مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل سوم در تعقیب این باب و موعظت اُولوا الالباب است

عزیزا! ‏تو اگر اهل برهان و فلسفه ای، با برهان ‏«کلُّ مجرّد عاقلٌ»‎[1]‎‏ و‏‎ ‎«بسیط الحقیقة کلُّ الکمال»‎[2]‎‏ از ماوراء عوالم غیبیّه تا منتهی النّهایۀ عالم حس‏‎ ‎‏و شهادت را به علم بسیط احاطی ازلی، بی شایبۀ کثرت و تحدید و بی وصمۀ‏‎ ‎‏حجاب و تقیید، از ازل تا ابد، ذرّات موجودات را در حضرت علمیّه منکشف‏‎ ‎‏دانی ـ چنانچه شاید اشاره به برهان ‏«کلُّ مجرّد عاقل»‏، بلکه یا وجهی ‏«بسیط‎ ‎الحقیقة کلُّ الکمال»‏ باشد قول خدای تعالی: ‏‏«‏الا یَعلَمُ مَن خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ‎ ‎الخَبِیرُ‏»‏‎[3]‎‏، چنانچه با برهان فلسفی متین دریافتی که تمام ذرات کائنات ازلاً و‏‎ ‎‏ابداً، عین حضور پیش حق و عالم بشراشره محضر مقدس حق است، و به آن‏‎ ‎‏بیان که اثبات کند که عالم عین ربط و محض تعلق است به حق، اثبات علم فعلی‏‎ ‎‏حق کنی، چنانچه اشارۀ به مراتب علم فعلی در کتاب خدا فرماید در آیۀ شریفه:‏

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 206
‏«‏وَ عِندَهُ مَفَاتِحُ الغَیبِ لاَ یَعلَمُهَا الاَّ هُوَ‏»‏‏.‏‎[4]‎

‏و اگر اهل معرفت هستی و مشی به طریقه عرفاء شامخین کنی، با جلوۀ‏‎ ‎‏احدی و واحدی و ذاتی و فعلی اثبات علم ذاتی و فعلی حق به تمام ذرات‏‎ ‎‏موجودات کنی.‏

‏و اگر متعبد به کتب آسمانی و کلمات اصحاب وحی و تنزیلی، به ضرورت‏‎ ‎‏همه ادیان، علم محیط ازلی را ثابت دانی، و حق ـ جلّ و علا ـ را عالم ذرّات‏‎ ‎‏کائنات غایب و حاضر خوانی، و سعه و احاطۀ علم او را از ‏‏قرآن‏‏ شریف‏‎ ‎‏دریافتی.‏‎[5]‎

‏و نیز به هر مرتبه از علم و عرفان یا تعبّد و ایمان هستی، نفوذ قدرت و‏‎ ‎‏احاطۀ سلطنت و کمال مالکیّت و تمام قاهریّت و قیّومیّت ذات مقدّسش را ـ علماً‏‎ ‎‏و برهاناً یا شهوداً و عرفاناً یا تحقّقاً و ایقاناً یا تعبداً و ایماناً ـ دریافتی، و نیز او را‏‎ ‎‏تنزیه از نقص و تحدید، و تسبیح از عیب و تقیید، و تبرئه از جهات نقائص و‏‎ ‎‏اعدام و مسلوبیت از اوصاف زشت و ناهنجار کنی؛ چون بخل و شحّ و حسد و‏‎ ‎‏حرص و امثال آن که از کمال نقص و تمام عیب بروز کند، و ذات مقدّس کمال‏‎ ‎‏مطلق و جمال بی حدّ از آن عاری و بریّ باشد. و نیز سعۀ رحمت و بسط‏‎ ‎‏رحمانیّت و کمال جود و تمام نعمت او را نسبت به تمام ممکنات به مشاهده و‏‎ ‎‏عیان می بینی.‏

‏نعمتهای او ابتدائی و بی سابقۀ خدمت است.‏‎[6]‎


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 207
‏و جلوۀ رحمانیّت و رحیمیّت ذات مقدّسش به تمام ممکنات ـ خدمتگزار‏‎ ‎‏باشد یا عاصی، سعید باشد یا شقی، مومن باشد یا کافر ـ مبسوط است.‏‎[7]‎

