بدان که چون عقل به نور فطرت و صفای طینت خود، دریافت به ذوقِ معنویِ عرفانی که حق تعالی ـ جلّ و علا ـ کامل مطلق است و در ذات و صفات و اسماء و فعل او تحدید و تقیید ـ که از نقایص امکانی است ـ راه ندارد، و جلوۀ رحمت آن ذات مقدّس محدود به هیچ حد و مقیّد به هیچ قیدی نیست؛ لازمۀ این معرفت، رجاء واثق و امید کامل به حق و رحمت اوست. و چون فطرت او را دعوت به کامل مطلق و رحمت واسعۀ علی الاطلاق کند، او را به رجاء کامل و
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 129
امیدواری رساند؛ چنانچه اگر فطرت از نورانیت اصلیۀ خود محتجب شد، از حق و کمالات ذاتیّه و صفاتیّه و سعۀ رحمت آن ذات مقدس محجوب شود. و این احتجاب گاهی به جائی رسدکه از رحمت حق مایوس شود. و این یاس و قنوط در واقع رجوع کند به تحدید در رحمت، که لازمۀ آن تحدید در اسماء و صفات، بلکه تحدید در ذات است ـ تَعَالَی الله عَمّا یَقُولُ الظّالِمُونَ عُلُوّاً کَبِیراً.
پس معلوم شد که رجا از فطریّات است، و قنوط برخلاف فطرت مخموره و از احتجاب است. و نیز مبدا حصول رجاء حسن ظنّ به خدای تعالی، و مبدا قنوطِ از رحمت سوءظنّ به ذات مقدّس است. گرچه مبدا حصول حسن ظنّ و سوءظنّ، علم به سعۀ رحمت و ایمان به کمال اسمائی و صفاتی و فعلی است، و جهل به آن است. و برگشت این دو، [ به] معرفتِ ذات و جهل به آن است.
و چون عقل به حسب فطرت ذاتیّۀ مخمورۀ خود، محتجب نیست، و حجاب از رجوع به طبیعت است که شجرۀ خبیثه است، و آن در عالم تنزّل، شجرۀ مَنهیّه می باشد؛ از این جهت، به حسب فطرت اصلیۀ خود، معرفت فطری به حق تعالی دارد.
و اگر خود را به توجّه به شجرۀ خبیثۀ طبیعت از حق محجوب نکند، با همان صفای باطنی عکس حضرات اسماء، بی تحدید و تقیید در آن تجلّی کند. و این جلوه، دلبستگی و انس آورد و امید آورد، و این خود رجاء محکم و امید مستحکم است.
ولی در صورت توجه به شجرۀ خبیثۀ مَنهیّه، به مقدار توجه، تقیید در اسماء و صفات و افعال حاصل شود و جهل به سعۀ رحمت پیدا کند، تا آن جا که بکلّی از فطرت خارج شود، و احکام حجاب غالب شود، و کدورت و ظلمت مرآت
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 130
قلب را فرا گیرد، به طوری که از عالم غیب و جلوات اسماء و افعال محروم ماند و از عکس جلوۀ رحمانی محتجب شود. پس حکم یاس و قنوط در قلب غلبه کند، به طوری که خود را از سعۀ رحمت حق منعزل کند؛ و این غایت خذلان است ـ نعوذ باللّه منه.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 131