مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل دوم [در مراتب شکر]

‏بدان که مراتب شکر، به حسب مراتب معرفتِ منعم و معرفت نعم، مختلف‏‎ ‎‏شود، و نیز به حسب اختلاف مراتب کمال انسانی مختلف شود. پس فرق بسیار‏‎ ‎‏است مابین آن که در حدود حیوانیت و مدارج آن قدم زند، و جز نعمتهای‏‎ ‎‏حیوانی ـ که عبارت از قضای شهوات و رسیدن به مآرب حیوانی است ـ چیز‏

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 182
‏دیگر نیافته، و خود را دلخوش نموده به منزل حیوانیت و مشتهیات حیوانیه ـ که‏‎ ‎‏عبارت از ماکول و ملبوس و منکوح حیوانی است ـ ، و جز افق طبیعت و دنیا از‏‎ ‎‏مراتب دیگر وجود و مقامات و مدارج کمال اطلاعی ندارد و راهی به عوالم غیبیه‏‎ ‎‏و تجرد نیافته است، با آن کس که از این حجاب بیرون رفته، و به منازل دیگر قدم‏‎ ‎‏نهاده، و از طلیعۀ عالم غیب در قلب او جلوه‏‏[‏‏ ای‏‏]‏‏ حاصل شده.‏

‏و نیز فرق بسیار است مابین آنها که اسباب ظاهریه و باطنیه را مستقل دانند،‏‎ ‎‏و نظر استقلالی به اسباب و مسبّبات و وسایط اندازند، با آنها که از روابط بین حق‏‎ ‎‏و خلق با خبر و بَدو و ختم مراتب وجود را به حق ارجاع کنند، و جلوه مسبب‏‎ ‎‏اسباب را از ورای حجب و استار نورانیه و ظلمانیه به نورانیت قلبیه دریابند.‏

‏وقتی شکر نعم الهیه به همۀ مراتب رخ دهد، از تجلی‏‎[1]‎‏ اولی وجود و بسط‏‎ ‎‏بساط رحمت وجود تا آخرین تجلی به جلوۀ قبضی ـ که به بساط مالکیت و‏‎ ‎‏قهاریت برچیده شود ـ در قلب سالک به مشاهده حضوریه واقع شود؛ بلکه قلب‏‎ ‎‏سالک، خود، مظهر جلوۀ رحمانی و رحیمی و مالکی و قهّاری گردد. و این‏‎ ‎‏حقیقت حاصل نشود جز برای کُمَّل از اولیاء، بلکه به حقیقت حاصل نگردد،‏‎ ‎‏مگر از برای حضرت ختمی ـ صلّی الله علیه و آله ـ بالاصالة، و از برای کُمَّل از‏‎ ‎‏اولیاء ـ علیهم السلام ـ بالتبعیّه. و از این جهت است که ذات مقدس حق تعالی‏‎ ‎‏فرماید: ‏‏«‏وَ قَلِیلٌ مِن عِبَادِیَ الشَّکُورُ‏»‏‏.‏‎[2]‎

‏بلی، آنها که از تجلیات ذاتیه احدیّه بی خبرند و از برای موجودات، ذاتیات‏‎ ‎‏اصیله قائلند، به نحوی در کفران نعم الهیه واردند. و آنها که تجلیات اسمائیه و‏

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 183
‏صفاتیه را مشاهده ننمودند، و قلب آنها آینه حضرات اسمائی نشده، به نحوی در‏‎ ‎‏کفران واقعند. و آنها که از تجلیات افعالیه و توحید فعلی غافل و بی خبرند، به‏‎ ‎‏طوری کفران نعم کنند و خود از آن غافل هستند: ‏‏«‏وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلحِدُونَ فِی‎ ‎اسمَائِهِ‏»‏‎[3]‎‏. و آنان که جمع ما بین حضرات خمسۀ الهیه کردند، و متحقق به‏‎ ‎‏سرایر خفیّه انسانیه شدند، و جالس سرمنزل برزخیت کبری شدند ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ متنعم به‏‎ ‎‏نعم باطنه و ظاهره گردیدند، شکر حق ـ جلّ و علا ـ به جمیع السنه گویند و ثنای‏‎ ‎‏خداوند به تمام زبانها کنند؛ زیرا که شکر، ثنای بر نعمی است که حضرت منعم ـ‏‎ ‎‏تعالی شانه ـ عنایت فرماید.‏

