مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل دوم [در بیان تاثیر طمع و یاس]

‏ممکن است فرق دیگری ما بین رجاء و طمع باشد. و آن، آن است که مراد از‏‎ ‎‏طمع امید به مغفرت معاصی یا غفران مطلق نقایص باشد، چنانچه خدای تعالی‏‎ ‎‏از قول حضرت خلیل الرحمن نقل فرماید: ‏‏«‏وَ الَّذِی اطمَعُ ان یَغفِرَ لِی خَطِیئَتِی‎ ‎یَومَ الدِّینِ‏»‏‎[1]‎‏. و رجاء امیدواری به ثواب اللّه و چشم داشت به رحمت واسعه‏‎ ‎‏باشد. وممکن است، به عکس این باشد. پس ضدآنهانیزبه حسب مقابله فرق‏‎ ‎‏می کند.‏

‏و در هر صورت رجاء و طمع به ذات مقدس و انقطاع از خلق و پیوند به‏‎ ‎‏حق از لوازم فطرت مخموره و مورد مدح ذات مقدس حق و حضرات معصومین‏‎ ‎‏ـ علیهم السلام ـ است.‏

‏قالَ اللّهُ تَعالی: ‏‏«‏وَ ادعُوهُ خَوفاً وَ طَمَعاً انَّ رَحمَةَ الله قَرِیبٌ مِنَ‎ ‎المُحسِنینَ‏»‏‏.‏‎[2]‎

‏و در وصف مومنین فرماید: ‏‏«‏تَتَجافی جُنُوبُهُم عَنِ المَضَاجِعِ یَدعُونَ‎ ‎رَبَّهُم خَوفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقنَاهُم یُنفِقُونَ‏»‏‏.‏‎[3]‎

‏و همان طور که رجاء به حق تعالی و طمع به رحمت واسعه و امیدواری از‏‎ ‎‏سرچشمه فیض آن ذات مقدس از شعب توحید و از لوازم فطرت مخمورۀ الهیه‏‎ ‎‏است، و قطع طمع از دیگر موجودات و چشم پوشی از دست مردم نیز از لوازم‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 195
‏فطرت اللّه است، همانطور طمع به غیر حق و امیدواری به مخلوق از شعب‏‎ ‎‏شرک و از وساوس ابلیس و بر خلاف فطرت و از لوازم احتجاب است.‏

‏در ‏‏کافی ‏‏شریف، سند به حضرت ‏‏سجّاد ‏‏ـ علیه السلام ـ می رساند که فرمود:‏‎ ‎‏«دیدم که تمام خیر مجتمع است در بریدن طمع از آنچه در دست مردم است».‏‎[4]‎

‏ودر ‏‏وسایل،‏‏ سند به حضرت امیر ـ سلام اللّه علیه ـ رساند که در جملۀ‏‎ ‎‏وصیتها ‏‏که به ‏‏محمد بن حنفیّه‏‎[5]‎‏ فرمود این بود: «اگر دوست داشته باشی که جمع‏‎ ‎‏کنی خیر دنیا و آخرت را، پس قطع کن طمع خود را از آنچه در دست مردم‏‎ ‎‏است».‏‎[6]‎

‏وَ فِیهِ عَن ‏‏ابِی جَعفَرِ‏‏ ـ عَلَیهِ السَّلامُ ـ قالَ: ‏«اتی رَجُلٌ رَسُولَ الله ـ صَلَّی الله‎ ‎عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ـ فَقالَ: عَلِّمنی یا رَسُولَ الله شَیئاً. فَقالَ: عَلَیکَ بِالیَاسِ مِمّا‎ ‎فی ایدِی النّاسِ، فَانَّهُ الغِنَی الحاضِرُ. قالَ: زِدنی یارَسُولَ الله. قالَ: ایّاکَ وَ‎ ‎الطَّمَعَ فَانَّهُ الفَقرُ الحاضِرُ»‎[7]‎‏ الحدیث.‏

