مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل ششم در فضیلت رضا و ذم سخط از طریق نقل

‏کافِی ‏‏بِاسنادِهِ عَن ‏‏ابِی عَبدِاللّهِ ‏‏ـ عَلَیهِ السَّلامُ ـ قالَ: ‏«رَاسُ طاعَةِ الله الصَّبرُ وَ‎ ‎الرِّضا عَنِ الله فِیما احَبَّ العَبدُ او کَرِهَ؛ وَ لایَرضی عَبدٌ عَنِ الله فِیما احَبَّ او‎ ‎کَرِهَ، الاّ کانَ خَیرَاً لَهُ فِیما احَبَّ او کَرِهَ».‎[1]‎

‏وَ عَن ‏‏ابِی عَبدِاللّهِ‏‏ ـ عَلَیهِ السَّلامُ ـ قالَ: ‏«انَّ اعلَمَ النّاسِ بِالله ارضاهُم بِقَضاءِ‎ ‎الله تَعالی».‎[2]‎

‏وَ عَنهُ قالَ: ‏«قالَ الله تَعالی: عَبدِیَ المُومِنَ لا اصرِفُهُ فِی شَیءٍ الاّ جَعَلتُهُ‎ ‎خَیراً لَهُ، فَلیَرضَ بِقَضائِی وَ لیَصبِر عَلی بَلائِی وَ لیَشکُر نَعمائِی اکتُبهُ ـ ‏یا مُحَمَّدُ‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 175
ـ مِنَ الصِّدِّیقِینَ عِندِی».‎[3]‎

‏معلوم می شود که مقام صدیقین که از اعلا مراتب مقامات انسانیه است، به‏‎ ‎‏رضا و صبر و شکر حاصل شود، و معلوم است مقام رضا ارفع از آن دو مقام‏‎ ‎‏است.‏

‏وَ عَنهُ ـ عَلَیهِ السَّلامُ ـ قالَ: ‏«لَم یَکُن رَسُولُ الله ـ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ ـ‎ ‎یَقُولُ لِشَیءٍ قَد مَضی: لَو کانَ غَیرُهُ!».‎[4]‎

‏وَ قَد حُکِیَ عَن ‏‏عَمّار‏‏ ـ رَضِیَ اللّهُ عَنهُ ـ انَّهُ قالَ فِی صفَّین:‏

«اللهمَّ انَّکَ تَعلَمُ انِّی لَو اعلَمُ انَّ رِضاکَ فِی ان اقذِفَ بِنَفسِی هذا البَحرَ‎ ‎لَفَعَلتُ. اللهمَّ انَّکَ تَعلَمُ انِّی لَو اعلَمُ انَّ رِضاکَ فِی ان اضَعَ ظَبَّةَ سَیفِی فی‎ ‎بَطنِی ثُمَّ انحَنِی عَلَیهِ حَتَّی یَخرُجَ مِن ظَهرِی لَفَعَلتُ. اللهمَّ انّی اعلَمُ مِمّا‎ ‎عَلَّمتَنِی انَّی لا اعمَلُ عَمَلاً الیَومَ هذا هُوَ ارضی لَکَ مِن جِهادِ هولاءِ‎ ‎الفاسِقینَ».‎[5]‎


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 176
‏و این مقام، مقام تحصیل رضای حق است، و ممکن است غیر از مقام رضا‏‎ ‎‏باشد، و ممکن است مقام رضای عبد یا فنای رضای عبد در رضای حق باشد.‏

‏و در حدیث وارد است که حضرت ‏‏موسی‏‏ ـ علی نبیّنا و آله و علیه السلام ـ‏‎ ‎‏عرض کرد به خدای تعالی که: به من ارائه بده محبوبترین مخلوق خود را و‏‎ ‎‏عابدترین بندگان خود را. خداوند امرش فرمود که به سوی قریه ای رود که در‏‎ ‎‏ساحل دریا است، که در آن مکان که اسم برده شد، او را می یابد.‏

