مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل دوّم در توضیح و تتمیم این مطلب است

‏بدان که ایمان به معارف الهیّه و اصول عقاید حقّه صورت نگیرد مگر به‏‎ ‎‏آنکه اولاً: آن حقایق را به قدم تفکر و ریاضت عقلی و آیات و بیِّنات و براهین‏‎ ‎‏عقلیه ادراک کند، و این مرحله به منزله مقدّمۀ ایمان است، و پس از آن که عقل‏‎ ‎‏حظّ خود را استفیاء نمود، به آن قناعت نکند؛ زیرا که این قدر از معارف، اثرش‏‎ ‎‏خیلی کم است و حصول نورانیّت از آن، کمتر شود. پس از آن، باید سالک الی‏‎ ‎‏اللّه اشتغال به ریاضات قلبیّه پیدا کند، و این حقایق را با هر ریاضتی شده به قلب‏‎ ‎‏رساند، تا قلب به آنها بگرود.‏

‏پس در این جا، مراتب ایمان فرق کند، و شاید معنای حدیث شریف که‏‎ ‎‏فرماید: «علم نوری است که خدای تعالی در دل هر کس که خواهد افکند»‏‎[1]‎‎ ‎‏همین باشد؛ زیرا که علم باللّه تا در حد عقل است، نور است، و پس از ریاضات‏‎ ‎‏قلبی، خدای تعالی آن را در قلوب مناسبه افکند، و دل به آن بگرود.‏

‏مثلاً، حقیقت توحید، که اصلِ اصول معارف است، و اکثر فروع ایمانیه و‏‎ ‎‏معارف الهیه و اوصاف کاملۀ روحیّه و صفات نورانیّۀ قلبیّه از آن منشعب شود، تا‏‎ ‎‏در ادراک عقلی است، هیچ یک از این فروع بر آن مترتب نشود، و انسان را به‏‎ ‎‏هیچ یک از آن حقایق نرساند.‏

‏مثلا، توکّل به خدای تعالی یکی از فروع توحید و ایمان است. ما غالباً یا به‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 89
‏برهان یا به امور شبیه به برهان ارکان توکّلمان تمام است، ولی حقیقت توکّل در ما‏‎ ‎‏حاصل نیست.‏

‏ما همه می دانیم که در مملکتِ حق تعالی کسی تصرفی، بی اجازۀ قیّومی و‏‎ ‎‏اشارۀ اشراقی آن ذات مقدس نکند، و ارادۀ کسی بر ارادۀ قویمۀ ذات مقدس،‏‎ ‎‏قاهر نشود؛ مع ذلک، ما از اهل دنیا و ارباب ثروت و مکنت، طلب حاجات کنیم‏‎ ‎‏و از حق تعالی غفلت نمائیم.‏

‏توکّل ما بر اوضاع طبیعت و امور طبیعیّه صدها مقابل بالاتر است از توکّل به‏‎ ‎‏حق. این نیست مگر آن که حقیقت توحید افعال در قلب ما حاصل نشده و حکیم‏‎ ‎‏فلسفی ‏«لا مُؤثِّرَ فِی الوُجُودِ الاّ الله»‎[2]‎‏ گوید، و خود از غیر خدا حاجت طلبد،‏‎ ‎‏و متعبِّد متنسّک ‏‏«‏لاَ حَولَ وَ لاَ قُوَّةَ الاَّ بِالله‏»‏‏ و ‏‏«‏لاَ الهَ الاَّ الله‏»‏‏ وِرد خود کند‏‎ ‎‏و چشمش به دست دیگران است. این نیست جز آن که آن، برهانش از حد عقل‏‎ ‎‏و ادراک عقلی خارج نشده و به قلب نرسیده، و این، ذکرش از لقلقۀ لسانی‏‎ ‎‏تجاوز ننموده و ذائقۀ قلب از آن نچشیده.‏

‏ما همه داد از توحید می زنیم و حق تعالی را ‏«مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَ الابصَارِ»‎ ‎‏می خوانیم؛ و ‏«الخَیرُ کُلُّهُ بِیَدِهِ»‏ و ‏«الشَّرُّ لَیسَ الَیهِ»‎[3]‎‏ می سرائیم ولی باز در صدد‏‎ ‎‏جلب قلوب بندگان خدا هستیم، و دائماً خیرات را از دست دیگران تمنّا داریم.‏‎ ‎‏اینها نیست جز این که اینها، یا حقایق عقلیه ای است که قلب از آن بی خبر است و‏‎ ‎‏یا لقلقه های لسانی است که به مرتبۀ ذکر حقیقی نرسیده.‏

‏ما همه ‏‏قرآن‏‏ شریف را می دانیم ‏‏[‏‏ که‏‏]‏‏ از معدن وحی الهی برای تکمیل بشر و‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 90
‏تخلیص انسان از مَحبَس ظلمانی طبیعت و دنیا، نازل شده است، و وعد ‏‏[‏‏ و‏‏]‏‎ ‎‏وعید آن، همه حق صراح و حقیقت ثابته است، و در تمام مندرجات آن شائبۀ‏‎ ‎‏خلاف واقع نیست؛ با این وصف، این کتاب بزرگ الهی در دل سخت ما به اندازه‏‎ ‎‏یک کتاب قصّه تاثیر ندارد؛ نه دلبستگی به وعده های آن داریم تا دل را از این‏‎ ‎‏دنیای دَنی و نشئه فانیه برگیریم و به آن نشئۀ باقیه ببندیم، و نه خوفی از وعید آن‏‎ ‎‏در قلب ما حاصل آید تا از معاصی الهیّه و مخالفت با ولی نعمت احتراز کنیم. این‏‎ ‎‏نیست جز آن که حقیقت و حقّیّت ‏‏قرآن‏‏ به قلب ما نرسیده و دل ما به آن نگرویده‏‎ ‎‏و ادراک عقلی، بسیار کم اثر است. و با این قیاس، کلیۀ نقصانهائی که در ما است و‏‎ ‎‏جمیع سرکشیها و مخالفتهای ما و محروم ماندن از همۀ معارف و سرائر برای‏‎ ‎‏همین نکته است. (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل).‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 91

  • )) «العِلمُ نُورٌ یَقذِفُهُ الله فی قَلبِ مَن یَشاءُ». (موسوعة اطراف الحدیث النَّبوی الشَّریف، ج 5، ص518).
  • )) مؤِّثری در وجود و نظام هستی بجز خداوند نیست. (برای توضیح بیشتر نگاه کنید به: الاسفار الاربعة، ج 2، ص 216، فصل 15 از مرحلۀ 6).
  • )) و تمامی خیر بدست اوست. و شر به وی منسوب نیست.