‏وَ عَنِ ‏‏الصّادِقِ‏‏ عَن آبائِهِ ـ عَلَیهِمُ السَّلامُ ـ قالَ: ‏«سُئِلَ امِیرُ المُؤمِنِینَ ـ عَلَیهِ‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 196
السَّلامُ ـ : ما ثَباتُ الایمانِ؟ قالَ: الوَرَعُ. فَقیلَ: ما زَوالُهُ؟ قالَ: الطَّمَعُ».‎[8]‎

‏وَ عَن ‏‏نَهجِ البَلاغَةِ‏‏ قالَ: ‏«اکثَرُ مَصارِعِ العُقُولِ تَحتَ بُرُوقِ المَطامِعِ».‎[9]‎

‏وَ فِی ‏‏الوَسائِلِ‏‏ عَن ‏‏احمَدَ بنِ فَهدٍ‏‎[10]‎‏ قالَ: رُوِیَ عَن ‏‏ابیعَبدِ اللّهِ‏‏ ـ عَلَیهِ السَّلامُ ـ‏‎ ‎‏فی قَولِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ـ : ‏‏«‏وَ مَا یُؤمِنُ اکثَرُهُم بِالله الاّ وَ هُم مُشرِکُونَ‏»‏‏.‏‎[11]‎

‏قالَ: ‏«هُوَ قَولُ الرَّجُلِ: لَولا فُلانٌ لَهَلَکتُ، وَ لَولا فُلانٌ ما اُصِبتُ کَذا وَ‎ ‎کَذا، وَ لَولا فُلانٌ لَضاعَ عِیالی. الا تَری انَّهُ قَد جَعَلَ لله شَرِیکاً فی مُلکِهِ یَرزُقُهُ‎ ‎وَ یَدفَعُ عَنهُ؟ قُلتُ: فَیَقُولُ: ماذا؟ یَقُولُ: لَولا ان مَنَّ الله عَلَیَّ بِفُلانٍ لَهَلُکتُ؟‎ ‎قالَ: نَعَم لا بَاسَ بِهذا او نَحوِهِ».‎[12]‎


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 197
‏و این حدیث شریف، از لباب معارف الهی و اصول حقایق توحید است که‏‎ ‎‏از معدن وحی الهی و مخزن علم ربّانی صادر شده و متکفّل توحید خاصّی و‏‎ ‎‏وحدت در کثرت است که قرة العین اولیاء است.‏

‏و این احادیث شریفه کفیل تادیب نفوس و طریق ارتیاض قلوب است؛ چه‏‎ ‎‏دلبستگی به مخلوق و غفلت از حق ـ جلّ جلاله ـ از حجب غلیظه ایست که نور‏‎ ‎‏معرفت را خاموش و قلب را مکدّر و ظلمانی کند، و این از بزرگترین دامهای‏‎ ‎‏ابلیس شقیّ و مکاید بزرگ نفس است که انسان را از ساحت مقدّس حق دور و‏‎ ‎‏از معارف حقه مهجور می کند.‏

‏و این که در روایات شریف است که تمام خیرات مجتمع است در قطع‏‎ ‎‏طمع از مردم‏‎[13]‎‏، برای آن است که قطع طمع از مردم، راه انقطاع به حق و وصول‏‎ ‎‏به باب اللّه را باز کند، و آن مجمع همه خیرات و مرکز تمام برکات است که‏‎ ‎‏فطرت انسانیّه مخمور بر آن و مفطور به آن است.‏

