مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل پنجم [‌راه تحصیل ایمـان]

‏اکنون که معلوم شد ایمان غیر از علم است، و آنچه که در ما از معارف و‏‎ ‎‏حقایق توحید و اسماء و صفات است علم است و قلب ما را از آنها خبری‏‎ ‎‏نیست، و معلوم شد که تا این امور به قلب نرسد و قلب به آنها مومن نشود اثرش‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 103
‏کم است، باید انسان در صدد تحصیل ایمان برآید که اگر خدای نخواسته از این‏‎ ‎‏عالم ـ که دار تغیُّر و تبدُّل است و هر یک از ملکات و اوصاف و احوال قلبی را‏‎ ‎‏می توان در آن تغییر داد ـ بیرون رویم و از ایمان دست ما تهی باشد، خسارتهای‏‎ ‎‏فوق العاده به ما وارد خواهد آمد و در خسران بزرگ واقع خواهیم شد و ندامتهای‏‎ ‎‏بی پایان نصیب ما خواهد گردید. و در آن عالم، ممکن نیست هیچ حالی از احوال‏‎ ‎‏نفس تغییر کند، یا اگر ایمان در این جا حاصل نشد، آنجا بتوان حاصل نمود.‏

‏پس انسان باید در همین عالم، این چند صباح را مغتنم شمارد و ایمان را با‏‎ ‎‏هر قیمتی هست، تحصیل کند و دل را با آن آشنا کند. و این در اوّلِ سلوک انسانی‏‎ ‎‏صورت نگیرد، مگر آن که اوّلاً، نیّت را در تحصیل معارف و حقایق ایمانیه‏‎ ‎‏خالص کند و قلب را با تکرار و تذکّر، به اخلاص و ارادت آشنا کند تا اخلاص در‏‎ ‎‏قلب جایگزین شود؛ چه که اگر اخلاص در کار نباشد ناچار دست تصرف ابلیس‏‎ ‎‏به کار خواهد بود و با تصرف ابلیس و نفس ـ که قدم خودخواهی و خودبینی‏‎ ‎‏است ـ هیچ معرفتی حاصل نشود؛ بلکه خود علم التوحید بی اخلاص، انسان را‏‎ ‎‏از حقیقت توحید و معرفت دور می کند و از ساحت قرب الهی تبعید می نماید.‏

‏ملاحظۀ حال ابلیس کن که چون خودخواهی و خودبینی و خودپسندی در‏‎ ‎‏او بود، علمش به هیچ وجه عملی نشد و راه سعادت را به او نشان نداد.‏

‏میزان در ریاضات حقه و باطله به یک معنی دقیق عرفانی، قدم نفس و‏‎ ‎‏خودخواهی و قدم حق و حق طلبی است. نمازی که برای شهوات دنیا یا آخرت‏‎ ‎‏باشد، نمازی نیست که معراج مومن و مقرّب متّقین‏‎[1]‎‏ باشد. آن نماز، انسان را به‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 104
‏حورالعین نزدیک کند و از ساحت قرب الهی دور نماید.‏

‏علم توحیدی که برای نمایش در محضر عوام یا علماء باشد از نورانیّت‏‎ ‎‏عاری و بری است و غذائی است که با دست شیطان برای نفس امّاره تهیه شود؛‏‎ ‎‏خود آن، انسان را از توحید بیرون برد و به تشریک نزدیک کند، و ما پس از این ـ‏‎ ‎‏ان شاء اللّه ـ در باب اخلاص، مراتب و حقایق آن را بیان می کنیم.‏

بالجمله:‏ پس از تحصیل اخلاص، ممکن است راه به حقیقت پیدا کرد‏‎ ‎‏چنانچه در ‏‏قرآن‏‏ شریف در سورۀ مبارکه والصّافات در آیۀ 159 و 160 می فرماید:‏‎ ‎‏«‏سُبحَانَ الله عَمَّا یَصِفُونَ * الاَّ عِبادَ الله المُخلَصِینَ‏»‏‏ جز بندگان مخلَص که‏‎ ‎‏خلوص از مراتب شرک و دوبینی دارند و خالص از کثافات طبیعت شدند،‏‎ ‎‏خداوند منزَّه است از توصیف دیگران، گر چه مخلَصین (با فتح لام) مقام بالاتر از‏‎ ‎‏مخلِصین (با کسر لام) است، و ما ـ ان شاء اللّه ـ در محل خود بیان آن را خواهیم‏‎ ‎‏کرد‏‎[2]‎‏. در هر صورت، اخلاص در تحصیل توحید و تجرید، از مهمّات سلوک‏‎ ‎‏است و کیفیّت تحصیل آن را در باب خود، مذکور می داریم. و پس از آن، از‏‎ ‎‏گناهان و مخالفات، توبۀ خالصی کند با شرایط خود، که در باب «توبه» بیاید.‏

