در معرض کدورت و ظلمت و مشتبک با عدم و قصور واقع گردیده، مگر عالم عقلی، که در حقیقت، به واسطۀ کمال جلوۀ اسمائی و جلاءِ انوار سبحانی، حکمِ امکان از آن ساقط است؛ بلکه آن عالم نور محض و کمال خالص می باشد و دست تصرّف غیر و غیریّت از ساحت مقدّس آن دور است.
و از این بیان معلوم شد که جنود عقل جنود الهیه است، و جنود جهل جنود
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 36
ابلیسیّه. آنچه نقص و قصور است به ابلیس منسوب، و آنچه کمال و تمام است به حق مربوط است؛ گر چه در نظرِ توحید تام و برچیده شدن بساط کثرت، اساسِ محکمِ «کُل ٌّ مِن عِندِ الله» پیش آید.
برای فهم این معنی مثالی یاد کنیم:
نوری که از شمس از روزنه ای در خانه تابیده، نورانیتش از شمس است و محدودیتش از روزنه است به یک نظر، و در نظر دیگر اگر شمس نبود، نه نورِ روزنه بود و نه محدودیت نور روزنه.
مثال دیگر: مرآتی مقابل شمس قرار می دهیم که مساحتش یک ذرع است، نوری به مناسبت آن مرآت در دیوار می افتد، نور از شمس است و محدودیّت از مرآت؛ و در نظری اگر شمس نبود، نور نبود، پس نور مرآت نبود، پس محدودیّت نور مرآت نبود.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 37
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 38