عزیزا! تو اگر اهل برهان و فلسفه ای، با برهان «کلُّ مجرّد عاقلٌ» و «بسیط الحقیقة کلُّ الکمال» از ماوراء عوالم غیبیّه تا منتهی النّهایۀ عالم حس و شهادت را به علم بسیط احاطی ازلی، بی شایبۀ کثرت و تحدید و بی وصمۀ حجاب و تقیید، از ازل تا ابد، ذرّات موجودات را در حضرت علمیّه منکشف دانی ـ چنانچه شاید اشاره به برهان «کلُّ مجرّد عاقل»، بلکه یا وجهی «بسیط الحقیقة کلُّ الکمال» باشد قول خدای تعالی: «الا یَعلَمُ مَن خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الخَبِیرُ»، چنانچه با برهان فلسفی متین دریافتی که تمام ذرات کائنات ازلاً و ابداً، عین حضور پیش حق و عالم بشراشره محضر مقدس حق است، و به آن بیان که اثبات کند که عالم عین ربط و محض تعلق است به حق، اثبات علم فعلی حق کنی، چنانچه اشارۀ به مراتب علم فعلی در کتاب خدا فرماید در آیۀ شریفه:
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 206
«وَ عِندَهُ مَفَاتِحُ الغَیبِ لاَ یَعلَمُهَا الاَّ هُوَ».
و اگر اهل معرفت هستی و مشی به طریقه عرفاء شامخین کنی، با جلوۀ احدی و واحدی و ذاتی و فعلی اثبات علم ذاتی و فعلی حق به تمام ذرات موجودات کنی.
و اگر متعبد به کتب آسمانی و کلمات اصحاب وحی و تنزیلی، به ضرورت همه ادیان، علم محیط ازلی را ثابت دانی، و حق ـ جلّ و علا ـ را عالم ذرّات کائنات غایب و حاضر خوانی، و سعه و احاطۀ علم او را از قرآن شریف دریافتی.
و نیز به هر مرتبه از علم و عرفان یا تعبّد و ایمان هستی، نفوذ قدرت و احاطۀ سلطنت و کمال مالکیّت و تمام قاهریّت و قیّومیّت ذات مقدّسش را ـ علماً و برهاناً یا شهوداً و عرفاناً یا تحقّقاً و ایقاناً یا تعبداً و ایماناً ـ دریافتی، و نیز او را تنزیه از نقص و تحدید، و تسبیح از عیب و تقیید، و تبرئه از جهات نقائص و اعدام و مسلوبیت از اوصاف زشت و ناهنجار کنی؛ چون بخل و شحّ و حسد و حرص و امثال آن که از کمال نقص و تمام عیب بروز کند، و ذات مقدّس کمال مطلق و جمال بی حدّ از آن عاری و بریّ باشد. و نیز سعۀ رحمت و بسط رحمانیّت و کمال جود و تمام نعمت او را نسبت به تمام ممکنات به مشاهده و عیان می بینی.
نعمتهای او ابتدائی و بی سابقۀ خدمت است.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 207
و جلوۀ رحمانیّت و رحیمیّت ذات مقدّسش به تمام ممکنات ـ خدمتگزار باشد یا عاصی، سعید باشد یا شقی، مومن باشد یا کافر ـ مبسوط است.
رحمانیّت مطلقه مر او را است که قبل از پیدایش بشر تمام وسایل حیوة مُلکی و ملکوتی، دنیاوی و آخرتی او را فراهم فرموده، موادّ عالم طبیعت و قوای ملکیّه و ملکوتیّه را خاضع این انسان سرکش قرار داده.
رحیمیّت تامّۀ کامله، مخصوص ذات مقدّس است که این انسان را در عین این که از اَنزَل موجودات طبیعیّه خلق فرموده، و بذر وجود او را در مادّه کثیفۀ این عالم ـ که در صف نعال عوالم قرار گرفته ـ کشت فرموده، او را لایق حرکت به اوج کمال غیر متناهی و وصول به مرتبه فنایِ مطلق قرار داده.
ای انسان ضعیف بیچاره! آن روزی که در کتم عدم و چاه نیستی پنهان بودی، و نه از تو و نه از پدران تو خبری بود «نه از دُرد نشان بود و نه از دُرد نشان»، «هَل اتَی عَلَی الانسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهرِ لَم یَکُن شَیئاً مَذکُوراً»؛ کدام قدرت کامله و رحمت واسعه تو را از آن ظلمت بی منتهی نجات داد، و کدام دست توانا به تو خلعت هستی و نعمت کمال و جمال عنایت فرمود؟!
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 208
آن روزی که تو را پس از طی مراحل و مراتب به اصلاب آباء کشاندند، و ذرّاتی کثیف و قذر بودی، کدام دست قدرت تو را به رحم اُمّهات هدایت کرد؟ و این مادۀ واحدۀ بسیطه را، [ چه کسی] این اشکال عجیبه مرحمت کرد؟ با کدام خدمت و عبادت، لایق صورت انسانیّه شدی، و این همه نِعم ظاهره و باطنه را با کدام جدیّت به دست آوردی؟! با کدام جدیّت و طلبِ تو، تربیتهای عالم رحم تمام شد، و هدایت به صحنه این عالم شدی؟!