‏و چون قلب را از کثافات خالی کرد، مهیای برای ذکر خدا و قرائت کتاب‏‎ ‎‏خدا شود و تا قِذارات و کثافات عالم طبیعت در آن است، استفادت از ذکر و ‏‏قرآن‏‎ ‎‏شریف میسور نشود؛ چنانچه در کتاب الهی اشاره به آن فرماید در سورۀ مبارکۀ‏‎ ‎‏واقعه (آیۀ 77 الی 79):‏

‏ ‏

‏«‏انَّهُ لَقُرآنٌ کَرِیمٌ * فِی کِتَابٍ مَکنُونٍ * لاَ یَمَسُّهُ الاَّ المُطَهَّرُونَ‏»‏‏.‏‎[3]‎


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 105
‏و در سورۀ مومن ‏‏[‏‏ آیۀ‏‏]‏‏ 13 فرماید:‏

‏«‏هُوَ الَّذِی یُرِیکُم آیَاتِهِ وَ یُنَزِّلُ لَکُم مِنَ السَّمَاءِ رِزقاً وَ مَا یَتَذَکَّرُ الاَّ مَن‎ ‎یُنِیبُ‏»‏‏.‏‎[4]‎

‏پس از آن که دل را برای ذکر خدا و ‏‏قرآن ‏‏شریف مهیّا نمود، آیات توحید و‏‎ ‎‏اذکار شریفۀ توحید و تنزیه را با حضور قلب و حال طهارت، تلقین قلب کند؛ به‏‎ ‎‏این معنی که قلب را چون طفلی فرض کند که زبان ندارد و می خواهد او را به‏‎ ‎‏زبان آورد، چنانچه آن جا یک کلمه را تکرار کند و به دهان طفل گذارد تا او یاد‏‎ ‎‏گیرد، همین طور کلمۀ توحید را با طمانینه و حضور قلب، باید انسان تلقین قلب‏‎ ‎‏کند و به دل بخواند تا زبان قلب باز شود. و اگر وقتی چون اواخر شب یا بین‏‎ ‎‏الطّلوعَین، بعد از فریضۀ صبح برای این کار اختصاص دهد خیلی بهتر است.‏‎ ‎‏پس در آن وقت، با طهارت وجهۀ ‏‏قرآن‏‏ و ذکر را متوجه قلب کند، و آیات شریفۀ‏‎ ‎‏الهیّه که مشتمل بر تذکّر و مشتمل بر توحید است به قلب بخواند به طور تلقین و‏‎ ‎‏تذکیر.‏

‏و اگر آیات شریفه آخر سورۀ حشر را از قول خدای تعالی ‏‏«‏یَا ایُّهَا الَّذِینَ‎ ‎آمَنُوا اتَّقُوا الله‏»‏‎[5]‎‏ که آیۀ 18 است، تا آخر سوره، که مشتمل بر تذکر و محاسبه‏‎ ‎‏نفس و محتوی بر مراتب توحید و اسماء و صفات است، در یک وقت فراغت از‏‎ ‎‏نفس از واردات دنیایی، مثل آخر شب یا بین الطّلوعین با حضور قلب بخواند و‏‎ ‎‏در آنها تفکر کند، امید است ـ ان شاء اللّه ـ نتایج حسنه ببرد. و همین طور در‏‎ ‎‏اذکار شریفه با حضور قلب ذکر شریف: ‏«لا الهَ الاَّ الله»‏ ـ که افضل و اجمع اذکار‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 106
‏است‏‎[6]‎‏ ـ این عمل را بکند؛ امید هست خداوند از او دستگیری کند. و البته در هر‏‎ ‎‏حال، از نقص و عجز خود و از رحمت و قدرت حق، غافل نباشد، و دست‏‎ ‎‏حاجت پیش ذات مقدّس او دراز کند و از آن ذات مقدّس دستگیری طلب کند؛‏‎ ‎‏امید است که اگر مدتی اشتغال به این عمل پیدا کند، نفس به توحید عادت کند، و‏‎ ‎‏نور توحید در قلب جلوه کند. و البته از شرایط عامۀ ذکر، نباید غفلت شود و ما‏‎ ‎‏بیشتر شرایط قرائت ‏‏قرآن‏‏ ـ که شرایط ذکر نیز هست ـ در کتاب ‏‏«آداب الصّلاة»‏‎ ‎‏مذکور داشتیم‏‎[7]‎‏، گرچه خود از آن استفاده نبردیم؛ ولی از حضرت مولای متّقیان‏‎ ‎‏مرویّ است که فرموده: ‏«اُنظُر الی ما قالَ، وَ لاتَنظُر الی مَن قالَ».‎[8]‎