‏رحمانیّت مطلقه مر او را است که قبل از پیدایش بشر تمام وسایل حیوة‏‎ ‎‏مُلکی و ملکوتی، دنیاوی و آخرتی او را فراهم فرموده، موادّ عالم طبیعت و قوای‏‎ ‎‏ملکیّه و ملکوتیّه را خاضع این انسان سرکش قرار داده.‏

‏رحیمیّت تامّۀ کامله، مخصوص ذات مقدّس است که این انسان را در عین‏‎ ‎‏این که از اَنزَل موجودات طبیعیّه خلق فرموده، و بذر وجود او را در مادّه کثیفۀ‏‎ ‎‏این عالم‏‎[8]‎‏ ـ که در صف نعال عوالم قرار گرفته ـ کشت فرموده، او را لایق‏‎ ‎‏حرکت به اوج کمال غیر متناهی و وصول به مرتبه فنایِ مطلق قرار داده.‏‎[9]‎

ای انسان ضعیف بیچاره! ‏آن روزی که در کتم عدم و چاه نیستی پنهان‏‎ ‎‏بودی، و نه از تو و نه از پدران تو خبری بود «نه از دُرد نشان بود و نه از دُرد‏‎ ‎‏نشان»‏‎[10]‎‏، ‏‏«‏هَل اتَی عَلَی الانسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهرِ لَم یَکُن شَیئاً مَذکُوراً‏»‏‎[11]‎‏؛‏‎ ‎‏کدام قدرت کامله و رحمت واسعه تو را از آن ظلمت بی منتهی نجات داد، و کدام‏‎ ‎‏دست توانا به تو خلعت هستی و نعمت کمال و جمال عنایت فرمود؟!‏


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 208
‏آن روزی که تو را پس از طی مراحل و مراتب به اصلاب آباء کشاندند، و‏‎ ‎‏ذرّاتی کثیف و قذر بودی، کدام دست قدرت تو را به رحم اُمّهات هدایت کرد؟ و‏‎ ‎‏این مادۀ واحدۀ بسیطه را، ‏‏[‏‏ چه کسی‏‎[12]‎‏] این اشکال عجیبه مرحمت کرد؟ با کدام‏‎ ‎‏خدمت و عبادت، لایق صورت انسانیّه شدی، و این همه نِعم ظاهره و باطنه را با‏‎ ‎‏کدام جدیّت به دست آوردی؟! با کدام جدیّت و طلبِ تو، تربیتهای عالم رحم‏‎ ‎‏تمام شد، و هدایت به صحنه این عالم شدی؟!‏

‏و با کدام قابلیت و عمل، دل سخت و سنگین این انسان را ـ که بنی نوع خود‏‎ ‎‏را درهم می درد ـ به تو آن طور رحیم و شفیق کرد که با تمام منّت ـ پس از آن‏‎ ‎‏سختیهای زائیدن و زحمتها و تعبها ـ تو را به آغوش جان پرورش دهد؟! این‏‎ ‎‏رحمت و رحمانیت از کیست، و با کدام طلب و کوشش پیدا شده؟! آن خون‏‎ ‎‏کثیف را ‏‏[‏‏ چه کسی‏‎[13]‎‏] برای تو قبل از آمدن مبدّل به شیر لطیف گوارا کرد که‏‎ ‎‏مناسبترین غذاها برای معده ضعیف ناتوان تو باشد؟! کدام جدیّت و کوشش‏‎ ‎‏مخلوق، این تهیه ها را دید؟!‏

عزیزا! ‏با کدام لیاقت و جدّیت و کوشش، لایق فروفرستادن  وحی الهی‏‎ ‎‏شدی؟! بزرگترین رحمتهای الهی و بالاترین نعمتهای ربّانی، نعمت هدایت به‏‎ ‎‏صراط مستقیم و راه نمایی به طرق سعادت است. آیا کدام کسب  و عمل یا کدام‏‎ ‎‏لیاقت و عبادت این نعمت بزرگ را برای ما فراهم آورد؟ آیا با چه سابقۀ خدمتی‏‎ ‎‏ما لایق وجود انبیاء عظام و سفرای کرام الهی شدیم؟‏

