مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل چهارم در نقل بعض احادیث شریفه در این باب

‏مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ ‏‏بِإسْنٰادِهِ عَنْ ‏‏أبِی عَبْدِاللّٰهِ‏‏ ـ عَلَیْهِ السَّلاٰمُ ـ قٰالَ:‏


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 188
«قالَ رَسُولُ الله ـ صَلَّی الله عَلَیْهِ وَ آلِهِ: ألطّاعِمُ الشّاکِرُ لَهُ مِنَ الأجْرِ کَأجْرِ‎ ‎الصّائِمِ الْمُحْتَسِبِ وَ الْمُعافی الشّاکِرُ لَهُ مِنَ الأجْرِ کَأجْرِ الْمُبْتَلَی الصّابِرِ وَ‎ ‎الْمُعْطَی الشّاکِرُ لَهُ مِنْ الأجْرِ کَأجْرِ الْمَحْرُومِ الْقانِعِ».‎[1]‎

‏وَ بِهٰذَا الإسْنادِ قالَ:‏

«قالَ رَسُولُ الله: ما فَتَحَ الله عَلی عَبْدٍ بابَ شُکْرٍ فَخَزَنَ عَنْهُ بابَ‎ ‎الزِّیادَةِ».‎[2]‎

‏وَ مِثْلُهُ عَنْ ‏‏نَهْجِ الْبَلاغَةِ: ‏«ما کانَ الله لِیَفْتَحَ عَلی عَبْدٍ بابَ الشُّکْرِ وَ یُغْلِقَ‎ ‎عَلَیْهِ بابَ الزِّیادَةِ».‎[3]‎

‏یعنی خدای تعالیٰ به روی بنده ای باب شکر را باز نمی کند که باب زیادت را‏‎ ‎‏ببندد، بلکه به روی هر کس در شکر را باز کرد، در زیادت را باز کند، چنانچه در‏‎ ‎‏قرآن ‏‏شریف نیز فرماید: ‏‏«‏وَ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیْدَنَّکُمْ‏»‏‎[4]‎‏. و از این حدیث معلوم‏‎ ‎‏شود که باب شکر را نیز حق تعالیٰ خود به روی بندگان باز کند، پس برای این‏‎ ‎‏فتح باب شکر، شکری لازم است، و آن شکر خود نعمتی است. بلکه چنانچه در‏‎ ‎‏فصل سابق معلوم شد و نزد ارباب معرفت واضح است، خود شکر و لسان و‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 189
‏قلب و عقل و وجود شاکر از نعم الهیه است، و حق شکر او را احدی نتواند از‏‎ ‎‏عهده برآید.‏

‏ ‏

‏از دست و زبان که برآید                                                    کز عهدۀ شکرش به در آید‏‎[5]‎

‏ ‏

‏الشَّیْخُ ‏‏مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْحُرُّ الْعامِلیُّ‏‎[6]‎‏ فی ‏‏الْوَسایِلِ‏‏ عَنْ ‏‏مُحَمَّدِ بْنِ إدْریسَ‏‎[7]‎‎ ‎‏نَقْلاً عَنِ ‏‏الْعُیُونِ‏‏ وَ ‏‏الْمَحاسِنِ لِلْمُفیدِ‏‎[8]‎‏ ـ رَحِمَهُ اللّٰهُ ـ قالَ:‏

‏قالَ ‏‏الْباقِرُ‏‏ ـ عَلَیْهِ السَّلامُ ـ : ‏«ما أنْعَمَ الله عَلی عَبْدٍ نِعْمَةً فَشَکَرَها بِقَلْبِهِ، إلاّ‎ ‎اسْتَوْجَبَ الْمَزیدَ قَبْلَ أنْ یُظْهِرَ شُکْرَهُ عَلی لِسانِهِ».‎[9]‎

‏از این حدیث معلوم شود که شکر از وظایف قلب است قبل از آن که در‏‎ ‎‏لسان جاری شود، چنانچه اشارۀ به آن گذشت، و در احادیث اشاره به آن بسیار‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 190
‏است.‏