‏و اگر در شب و روز چند دقیقه ای به حسب اقبال قلب و توجه آن ـ یعنی به‏‎ ‎‏مقداری که قلب حاضر است ـ نفس را محاسبه کند در تحصیل نور ایمان، و از آن‏‎ ‎‏مطالبۀ نور ایمان کند، و آثار ایمان را از آن جستجو کند، خیلی زودتر به نتیجه‏‎ ‎‏می رسد، ان شاء اللّه.‏

‏عزیزا! ممکن است در اول امر، انس با این معانی برای نفس مشکل باشد و‏‎ ‎‏شیطان و وساوس نفسانیّه نیز به اشکال آن بیفزاید و انسان را از تحصیل این‏‎ ‎‏احوال مایوس کند و به انسان سلوک راه آخرت و سلوک الی اللّه را بزرگ و‏‎ ‎‏مشکل نمایش دهد، و بگوید: این معانی مال بزرگان است و به ما ربطی ندارد؛‏‎ ‎‏بلکه گاهی شود که اگر بتواند انسان را از آن متنفر کند و با هر اسمی شده از آن‏‎ ‎‏منصرف کند؛ ولی انسان حق طلب باید استعاذۀ حقیقیه از مکاید آن پلید کند و به‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 107
‏وسواس آن اعتنا نکند، و گمان نکند که راه حق و تحصیل آن امری است مشکل.‏‎ ‎‏بلی، اوّل مشکل نما است ولی اگر انسان وارد شود در آن، خدایِ تعالی طرق‏‎ ‎‏سعادت را آسان و نزدیک کند.‏

‏اکنون این دستور جزئی که ذکر شد، اشکالی ندارد و مخالف هیچ یک از‏‎ ‎‏کارها نیست و به جائی ضرری نمی رساند. طالب حق خوب است چندی اقدام‏‎ ‎‏کند؛ اگر در صفای قلب و طهارت آن تغییری دید و نورانیّت باطن خود را‏‎ ‎‏دریافت، بیشتر اقدام کند. معلوم است این امور، تدریجی و با طول زمان انجام‏‎ ‎‏گیرد. و چون اهمیت آن فوق العاده است، انسان باید با اهمیّت آن را تلقّی کند.‏‎ ‎‏این از قبیل ضررهای دنیاوی نیست که انسان بگوید: اگر امروز نشد فردا جبران‏‎ ‎‏آن را کنم، و اگر جبران نشد نیز مهم نیست، می گذرد! این سعادت و شقاوت‏‎ ‎‏ابدی است، آن شقاوتی که پایان ندارد، آن بدبختی که آخر از برای آن نیست.‏

بیچاره انسان غافل!‏ که در امور زایلۀ دنیا ـ که خود می داند، و هر روز‏‎ ‎‏می بیند که اهل آن، آن را می گذارند و می روند و حسرتها را می برند ـ این قدر‏‎ ‎‏اهمیت می دهد، و با کمال جدّ و جهد در جمع و تحصیل آن می کوشد، و خود را‏‎ ‎‏با هر ذلّت و زحمت و هر محنت و تعبی رو به رو می کند، و از هیچ عار و ننگی‏‎ ‎‏پرهیز نمی کند. ولی برای تحصیل ایمان ـ که کفیل سعادت ابدی او است ـ اینقدر‏‎ ‎‏سست و افسرده است که با اینهمه مواعظ انبیا و اولیاء و اینهمه کتابهای آسمانی،‏‎ ‎‏باز از سستی و سهل انگاری دست نکشیده، و به فکر روزگار مصیبت و ذلّت و‏‎ ‎‏زحمت خود نیفتاده، موعظتهای قرآنی و وعد و وعید آن ـ که سنگ خارا را نرم‏‎ ‎‏می کند و کوههای عالم را خاشع می کند ـ در دل سخت این انسان اثر نکند!‏

‏آری، خدای تعالی فرماید: ‏‏«‏لَو انزَلنَا هذَا القُرآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَایتَهُ خَاشِعَاً‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 108
مُتَصَدِّعاً مِن خَشیَةِ الله وَ تِلکَ الامثَالُ نَضرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُم یَتَفَکَّرُونَ‏»‏‏.‏‎[9]‎