‏و آیا در کدام یک از این نِعم ظاهریّه و باطنیّۀ الهی که از حدّ احصاء و شماره‏

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 209
‏بیرون است و از طاقت عدد تحدید خارج است‏‎[14]‎‏، بنده‏‏[‏‏ ای‏‏]‏‏ از بندگان یا‏‎ ‎‏مخلوقی از مخلوقات، دخالت و شرکت داشته و دارد؟‏

ای انسان محجوب ‏که در نعمتهای بی سابقۀ الهی غرقی و در رحمتهای‏‎ ‎‏رحمانی و رحیمی فرو رفتی و ولی نعمت خود را گم کردی، اکنون که به حد‏‎ ‎‏رشد و تمیز رسیدی، به هر حشیشی متشبث و به هر پایۀ سستی معتمد شوی؟!‏

‏امروز که باید با تفکّر در نعمتها و رحمتهای الهیّه دست طلب را از مخلوق‏‎ ‎‏ضعیف کوتاه کنی، و با نظر به الطاف عامّه و خاصّۀ حقّ ـ جلّ و علا ـ پای کوشش‏‎ ‎‏را از در خانه غیر حق ببری، و اعتماد جز به رکن رکین رحمت الهی نکنی، چه‏‎ ‎‏شده است که از ولی نعم خود غفلت کرده، و به خود و عمل خود و مخلوق و‏‎ ‎‏عمل آنها اعتماد کردی، و مرتکب چنین شرکی خفیّ یا جلیّ شدی؟‏

‏آیا در مملکت حق تعالی، متصرّفی جز خود ذات مقدّس یافتی، یا قاضی‏‎ ‎‏الحاجات دیگری سراغ گرفتی، یا دست رحمت حق را کوتاه و مغلول می دانی،‏‎ ‎‏یا نطاق رحمت او را از خود کوتاه می بینی، یا او را از خود و احتیاج خود غافل‏‎ ‎‏می پنداری، یا قدرت و سلطنت او را محدود می بینی، یا او را به بخل و غلّ و شحّ‏‎ ‎‏نسبت می دهی؟‏

‏ای نویسنده مرده دل! و ای گرفتار هواهای نفسانیّه و پا بند آب و گل! تا کی‏‎ ‎‏و چند کوری باطن و عمای قلبی؟! تا کی از ولی نعمت خود غافل و از معرفت‏‎ ‎‏جمال و جلال او محجوبی؟! و تا کی و چند به دامهای ابلیسی و تسویلات‏‎ ‎‏نفسانیّه گرفتاری؟!‏


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 210
هان! ‏لختی از خواب گران برخیز، و دوبینی و دوخواهی را به کنار گذار، و‏‎ ‎‏نور توحید را به قلب خود برسان، و حقیقت ‏«لاَ حَولَ وَ لاَ قُوَّةَ الاَّ بِالله» ‏را به‏‎ ‎‏باطن روح بخوان، و دست شیاطین جن و انس را از تصرف در مملکت حق‏‎ ‎‏کوتاه کن، و چشم طمع از مخلوق ضعیف بیچاره بِبُر! ‏‏«‏یَا ایُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ‎ ‎مَثَلٌ فَاستَمِعُوا لَهُ انَّ الَّذِینَ تَدعُونَ مِن دُونِ الله لَن یَخلُقُوا ذُبَاباً وَ لَوِ اجتَمَعُوا‎ ‎لَهُ وَ ان یَسلُبهُمُ الذُّبَابُ شَیئاً لاَ یَستَنقِذُوهُ مِنهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ المَطلُوبُ مَا‎ ‎قَدَرُوا الله حَقَّ قَدرِهِ انَّ الله لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ‏»‏‎[15]‎‏.‏