‏قالَ: وَ قالَ ‏‏أبُوعَبْدِ اللّٰهِ ‏‏[‏‏علیه السلام‏‏]‏‏ : ‏«مَنْ قَصُرَتْ یَدُهُ بِالْمُکَافَاةِ فَلْیُطِلْ‎ ‎لِسانَهَ بِالشُّکْرِ».‎[10]‎

‏قالَ: وَ قالَ: ‏«مِنْ حَقِّ الشُّکْرِ لله أنْ تَشْکُرَ مَنْ اُجْرِیَ تِلْکَ النِّعْمَةُ‎ ‎عَلی یَدِهِ».‎[11]‎

‏و از این حدیث ظاهر شود، آنچه به آن در فصل سابق اشاره شد که شکر‏‎ ‎‏مخلوق شکر بر آن است که مجرای نعمت الهی است، و الاّ اگر کسی از ولی‏‎ ‎‏نعمت غفلت کند و به نظر استقلال شکر مخلوق کند، از کافران نعمت الهی است‏‎ ‎‏و این مطلب محتاج به بیان و استشهاد نیست، بلکه خود واضح و مبرهن است.‏

‏وَ فِی ‏‏الْوَسٰائِلِ‏‏ عَنْ ‏‏مَجالِسِ‏‏ الشَّیْخِ، بِإسْنادِهِ عَنِ النَّبِیِّ ـ صَلَّیٰ اللّٰهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ أنَّهُ‏‎ ‎‏قالَ:‏

«یُؤتَی الْعَبْدُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَیُوقَفُ بَیْنَ یَدَیِ الله ـ عَزَّوَجَلَّ ـ فَیَأْمُرُ بِهِ‎ ‎إلَی النّارِ، فَیَقُولُ: أیْ رَبِّ أمَرْتَ بِی إلَی النّارِ وَ قَدْ قَرَأْتُ الْقُرْآنَ؟! فَیَقُولُ الله:‎ ‎أیْ عَبْدی إنّی قَدْ أنْعَمْتُ عَلَیْکَ وَ لَمْ تَشْکُرْ نِعْمَتی. فَیَقُولُ: أیْ رَبِّ أنْعَمْتَ‎ ‎عَلَیَّ بِکَذا وَ شَکَرْتُکَ بِکَذا، وَ أنْعَمْتَ عَلَیَّ بِکَذا وَ شَکَرْتُکَ بِکَذا، فَلا یَزالُ‎ ‎یُحْصی النِّعْمَةَ وَ یُعَدِّدُ الشُّکْرَ. فَیَقُولُ الله تَعالی: صَدَقْتَ عَبْدی إلاّ أنَّکَ لَمْ‎ ‎تَشْکُرْ مَنْ أجْرَیْتُ لَکَ النِّعْمَةَ عَلی یَدَیْهِ، وَ إنّی قَدْ آلَیْتُ عَلی نَفْسی أنْ لاأقْبَلَ‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 191
شُکْرَ عَبْدٍ لِنِعْمَةٍ أنْعَمْتُها عَلَیْهِ حَتّی یَشْکُرَ مَنْ ساقَها مِنْ خَلْقی إلَیْهِ».‎[12]‎