‏پس اگر آن نعمت، از قبیل نعم ظاهری باشد، شکری دارد، و اگر از نعمتهای‏‎ ‎‏باطنی باشد، شکری دارد. و اگر از قبیل معارف و علوم حقیقیه باشد، شکری‏‎ ‎‏دارد، و اگر از قبیل تجلیات افعالیه باشد، شکرش به نحوی است. و اگر از‏‎ ‎‏تجلیات صفاتیه و اسمائیه باشد، به نحوی است، و اگر از قبیل تجلیات ذاتیه‏‎ ‎‏باشد، به طوری است.‏

‏و چون این نحو نعم برای کمی از بندگان خلّص حاصل شود، قیام به وظیفه‏‎ ‎‏شکر و ثنای معبود برای کمی از خلّص اولیاء میسر گردد: ‏‏«‏وَ قَلِیلٌ مِن عِبَادِیَ‎ ‎الشَّکُورُ‏»‏‏.‏

‏و باید دانست که بعض از محققین اهل معارف گفته اند که: «شکر از مقامات‏‎ ‎‏عامه است؛ زیرا که متضمن دعوی مجازات منعم است به انعمام او، و این اسائه‏‎ ‎‏ادب است. و اگر عبد سالک مشاهده کند که حق تعالی، متصرف در مملکت خود‏‎ ‎‏است هر طور که خواهد، و از برای خود تصرفی ببیند، خود را اهل آن نبیند که‏

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 184
‏قیام به شکر کند؛ زیرا که بنده و تصرفات او از جملۀ ممالک الهیه است. پس‏‎ ‎‏شکر، چون متضمن مکافات است، از این جهت اسائه ادب است، مگر آن که عبد‏‎ ‎‏مامور به شکر باشد؛ که قیام به شکر از قبیل قیام به امر الهی باشد. پس شکر اولیاء‏‎ ‎‏قیام به طاعت است، نه شکر به حقیقت خود».‏‎[4]‎

‏ولی معلوم است که این تضمن دعوی برای غیر اولیائی است که جامع‏‎ ‎‏حضرات و حافظ مقام وحدت و کثرت و حایز رتبه برزخیت کبری هستند. و از‏‎ ‎‏این جهت، شیخ عارف محقق، ‏‏خواجه انصاری‏‏ با آن که فرموده است: شکر از‏‎ ‎‏مقامات عامه است درجۀ سوم آن را چنین بیان کرده.‏

‏قال: ‏«وَ الدَّرَجَةُ الثّالِثَةُ ان لایَشهَدَ العَبدُ الاّ المُنعِمَ، فَاذا شَهِدَ المُنعِمَ‎ ‎عُبُودَةً استَعظَمَ مِنهُ النِّعمَةَ، وَ اذا شَهِدَهُ حُبّاً استَحلی مِنهُ الشِّدَّةَ، وَ اذا شَهِدَهُ‎ ‎تَفرِیداً لَم یَشهَد مِنهُ نِعمَةً وَ لا شِدَّةً».‎[5]‎

‏و از این فقرات شریفه معلوم شود که این مقام، یعنی مقام «شکر» چون‏‎ ‎‏دیگرِ مقامات سلوک در اوائل، عامه و خاصّه با هم مشترک یا مختص به عامّه‏‎ ‎‏است، و در اواخر مختص به خواص شود و دیگران را از آن حظّی نیست.‏

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 185

  • )) در نسخۀ اصل «که از تجلّی».
  • )) و اندکی از بندگان من سپاسگزارند. (سبا / 13).
  • )) و آنان را که در نامهای خدا اِلحاد می ورزند، رها کنید. (اعراف / 180).
  • )) شرح منازل السائرین، عبدالرّزاق کاشانی، ص 213ـ212.
  • )) همان مصدر، ص 215.