‏چون به آن مکان رسید، برخورد به یک مرد زمینگیر دارای جذام و برصی‏‎ ‎‏که تسبیح می کرد خدای تعالی را. حضرت ‏‏موسی‏‏ به ‏‏جبرئیل‏‏ گفت: کجا است آن‏‎ ‎‏مردی که از خداوند سوال کردم به من ارائه دهد؟ ‏‏جبرئیل ‏‏گفت: ‏یا کَلِیمَ الله! ‏آن‏‎ ‎‏مرد همین است. فرمود: ای ‏‏جبرئیل،‏‏ من دوست داشتم که او را ببینم در صورتی‏‎ ‎‏که بسیار روزه و نماز به جا آورد. ‏‏جبرئیل‏‏ گفت: این شخص محبوبتر است پیش‏‎ ‎‏خدا و عابدتر است از بسیار روزه گیر و نماز کن. اکنون امر نمودم که چشمان او‏‎ ‎‏کور شود، گوش کن چه می گوید! پس ‏‏جبرائیل‏‏ اشاره فرمود به چشمهای او، پس‏‎ ‎‏فرو ریخت چشمان او به رخسارش.‏

‏چون چنین شد، گفت: خداوندا! مرا برخودار فرمودی از چشمان تا هر‏‎ ‎‏وقت خواستی، و مسلوب فرمودی از من آنها را هر وقت خواستی، و باقی‏‎ ‎‏گذاشتی برای من در خودت طول امل، ‏یا بارُّ یا وَصُولُ!

‏موسی ‏‏ـ علیه السلام ـ به او فرمود: ای بندۀ خدا، من مردی هستم که دعایم‏‎ ‎‏اجابت می شود. اگر دوست داشته باشی دعا کنم خداوند اعضای تو را به تو رد‏‎ ‎‏فرماید، و علتهای تو را شفا مرحمت کند. گفت: هیچ یک از اینان را که گفتی‏‎ ‎‏نمی خواهم. آنچه خداوند بخواهد برای من، پیش من محبوتر است از آنچه‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 177
‏خودم برای خودم می خواهم.‏

‏پس ‏‏موسی‏‏ ـ علیه السلام ـ فرمود که: شنیدم می گفتی به حق تعالی ‏«یا بارّ یا‎ ‎وَصول».‏ این «برّ» و «وصله» چیست؟ گفت: در این شهر کسی نیست که او را‏‎ ‎‏بشناسد یا عبادت کند غیر از من. ‏‏موسی‏‏ تعجب فرمود و گفت: این شخص‏‎ ‎‏عابدترین اهل دنیا است‏‎[6]‎‏. انتهی.‏

‏آری، آنان که از جذوۀ محبت الهی بهره دارند، و از نور معارف قلبشان متنور‏‎ ‎‏است، همیشه با حق دلخوش و با رضای او مانوسند. آنها مثل ما در ظلمت دنیا‏‎ ‎‏فرو نرفتند، و از لذات و شهوات دار فانی منفعل نشدند. آنها شطر قلوبشان به‏‎ ‎‏حق و اسماء و صفات او مفتوح است، و از دیگران دل خود را بسته و چشم خود‏‎ ‎‏را پوشیده اند.‏

‏عزیزا! خدای تعالی قضای خود را اجرا خواهد فرمود؛ چه ما سخطناک‏‎ ‎‏باشیم به آن یا خوش بین و خشنود، تقدیرات الهیه بسته به خشنودی و سخط ما‏‎ ‎‏نیست. آنچه برای ما می ماند از سخطناکی و غضب، نقص مقام و سلب درجات‏‎ ‎‏و سقوط از نظر اولیاء و ملکوتییّن و سلب ایمان از قلوب است؛ چنانچه در‏‎ ‎‏روایات است از حضرت‏‏ صادق‏‏ که: چگونه مومن، مومن می باشد در صورتی که‏‎ ‎‏سخطناک است از قسمتش، و تحقیر می کند منزلت خویش را با آن که خداوند‏‎ ‎‏حاکم بر او است.‏‎[7]‎


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 178
‏و در روایت است که به حضرت‏‏ صادق‏‏ عرض شد: به چه چیز معلوم‏‎ ‎‏می شود که مومن، مومن است؟ فرمود: به تسلیم از برای خدا و رضا به آنچه وارد‏‎ ‎‏شود بر او از سرور و سخط.‏‎[8]‎

‏وَ عَن ‏‏ابِی جَعفَرٍ‏‏ ـ عَلَیهِ السَّلامُ ـ قالَ: ‏«احَقُّ خَلقِ الله ان یُسَلِّمَ لِما قَضَی الله‎ ‎ـ عَزَّوَجَلَّ ـ . مَن عَرَفَ الله تَعالی، وَ مَن رَضِیَ بِالقَضاءِ، اتَی عَلَیهِ القَضاءُ وَ‎ ‎عَظَّمَ الله اجرَهُ، وَ مَن سَخِطَ القَضاءَ، مَضی عَلَیهِ القَضاءُ وَ احبَطَ الله‎ ‎اجرَهُ».‎[9]‎