و با کدام قابلیت و عمل، دل سخت و سنگین این انسان را ـ که بنی نوع خود را درهم می درد ـ به تو آن طور رحیم و شفیق کرد که با تمام منّت ـ پس از آن سختیهای زائیدن و زحمتها و تعبها ـ تو را به آغوش جان پرورش دهد؟! این رحمت و رحمانیت از کیست، و با کدام طلب و کوشش پیدا شده؟! آن خون کثیف را [ چه کسی] برای تو قبل از آمدن مبدّل به شیر لطیف گوارا کرد که مناسبترین غذاها برای معده ضعیف ناتوان تو باشد؟! کدام جدیّت و کوشش مخلوق، این تهیه ها را دید؟!
عزیزا! با کدام لیاقت و جدّیت و کوشش، لایق فروفرستادن وحی الهی شدی؟! بزرگترین رحمتهای الهی و بالاترین نعمتهای ربّانی، نعمت هدایت به صراط مستقیم و راه نمایی به طرق سعادت است. آیا کدام کسب و عمل یا کدام لیاقت و عبادت این نعمت بزرگ را برای ما فراهم آورد؟ آیا با چه سابقۀ خدمتی ما لایق وجود انبیاء عظام و سفرای کرام الهی شدیم؟
و آیا در کدام یک از این نِعم ظاهریّه و باطنیّۀ الهی که از حدّ احصاء و شماره
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 209
بیرون است و از طاقت عدد تحدید خارج است، بنده[ ای] از بندگان یا مخلوقی از مخلوقات، دخالت و شرکت داشته و دارد؟
ای انسان محجوب که در نعمتهای بی سابقۀ الهی غرقی و در رحمتهای رحمانی و رحیمی فرو رفتی و ولی نعمت خود را گم کردی، اکنون که به حد رشد و تمیز رسیدی، به هر حشیشی متشبث و به هر پایۀ سستی معتمد شوی؟!
امروز که باید با تفکّر در نعمتها و رحمتهای الهیّه دست طلب را از مخلوق ضعیف کوتاه کنی، و با نظر به الطاف عامّه و خاصّۀ حقّ ـ جلّ و علا ـ پای کوشش را از در خانه غیر حق ببری، و اعتماد جز به رکن رکین رحمت الهی نکنی، چه شده است که از ولی نعم خود غفلت کرده، و به خود و عمل خود و مخلوق و عمل آنها اعتماد کردی، و مرتکب چنین شرکی خفیّ یا جلیّ شدی؟
آیا در مملکت حق تعالی، متصرّفی جز خود ذات مقدّس یافتی، یا قاضی الحاجات دیگری سراغ گرفتی، یا دست رحمت حق را کوتاه و مغلول می دانی، یا نطاق رحمت او را از خود کوتاه می بینی، یا او را از خود و احتیاج خود غافل می پنداری، یا قدرت و سلطنت او را محدود می بینی، یا او را به بخل و غلّ و شحّ نسبت می دهی؟
ای نویسنده مرده دل! و ای گرفتار هواهای نفسانیّه و پا بند آب و گل! تا کی و چند کوری باطن و عمای قلبی؟! تا کی از ولی نعمت خود غافل و از معرفت جمال و جلال او محجوبی؟! و تا کی و چند به دامهای ابلیسی و تسویلات نفسانیّه گرفتاری؟!
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 210
هان! لختی از خواب گران برخیز، و دوبینی و دوخواهی را به کنار گذار، و نور توحید را به قلب خود برسان، و حقیقت «لاَ حَولَ وَ لاَ قُوَّةَ الاَّ بِالله» را به باطن روح بخوان، و دست شیاطین جن و انس را از تصرف در مملکت حق کوتاه کن، و چشم طمع از مخلوق ضعیف بیچاره بِبُر! «یَا ایُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاستَمِعُوا لَهُ انَّ الَّذِینَ تَدعُونَ مِن دُونِ الله لَن یَخلُقُوا ذُبَاباً وَ لَوِ اجتَمَعُوا لَهُ وَ ان یَسلُبهُمُ الذُّبَابُ شَیئاً لاَ یَستَنقِذُوهُ مِنهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ المَطلُوبُ مَا قَدَرُوا الله حَقَّ قَدرِهِ انَّ الله لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ».
بار خداوندا! قوّت و عزّت، خاصّ تو است، و قدرت و سلطنت منحصر به ذات مقدس تو. ما بیچارگان ضعیف از فرط دل باختگی به دنیا، دست و پای خود را گم کردیم، و از نور فطرت محجوب و مهجور شدیم، و فطریات خویش را فراموش کردیم، و به مخلوقی ضعیف و بینوا ـ که اگر ذُبابی طعمه آنها را برباید، قدرت بر استرداد آن ندارند، و اگر همه به هم، پشت به پشت دهند، تصرف در موری نتوانند ـ دل دادیم و اعتماد کردیم، و از ساحت قدس تو و توکّل به ذات مقدس تو دور افتادیم.
بارالها! این دل هر جائی ما را یکجائی کن، و این چشم دوبین را یک بین فرما، و جلوۀ توحید و تفرید و تجرید را در طور قلب ما متجلّی کن، و جبل اَنانیّت و اِنیّت ما را مندکّ و فانی فرما، و ما را به حدّ فنا رسان تا از رویت توکّل
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 211
نیز فارغ شویم، انَّکَ الوَلیُّ المفضال.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 212