بار خداوندا! ‏قوّت و عزّت، خاصّ تو است، و قدرت و سلطنت منحصر به‏‎ ‎‏ذات مقدس تو. ما بیچارگان ضعیف از فرط دل باختگی به دنیا، دست و پای خود‏‎ ‎‏را گم کردیم، و از نور فطرت محجوب و مهجور شدیم، و فطریات خویش را‏‎ ‎‏فراموش کردیم، و به مخلوقی ضعیف و بینوا ـ که اگر ذُبابی طعمه آنها را برباید،‏‎ ‎‏قدرت بر استرداد آن ندارند، و اگر همه به هم، پشت به پشت دهند، تصرف در‏‎ ‎‏موری نتوانند ـ دل دادیم و اعتماد کردیم، و از ساحت قدس تو و توکّل به ذات‏‎ ‎‏مقدس تو دور افتادیم.‏

بارالها! ‏این دل هر جائی ما را یکجائی کن، و این چشم دوبین را یک بین‏‎ ‎‏فرما، و جلوۀ توحید و تفرید و تجرید را در طور قلب ما متجلّی کن، و جبل‏‎ ‎‏اَنانیّت و اِنیّت ما را مندکّ و فانی فرما، و ما را به حدّ فنا رسان تا از رویت توکّل‏

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 211
‏نیز فارغ شویم، ‏انَّکَ الوَلیُّ المفضال.

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 212

  • )) رجوع شود به الاسفار الاربعة، ج 3، ص 447.
  • )) رجوع شود به همان مصدر، ج 2، ص 368 و ج 6، ص 110.
  • )) آیا کسی که موجودات را آفرید، از حال آنها آگاه نیست؟! و حال آنکه او از اسرار دقیق باخبر، و نسبت به همۀ چیز آگاه می باشد. (مُلک / 14).
  • )) و کلیدهای غیب، نزد اوست، جز وی کسی آنها را نمی داند. (انعام / 59).
  • )) نگاه کنید به سوره های: طه، 98؛ طلاق، 12؛ حدید، 3؛ یونس(ع)، 61 و سبا، 3-2.
  • )) اقتباس از فرمایش امام سجّاد (علیه السلام) است که: «کُلُّ نِعَمِکَ ابتِداءٌ». (صحیفۀ سجّادیّه، ص 76، دعائه فی الاعتراف و طلب التوبة).
  • )) اقتباس از این آیۀ شریفه است که: «وَ رَحمَتی وَسِعَت کُلَّ شَیءٍ». و رحمت من، همه چیز را فرا  گرفته است. (اعراف / 156).
  • )) اشاره است به این آیۀ شریفه که: «لَقَد خَلَقنَا الانسَانَ مِن صَلصَالٍ مِن حَمَا مَسنُونٍ». ما آدمی را از گلِ خشک و از لَجن بویناک آفریدیم. (حجر / 26).
  • )) اشاره است به این آیۀ شریفه که: «یَا ایُّهَا الانسَانُ انَّکَ کَادِحٌ الی رَبِّکَ کَدحاً فَمُلاَقیهِ». ای انسان تو  با تلاش و رنج به سوی پروردگارت می روی، و او را ملاقات خواهی کرد.  (انشقاق / 6).
  • )) اشاره است به این بیت:بودم آن روز، من از طایفۀ دُرد کشان          که نه از تاک نشان بود و نه از تاک نشان
  • )) هر آینه بر انسان مدّتی از زمان گذشت، و او چیزی در خورِ ذکر و یاد نبود. (انسان / 1).
  • )) در نسخه اصل «کی» آمده است.
  • )) در نسخه اصل «کی» آمده است.
  • )) اشاره است به این آیۀ شریفه: «وَ ان تَعُدُّوا نِعمَةَ الله لاَ تُحصُوهَا».و اگر بخواهید که نعمتهای خداوند را شمارش کنید، نمی توانید آنها را به شمارش در آورید. (نَحل / 18).
  • )) ای مردم، مَثَلی زده شد، پس به آن گوش کنید؛ کسانی را که جز خدای می خوانید، هرگز مَگسی  نمی آفرینند هر چند که برای این کار، اجتماع کنند و گِرد هم آیند. و اگر آن مگس چیزی از ایشان بِرُباید، نمی توانند آن را بازپس گیرند، جستجوگر و آنکه در پی او هستند، ناتوان می باشند. و قدر خداوند را آن چنانکه در خور اوست، نشناختند. در حقیقت خداوند، نیرومندِ شکست ناپذیر است. حجّ / 73ـ74.