‏ ‏


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 179

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 180

  • )) اساس اطاعت از خداوند، صبر و رضایت از خداوند است در آنچه که بنده دوست دارد یا ناپسند. و  هیچ بنده ای ـ در آن چیزهایی که دوست دارد یا ناپسند ـ راضی نمی شود از خدا، مگر آنکه در آنها برای او خیری باشد، هم در آنچه که دوست دارد و هم در آنچه که ناپسند دارد. (اُصول کافی، ج 2، ص 49، کتاب الایمان و الکفر، باب الرضا بالقضاء، ح 1).
  • )) همانا آگاه ترین مردم به خداوند، راضی ترین آنها به حکم و قضای الهی است. (همان مصدر، همان باب، ح 2).
  • )) خداوند تعالی فرموده است: بندۀ مومنم را به کاری نمی گیرم مگر آنکه آنرا برای او خیر قرار می دهم،  پس او باید به قضایِ من راضی باشد، و برای بلایِ من صبر کند، و نعمتهای مرا شکر گوید. ای مُحمّد او را نزد خود از صدّیقین خواهم نوشت. همان مصدر، همان باب، ص 50، 51، ح 6.
  • )) رسول خدا ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ برای چیزهایی که واقع نمی شد و یا گذشته بود، نمی گفتند: ای  کاش طور دیگری می شد. (همان مصدر، همان باب، ص 52، ح 13).
  • )) از عمّار بن یاسر ـ رضی اللّه عنه ـ حکایت شده که در واقعۀ صفّین گفت: خدایا تو می دانی که اگر من  بدانم رضای تو در این است که خود را به دریا افکنم، این کار را خواهم کرد. و خدایا تو می دانی که اگر بدانم رضای تو در این است که نوک شمشیر را در شکم خود فرو کنم تا از پُشتم خارج شود، این کار را خواهم کرد. خدایا از آنچه که به من تعلیم دادی آموختم و دانستم که من امروز کاری را که خوشایندتر باشد نزد تو از جهاد با این گروه فاسقین انجام نمی دهم. در متن این حکایت، بعد از «جهاد هولاءِ الفاسقین» آمده است: «ولو اعلم الیوم عملاً ارضی لک منه لَفعلتُه». وقعة صفّین، نصر بن مزاحم المنقری، ص 320.
  • )) سفینة البحار، شیخ عبّاس قمی(ره)، ج 1، ص 524، باب الرِّضا.
  • )) متن حدیث این است: عَن ابِی عَبدِ اللّهِ ـ علیه السلام ـ قالَ: «لَقِیَ الحَسَنُ بنُ عَلیٍّ ـ عَلَیهِما السَّلامُ ـ  عَبدَ الله بنِ جَعفَرٍ، فَقالَ: یا عَبدَ الله کَیفَ یَکُونُ المُومِنُ مُومِناً وَ هُوَ یَسخَطُ قِسمَهُ و یُحَقِّرُ مَنزِلَتَهُ، وَ الحاکِمُ عَلَیهِ الله». (اُصول کافی، ج 2، ص 51، کتاب الایمان و الکفر، باب الرضا بالقضاء، ح 11).
  • )) متن روایت چنین است:عَن ابِی عَبدِ اللّهِ ـ علیه السلام ـ قال: «قُلتُ لَهُ: بِایِّ شَی ءٍ یُعلَمُ المُومِنُ بِانَّهُ مُومِنٌ؟ قالَ: بِالتَّسلِیمِ لله، وَ  الرِّضا فِیما وَرَدَ عَلَیهِ مِن سُرُورٍ او سَخَطٍ». همان مصدر، همان باب، ص 52، ح 12.
  • )) شایسته ترین بندگان خدا، کسی است که به قضای خداوند تسلیم باشد. کسی که خدا را شناخت و  راضی به قضای او شد، قضا بر او جاری شود و خداوند به او پاداش بزرگی دهد. و کسی که از قضای الهی ناخشنود باشد، قضا بر وی جاری شود و خداوند پاداش او را تباه سازد. (همان مصدر، همان باب، ص 51، ح 9).