ای انسان دل سخت! ‏تفکر کن، ببین مرض قلبی تو چیست که دل تو را از‏‎ ‎‏سنگ خارا سخت تر کرده و ‏‏قرآن‏‏ خدا را، که برای نجات تو از عذابها و ظلمتها‏‎ ‎‏آمده، نمی پذیرد؟!‏

‏آری، دامهای شیطان که به صورت دنیا و زرد و سرخ آن در نظرت جلوه‏‎ ‎‏نموده راه گوش و چشمت را بسته و قلبت را منکوس نموده. اکنون تفکر کن در‏‎ ‎‏آیۀ شریفه که فرماید:‏

‏«‏وَ لَقَد ذَرَانَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الجِنِّ وَ الانسِ لَهُم قُلُوبٌ لاَیَفقَهُونَ بِهَا وَ‎ ‎لَهُم اعیُنٌ لاَیُبصِرُونَ بِهَا وَ لَهُم آذَانٌ لاَیَسمَعُونَ بِهَا اُولئِکَ کَالانعَامِ بَل هُم اضَلُّ‎ ‎اُولئِکَ هُمُ الغَافِلُونَ‏»‏‏.‏‎[10]‎

‏ببین علامت کسانی که برای جهنّم خلق شده اند و نشانۀ جهنّمیان، در تو‏‎ ‎‏هست؟‏

‏قلبی که از نور تدبّر و تفقّه و برگرداندن ظاهر دنیا را به باطن آن محروم‏‎ ‎‏باشد، با گوشت پاره که دل حیوانی را تشکیل می دهد فرقی ندارد. چشمی که جز‏‎ ‎‏صورت این عالم را نبیند و از نظر عبرت و حکمت کور باشد، و گوشی که جز‏‎ ‎‏اصوات این عالم را نشنود و از مواعظ الهیّه منعزل باشد، و حِکَم و نصایح را‏‎ ‎‏نپذیرد، با چشم و گوش حیوانات ممتاز نیست. آنهایی که این سه خاصیت بزرگ‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 109
‏انسانی را ندارند حیواناتی و چارپایانی هستند به صورت انسان، بلکه آنها‏‎ ‎‏گمراهترند از حیوان؛ چه که انسان با آن نور فطرت اللهی که با یدِ قدرت حق ـ‏‎ ‎‏جلّ جلاله ـ مخمّر شده است‏‎[11]‎‏، و با آن ‏‏قرآن‏‏ و کتابهای آسمانی و ارشاد و‏‎ ‎‏هدایت انبیاء ـ که اختصاص به او دارد ـ از مرتبۀ حیوانیت حرکتی نکرده و به‏‎ ‎‏مقام حیوانی وقوف نموده.‏

‏حیوان غایت سیرش همین و صراطش تا منزل حیوانیت است، ولی انسان‏‎ ‎‏بیچاره در بین منزل راه گم کرده، و به سلوک انسانی نرسیده، و سرمایۀ سعادت‏‎ ‎‏خود را از دست داده و به خسارت و ورشکستگی عمر خود را گذرانده، و از‏‎ ‎‏طریق و صراط انسانیّت گمراه شده. پس این انسان، اضل از حیوان است.‏

‏و نیز انسان اگر از تصرفات رحمانیّه و عقلانیّه خارج شد و در تحت‏‎ ‎‏تصرفات شیطانیّه و جهلانیّه وارد شد، در اوصاف حیوانی از همۀ حیوانات بالاتر‏‎ ‎‏شود. قوۀ غضب و شهوت انسانی عالم را آتش زند، و بنیان جهان را فرو ریزد، و‏‎ ‎‏سلسلۀ موجودات را به باد فنا دهد و اساس تمدن و تدیّن را منهدم کند.‏

‏گاهی شود که بر اثر غضب یا حبّ ریاست یک نفر، صدها هزار خانواده‏‎ ‎‏بنیان کن شود، و اساس رشتۀ یک جمعیت گسسته گردد. هیچ یک از حیوانات،‏‎ ‎‏آتش غضبشان به این سوزندگی و تنور شهوتشان به این گرمی نیست.‏

‏انسان است که برای غضب و شهوتش پایان نیست و حرص و طمعش را‏‎ ‎‏هیچ چیز فرو ننشاند.‏

‏انسان است که با اغلوطه و شیطنت و مکر و خدعه، خانمانهایی را به‏‎ ‎‏قبرستان نیستی فرستد و عائله هایی را به باد هلاکت دهد.‏