‏و احادیث شریفه در این باب بیش از آن است که در این اوراق گنجد.‏‎[13]‎

‏ ‏

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 192

  • )) امام صادق (علیه السلام) فرمود: رسول خدا (صلّی اللّٰه علیه و آله) فرمودند: خورندۀ سپاسگزار، اجرش مانند روزه داری است که اجرش را از خدا خواهد. و تندرست شکرگزار، اجرش همچون پاداش گرفتار صابرست. و اجر عطا کننده سپاسگزار، همانند اجر محروم قانع است. (اصول کافی، ج 2، ص 77، باب شکر، ح 1).
  • )) پیامبر خدا فرمودند: خدا بر بنده ای در شکر را نگشاید، که بر وی در زیادتی و افزایش را بسته دارد. (اصول کافی، ج 2، ص 77، باب شکر، ح 2).
  • )) امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: خدا به روی بنده ای باب شکر و سپاسگزاری را نمی گشاید، که در افزایش را به روی او ببندد. (نهج البلاغه، سیّد رضی، ص 758، ش 420).
  • )) اگر مرا شکرگزار باشید، بر نعمت شما می افزایم. (ابراهیم  /  7).
  • )) گلستان سعدی شیرازی، ص 69.
  • )) شیخ محمّد بن حسن معروف به شیخ حرّ عاملی(ره) در رجب سال 1033 هجری قمری در قریه مَشْغَر در ناحیه بِقاع لبنان، متولّد شد و در سال 1104 در مشهد مقدّس به سرای باقی شتافت. وی از محدّثین بزرگ امامیّه بوده و دارای تألیفات بسیاری است و از همه مشهورتر که مورد مراجعه همه علما و فقهای شیعه است، کتاب «وسائل الشیعه» می باشد. نگاه کنید به: ریحانة الأدب، ج 2، ص 33ـ31.
  • )) محمّد بن احمد معروف به ابن ادریس حلّی(ره) از مفاخر فقهای شیعه در أواخر قرن ششم هجری است. او را تألیفاتی چند می باشد، که در آن میان کتاب «السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی» مشهور به «سرائر» معروفیّت خاصّی دارد. (نگاه کنید به: ریحانة الأدب، ج 7، ص 378ـ377؛ ریاض العلماء، ج 5، ص 31).
  • )) محمّد بن محمّد بن نعمان، ملقّب به مفید از بزرگان متکلّمین و فقهای امامیّه بوده، و در ذی قعده سال 333 یا 336 تولّد یافته و در سال 413 به سرای دیگر شتافته است. تألیفات او را بالغ بر 200 کتاب و رساله برشمرده اند، و سیّد مرتضی علم الهُدیٰ، سیّد شریف رضی و شیخ طوسی از معاریف شاگردان وی بوده اند. (نگاه کنید به: ریحانة الأدب، ج 5، ص 365ـ361؛ ریاض العلماء، ج 5، ص 179ـ176).
  • )) امام باقر (علیه السلام) فرمود: خدا نعمتی را به بنده ای نداد که او به قلب و جان خود سپاسگزاری از آن را بجا آورد، مگر آنکه آن شکر قلبی، سبب فزونی نعمت شد، قبل از اینکه وی آن سپاس و شکر را به زبان خود آشکار کند. (وسائل الشیعه، ج 16، ص 311، باب 8، ح 7).
  • )) امام صادق(ع) فرمود: کسی که دستش از تلافی نعمت کوتاه شده است، پس باید زبانش را به سپاسگزاری بگشاید. (وسائل الشیعة، ج 16، ص 311، باب 8، ح 8).
  • )) امام صادق (علیه السلام) فرمود: از جمله حقّ شکرگزاری خدا این است که از کسی که آن نعمت به دست او جاری شده، تشکّر کنی. (وسائل الشیعة، ج 16، ص 311، باب 8، ح 9).
  • )) پیامبر خدا (صلّی اللّٰه علیه و آله) فرمودند: در روز قیامت، بنده آورده شده و در پیشگاه خداوند (عزَّ و جلَّ) بپا داشته می شود، سپس خدا دستور می دهد که او را به سوی آتش ببرند. پس آن بنده می گوید: پروردگارا دستور می دهی که مرا به سوی آتش برند و حال آنکه من قرآن خوانده ام! خداوند می فرماید: ای بندۀ من، بتو نعمت دادم، و تو شکر نعمت مرا بجای نیاوردی. پس آن بنده می گوید: پروردگارا تو فُلان نعمت را بمن دادی، و من هم آنچنان شکر تو را بجا آوردم، پس پیوسته آن بنده، نعمتها و شکرها را بر می شمارد. پس خدای تعالی می فرماید: بندۀ من راست گفتی، اِلاّ اینکه تو از کسی که من، نعمت را به دست او بر تو جاری ساختم، سپاسگزاری نکردی. و من با خود عهد کردم که شکر بنده ای را که به او نعمت دادم قبول نکنم، مگر آنکه وی از بنده ای که نعمت را به او رسانیده، تشکّر کند و سپاس گوید. (وسائل الشیعه، ج 16، ص 312، باب 8، ح 12).
  • )) رجوع شود به: وسائل الشیعة، ج 16، ص 309، باب 8 از أبواب فعل المعروف؛ اصول کافی، ج 2، ص 77، باب الشکر.