مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل سوم در بیان مراتب رضا است

‏باید دانست که از برای رضا و دیگر کمالات نفسانیه، مراتب متکثره و‏‎ ‎‏درجات متشتّته است، و ما بعضی مراتب را مذکور می داریم:‏

درجۀ اوّل،‏ رضای باللّٰه است ربّاً؛ یعنی، رضا به مقام ربوبیت حق است. و‏‎ ‎‏آن به این است که عبد سالک، خود را در تحت ربوبیت حق ـ تعالیٰ شأنه ـ قرار‏‎ ‎‏دهد، و از سلطنت شیطانیه، خود را خارج کند، و به این ربوبیتِ اللّٰه تعالیٰ راضی‏‎ ‎‏و خشنود باشد. و معلوم است مادامی که شیطان تصرّف در بنده دارد، چه در‏‎ ‎‏قلب او و چه در نفس او و چه در ملک بدن او، از تحت ربوبیت و تربیت الهیه‏‎ ‎‏خارج است، و ‏«رَضِیْتُ بِالله رَبَّاً»‎[1]‎‏ نتواند گفت.‏

‏پس اول مرتبه رضا آن است که پس از دخول در تحت ربوبیتِ اللّٰه، از این‏

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 166
‏تربیت الهیّه خشنود باشد. و علامت آن، آن است که علاوه بر آن که مشقّت‏‎ ‎‏تکلیف برداشته شود، از اوامر الهیّه خشنود و خرم باشد، و آن را به جان و دل‏‎ ‎‏استقبال کند، و منهیّات شرعیه پیش او مبغوض باشد، و دلخوش باشد به مقام‏‎ ‎‏بندگی خود و مولائی حق.‏

‏و اگر کسی در تحت تربیت حق تعالیٰ در این عالم نرود، و خود را تسلیم به‏‎ ‎‏مقام ربوبیت نکند و سلطنت الهیه را در قلب و سایر اعضای مملکت خود‏‎ ‎‏جایگزین نکند، و از تصرفات شیطانی، خود را تطهیر نکند، معلوم نیست در‏‎ ‎‏عالم قبر و برزخ بتواند گفت: ‏«ألله ـ جَلَّ جَلالُهُ ـ رَبِّی».

‏شاید اختصاص این اسم در بین اسماء برای همین نکته باشد که منظور،‏‎ ‎‏وقوع در تحت تربیت ربّ العالمین است کمالاً؛ چنانچه تکویناً چنین است:‏‎ ‎‏چنانچه ‏«رَضِیْتُ بِالإسْلامِ دِیْناً وَ بِمُحَمَّدٍ ـ صَلَّی الله عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ نَبِیّاً وَ رَسُولاًَ‎ ‎وَ بِالْقُرْآنِ کِتابَاً وَ بِعَلِیٍّ أمِیْرِ الْمُؤْمِنِیْنَ وَ أوْلادِهِ الْمَعْصُومِیْنَ ـ عَلَیْهِمُ السَّلامُ ـ‎ ‎أئِمَّةً»‎[2]‎‏ دعویهائی است که اگر خدای نخواسته، مشفوع به واقع نباشد از شؤون‏‎ ‎‏نفاق و دروغ محسوب شود.‏

‏آن کس که در تحت قواعد دینی اسلامی واقع نشود، و خشنود به آن قواعد‏‎ ‎‏نباشد، و خرّم و فرحناک از احکام اسلامیه نباشد ـ گرچه به ضرر او و عائلۀ او‏‎ ‎‏باشد ـ او نتواند چنین ادعائی کند.‏

‏کسی که ـ نعوذ باللّٰه ـ به یکی از احکام اسلامیه در باطن قلب اعتراضی دارد،‏‎ ‎‏یا کدورتی از یکی از احکام اسلامیه در دل دارد، یا بخواهد که یکی از احکام غیر‏‎ ‎‏از این که هست باشد، یا بگوید که کاش این حکم کذایی این طور بود نه آن طور!‏

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 167
‏این راضی به دین اسلام نیست، و نتواند این دعوی کاذب را بکند، و همین طور‏‎ ‎‏قیاس سایر مراحل.‏

‏پس رضایت و خشنودی از نبوّت و امامت به مجرد این نشود که ما به چنین‏‎ ‎‏پیشوایان و هادیان راه سعادتی خشنود باشیم، ولی به طرق سعادت و کمال‏‎ ‎‏انسانیّتی که هدایت نمودند ما را عمل نکنیم. روح این دعوی رضایت، استهزاء‏‎ ‎‏است.‏

‏عزیزا! دعوی مقامات و مدارج کردن سهل است. چه بسا باشد که به خود‏‎ ‎‏انسان نیز، مطلب مشتبه شود و خودش نیز نداند که مردِ میدان این دعوی نیست،‏‎ ‎‏ولی اتّصاف به حقایق و وصول به مقامات با این دعویها نشود، خصوصاً مقام‏‎ ‎‏رضا که از اشقّ مقامات است.‏