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 198

  • )) و آن کسی که طمع و امید دارم، روز پاداش گناهم را ببخشاید. (شعراء / 82).
  • )) و خداوند را از روی بیم و اُمید بخوانید، که رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است. (اعراف / 56).
  • )) پهلوهای ایشان از خوابگاهها جدا می گردد، و پروردگار خود را از روی بیم و طمع می خوانند، و از  آنچه روزی ایشان کرده ایم انفاق می کنند. (سجده / 16).
  • )) اصول کافی، ج 2، ص 241، باب 127، ح 3.
  • )) محمّد بن حنفیّه از فرزندان برومند امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیهم السلام) است، که مادرش خوله دخت جعفر بن قیس از طائفه بنی حنفیّه بود. وی در سال 21 هجری به دنیا پای نهاد، و در سال 82 به دیگر سرای شتافت، و پدر بزرگوارش در شان او فرمود: «محمّد از محمّدهایی است که از معصیت و نافرمانی خدا امتناع می کنند». (جامع الرُّواة، اردبیلی، ج 2، ص 45؛ ریحانة الادب، ج 7، ص 485ـ484).
  • )) وسائل الشیعه، ج 16، ص 24، باب 67، ح 5.
  • )) از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: مردی به خدمت رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله)  آمد و عرض کرد: ای رسول خدا، به من چیزی تعلیم فرما و بیاموز، آن حضرت فرمودند: بر تو باد که از آنچه در دست مردم است مایوس باشی، بدرستی که آن بی نیازی حاضر است. آن مرد عرض کرد: ای رسول خدا بر علمم بیفزای. پیامبر فرمودند: از طمع بپرهیز، بدرستی که آن فقر و نیازمندی حاضر است. (وسائل الشیعة، ج 16، ص 25، باب 67، ح 6).
  • )) امام صادق از پدران خود (علیهم السلام) نقل فرمودند که: از امیرالمومنین (علیه السلام) سوال شد که  ثبات و پایداری ایمان چیست؟ آن حضرت فرمود: پارسایی، پس به آن حضرت گفته شد که: زوال ایمان چیست؟ فرمود: طمع. (وسائل الشیعة، ج 16، ص 25، باب 67، ح 7).
  • )) امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند: بیشتر جاهای بخاک افتادن عقلها، زیر درخشندگی  طمع هاست.(نهج البلاغه، حکمت 220، (عبده)، ص 706؛ وسائل الشیعه، ج 16، کتاب جهاد النفس، باب 67، ص 25، ح 8).
  • )) احمد بن فَهد حلّی(ره) یکی از دانشمندان و فقهای پرهیزکار و صاحب کرامات و مقامات در میان علمای امامیّه است. وی در سال 757 هجری متولّد شده و در 841 هجری رخت جان گرامی و نفس نفیس به دیار باقی برده است. او را تالیفات زیادی است که از همه مشهورتر یکی «المُهذَّب البارع» در فقه است و دیگری «عُدَّة الدّاعی و نجاح السّاعی» در دعا و ذکر. ریحانة الادب، ج 8، ص 145؛ هدیة الاحباب، قمی، ص 93.
  • )) و بیشتر ایشان به خدا ایمان نمی آورند، و از مشرکان هستند. (یوسف(ع) / 106).
  • )) از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که در تفسیر قول خداوند (عزَّ و جلَّ): «وَ ما یُؤمِنُ اکثَرُهُمبِالله الاَّ وَ هُم مُشرِکُونَ» فرمود: وی همان شخصی است که می گوید: اگر فُلان کس نمی بود، هلاک  می شدم. و اگر فُلان کس نمی بود، دچار چنین و چنان نمی شدم. و اگر فُلان کس نمی بود، خانواده ام و عیالم از دستم می رفت. آیا نمی بینی که برای خداوند در مُلکش، شریکی قرار داده که او را روزی می دهد و [ بدی را] از وی دور می کند؟!! به امام عرض کردم: او چه بگوید؟ آیا [ صحیح است که] بگوید: اگر خداوند به واسطۀ فلان کس بر من منّت نمی نهاد، من هلاک می شدم. آن حضرت فرمود: بلی، اشکالی ندارد که به این صورت یا مانند آن بگوید. وسائل الشیعة، ج 15، ص 215، باب 12، ح 2؛ عدّة الداعی، ابن فهد حلّی، ص 89.
  • )) رجوع شود به: اصول کافی، ج 2، ص 119، باب الاستغناء عن الناس. و همان مصدر، ص 241، باب الطمع.