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 110
‏عالم به همۀ آسمان و زمینش، اگر طعمۀ این جانور شود، آتش حرص و‏‎ ‎‏طمعش فرو ننشیند، و ممالک عالم اگر مسخر او گردد، از خواهشهای نفسانی او‏‎ ‎‏نکاهد. دیگر حیوانات چون به طعمۀ خود رسیدند آتش شهوت آنها فرو نشیند،‏‎ ‎‏و اگر در آنها نادراً صاحب حس مآل اندیشی و حرص جمع آوری پیدا شود،‏‎ ‎‏حس محدودی و حرص ضعیفی است. مورچگان که در بهار و تابستان به‏‎ ‎‏جمع آوری مشغولند، زمستان راه ارتزاق آنها را بسته، و در آن ایام، جمع آوردۀ‏‎ ‎‏خود را مصرف می کنند. و اگر زمستان می توانستند چون بهار از خانه و لانه‏‎ ‎‏بیرون آیند، و ارتزاق کنند، شاید به جمع آوری اشتغال پیدا نمی کردند.‏

‏انسان است که جمع آوری او معلوم نیست روی چه اساس و پایه است. اگر‏‎ ‎‏جمعش برای خرج بود و تحصیلش برای اعاشه بود، چرا پس از تامین نیز‏‎ ‎‏دنبالش بیشتر می رود و پس از جمع، حرصش افزون می شود؟! پس انسانِ سر‏‎ ‎‏خود از حیوانات اضلّ و از بهائم پست تر است؛ آنها مقصد داشتند این بیچاره‏‎ ‎‏مقصد ندارد. آری، مقصد دارد ولی مقصد را گم کرده. کعبۀ مقصود حق است و‏‎ ‎‏انسان حق طلب است، و این طلب الهی را ـ که از نور فطرت اللّه است ـ غایتی‏‎ ‎‏جز غایة الغایات نیست، و خود راهِ خود را نمی داند و دیوانه وار دنبال مقاصد‏‎ ‎‏باطله می چرخد و آتش طلبش خاموش نمی شود: ‏‏«‏الاَ بِذِکرِ الله تَطمَئِنُّ‎ ‎القُلُوبُ‏»‏‏.‏‎[12]‎

‏ ‏


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 111

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 112

  • )) اقتباس است از آنچه که در فرمایش امام علیّ بن موسی الرضا (علیهما السلام) وارد شده که: «الصَّلاةُ قُربانُ کُلِّ تَقِیٍ» یعنی: نماز، مایۀ تقرّب هر متّقی است. (وسائل الشیعة، ج 3، ص 30، کتاب الصلاة، باب 12 از ابواب اعداد الفرائض، ح 1 و 2).
  • )) بعلّت ناتمام ماندن این شرح نفیس، شارح علاّمه(ره) موفّق به وفای بدین وعده نشده اند.
  • )) آن قرآن کریم است، در کتابی پوشیده که بجز پاکان آن را مسّ نمی کنند.
  • )) اوست خدایی که آیاتش را به شما نشان می دهد، و از آسمان برای شما روزی نازل می کند، و بجز  کسی که اهل انابه باشد، متذکّر نخواهد شد.
  • )) ای کسانی که ایمان آورده اید، از خداوند بهراسید.
  • )) مراجعه شود به: اصول کافی، ج2، ص375، باب مَن قالَ لا الهَ الاّ الله، ح1و2؛ توحید صدوق،ص18.
  • )) آداب الصلاة، ص 180، مصباح اوّل از باب 4.
  • )) امیرالمومنین علیّ بن ابی طالب (علیهما السلام) فرمودند: به آنچه که گفته شده نظر افکنید و نگاه  کنید، نه به آنکه [ آن سخن را] گفته است. (تصنیف غررالحکم، ص 58، رقم 612).
  • )) اگر این قرآن را بر کوه نازل کنیم، آن را از خشیت خداوند، خاشع و شکاف خورده و پراکنده می دیدی،  و آن مَثَلهایی است که برای مردم می زنیم شاید آنان اندیشه نمایند. (حشر / 21).
  • )) و بتحقیق بسیاری از جنّیان و انسانها را برای جهنّم آفریدیم، آنها قلب دارند و نمی فهمند، چشم دارند  و نمی بینند، گوش دارند و نمی شنوند، آنان همان چهارپایانند بلکه گمراه ترند، آنان غافلان و بی خبرانند. (اعراف / 179).
  • )) رجوع کنید به ص 76، پاورقی شماره 2.
  • )) آگاه باشید که دلها به یاد خدا آرام می گیرد. (رعد / 28).