درجۀ دوم،‏ رضا به قضاء و قدر حق است؛ یعنی، خشنودی از پیش آمدهای‏‎ ‎‏گوارا وناگوار، و فرحناکی از آنچه حق تعالیٰ برای او مرحمت فرموده ـ چه از‏‎ ‎‏بلیّات و امراض و فقدان احبه باشد، و چه از مقابلات آنها ـ و پیش او بلیّات و‏‎ ‎‏امراض و امثال آن با مقابلاتش یکسان باشد در این که هر دو را عطیه حق تعالیٰ‏‎ ‎‏شمارد، و به آن راضی و خشنود باشد؛ چنانچه روایت شده که حضرت‏‏ باقر‏‎ ‎‏العلوم ‏‏ـ سلام اللّٰه علیه ـ در سن کودکی از ‏‏جابر بن عبداللّٰه انصاری‏‏ ـ رحمه الله ـ‏‎ ‎‏سؤال فرمود که:‏

‏چگونه است حال تو عرض کرد: من مرض را خوشتر دارم از صحت، و‏‎ ‎‏فقر را خوشتر دارم از غنی، و کذلک. حضرت‏‏ باقر‏‏ ـ علیه السلام ـ فرمود: اما ما،‏‎ ‎‏پس هر چه را خداوند عطا فرماید می خواهیم. اگر مرض را عنایت کند‏‎ ‎‏آن را می خواهیم، و اگر صحت را عنایت کند صحت را دوست داریم، و‏

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 168
‏کذلک‏‎[3]‎‏. (این حدیث نقل به مضمون شد).‏

‏و حصول این مقام نشود مگر با معرفت به مقام رأفت و رحمت حق تعالیٰ‏‎ ‎‏به عبد، و ایمان به این که آنچه حق تعالیٰ مرحمت فرماید در این عالم برای‏‎ ‎‏تربیت بندگان و حصول کمالات نفسانیه آنها، و فعلیت فطریات مخموره در‏‎ ‎‏جبلّت آنان است. و چه بسا که انسان به واسطۀ فقر و تهی دستی به مقام کمال‏‎ ‎‏ذاتی خود برسد، و چه بسا که به واسطه مرض و ناتوانی به سعادات جاویدانی‏‎ ‎‏رسد. اینها در صورتی است که بنده در اوائل مقامات سلوک باشد، و الاّ اگر‏‎ ‎‏تحصیل مقام محبّت و جذبه کرده باشد و از کأس عشق جرعه ای نوشیده باشد،‏‎ ‎‏آنچه از محبوبش برسد محبوب او است.‏

‏ ‏

‏زهر از قِبَل تو نوش دارو                                                فحش از دهن تو طیِّبات است‏‎[4]‎

‏ ‏

‏و این مقام، یعنی مقام محبت و جذبه را باید اوائل درجه ثالثه رضا دانست.‏‎ ‎‏و آن، آن است که از آن تعبیر کنند به رضاء برضی اللّٰه‏‎[5]‎‏. و آن چنان است که عبد‏‎ ‎‏از خود خشنودی ندارد، و رضایت او تابع رضایت حق است؛ چنانچه ارادۀ او به‏‎ ‎‏اراده او است. چنانچه درحدیث شریف است: ‏«رِضَی الله رِضانا أهْلَ الْبَیْتِ»‎[6]‎‏.‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 169
‏گرچه ممکن است این اشاره به مقام عالیتری باشد که آن عبارت است‏‎ ‎‏از قُرب‏‎ ‎‏فرایض که بقاء بعد الفناء است.‏

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 170

  • )) فروع کافی، ج 3، ص 196، کتاب الجنائز، باب سلّ المیت و ما یقال عند دخول القبر، ح 7.
  • )) اقتباس است از آنچه که در اُصول کافی، ج 2، ص 398، کتاب الدُّعاء، باب 52، ح 6، آمده است.
  • )) متن این روایت چنین است که امام باقر ـ علیه السلام ـ به جابر بن عبداللّٰه أنصاری فرمودند: «کَیْفَ تَجِدُ حالَکَ؟ قال: أنا فی حال الفقر أحبُّ إلَیَّ من الغنی، و المرض أحبُّ إلیَّ من الصِّحَّة، و الموت أحبُّ إلَیَّ من الحیاة. فقال الإمام ـ علیه السلام ـ : أمّا نَحْنُ ـ أهْلَ الْبَیْتِ ـ فَما یَرِدُ عَلَیْنا مِنَ الله مِنَ الْفَقْرِ وَ الْغِنی وَ الْمَرَضِ وَ الصَّحَّةِ وَ الْمَوْتِ وَ الْحَیاةِ فَهُوَ أحَبُّ إلَیْنا». (جامع السعادات، ج 3، ص 285).
  • )) کلیات سعدی ـ طیبات، ص 550، تصحیح فروغی و اقبال چاپ هشتم انتشارات جاویدان  /  1371. در نسخۀ اصلی مؤلّف «دارو است» ضبط شده است.
  • )) نگاه کنید به: شرح منازل السائرین، مولیٰ عبدالرّزاق کاشانی، ص 209.
  • )) رضایت خداوند، رضایت ما اهل بیت است. بحار الأنوار، ج 44، ص 367، تاریخ الحسین (علیه السلام)، باب 37، ح 2.