مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل نهم در ذکر علاج غضب، در حال سکونت نفس به قلع مادّۀ آن، و علاج اسباب مهیّجۀ آن

‏و آن بسیار است و ما به ذکر بعضی از مهمات آن می پردازیم:‏

‏یکی از آنها که شاید مهمتر از همه باشد و آن را اُمُّ الامراض باید نامید، حُبّ‏‎ ‎‏دنیا است که از آن تولید اکثر یا جمیع امراض نفسانیه شود، چنانچه در روایات‏‎ ‎‏شریفه نیز آن را «راس هر خطیئه» معرفی نموده اند.‏‎[1]‎

‏و چون حبّ مال و جاه و حبّ بسط قدرت و نفوذ اراده و حبّ مَطعَم و‏‎ ‎‏مَنکَح و مَلبَس و امثال آن از شعب حبّ دنیا و حبّ نفس است‏‎[2]‎‏، از این جهت،‏‎ ‎‏جمیع اسباب مهیِّجۀ غضب را باید به آن برگرداند، و انسان چون علاقه مندی به‏‎ ‎‏این امور پیدا کرد و طوق محبت اینها را بر گردن افکند، اگر فی الجمله مزاحمتی‏‎ ‎‏برای او راجع به هر یک از اینها پیدا شود، برای دفع مزاحم، خون قلبش به غلیان‏‎ ‎‏آید و قوّۀ غضبش تهییج شود؛ همچون سگهایی که بر مرداری حمله کنند و چون‏‎ ‎‏تنور معده را خالی دیدند، بر یکدیگر سبقت کنند ودیگران را از آن دفع کنند و‏‎ ‎‏معرکه به پا کنند.‏


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 253
‏چنانچه حضرت ‏‏امیرالمومنین‏‏ ـ صلوات اللّه و سلامه علیه ـ فرموده: ‏«اَلدُّنیا‎ ‎جِیفَةٌ وَ طالِبُها کِلابٌ»‎[3]‎‏، و شاید جهت تشبیه در استعارۀ آن جناب، همین‏‎ ‎‏جوشش قوۀ غضبیّه باشد که در انسان، در حکم کلب یا خود کلب است.‏

‏بالجمله، علاج قطعی اکثر مفاسد به علاج حبّ دنیا و حبّ نفس است؛ زیرا‏‎ ‎‏که با علاج آن، نفس دارای سکونت و طمانینه شود، و قلب آرامش پیدا کند، و‏‎ ‎‏دارای قوّه و ملکۀ اطمینان شود، و به امور دنیا سهل انگاری کند، و به هیچ ماکل و‏‎ ‎‏مشرب اهمیت ندهد، و اگر کسی با او در امری از امور دنیا مزاحمت کند، او با‏‎ ‎‏خونسردی تلقّی کند و به سهل انگاری برگزار نماید، و چون محبوب او طعمۀ‏‎ ‎‏اهل دنیا نیست، دنبال آن به جوش و خروش برنخیزد. و قطع ریشه محبت دنیا‏‎ ‎‏گرچه امر مشکلی است ـ خصوصاً در اوّل امر و ابتداء سلوک ـ ، ولی هر امر‏‎ ‎‏مشکلی با اقدام و تصمیم عزم آسان شود. قوه اراده و عزم به هر امر صعب‏‎ ‎‏مشکلی حکومت دارد، و هر راه طولانی سنگلاخی را نزدیک و سهل کند.‏

‏انسان سالک نباید متوقع باشد که در ابتداء امر، قلع این ماده فساد و رفع این‏‎ ‎‏مرض مهلک را یک دفعه می تواند بکند؛ ولی با تدریج و صرف وقت و فکر و‏‎ ‎‏ریاضات و مجاهدات و بریدن شاخه های آن و قطع بعض ریشه ها، می تواند‏‎ ‎‏کم کم موفّق به مقصود شود؛ ولی باید اوّل، این امر را بداند که خار طریق انسان‏‎ ‎‏در هر مقصد و مقصود دینی، حبّ دنیا و نفس است. اگر از اهل معارف و جذبه و‏‎ ‎‏جذوه است، حبّ دنیا و نفس بزرگترین حجابهای رخسار محبوب است:‏

‏«مادر بتها بت نفس شما است».‏‎[4]‎


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 254
‏موسی ‏‏کلیم ـ عَلی نَبِیِّنا وَ آلِهِ وَ عَلَیهِ السَّلام ـ با مقام بزرگ نبوّت و معرفت،‏‎ ‎‏پس از آن ریاضات، چون در مقام مقدّسین و اصحاب محبّت قدم نهاد و به‏‎ ‎‏ملاقات محبوب شتاب کرد، ندای ‏‏«‏فَاخلَع نَعلَیکَ انَّکَ بِالوَادِ المُقَدَّسِ‎ ‎طُویً‏»‏‎[5]‎‏ او را از محبت زن و فرزند، منع کرد‏‎[6]‎‏ که هان! اگر خیال ورود در‏‎ ‎‏وادی عشق و محبت ـ که وادی مقدَّسین و مُخلَصین است ـ داری، با محبتِ‏‎ ‎‏دیگران نتوان در آن قدم نهاد با آن که محبت موسوی چون محبّت اَمثال ما‏‎ ‎‏نخواهد بود، و شاید از این جهت تعبیر شده است به «نعلین» که در اَسفل اعضا‏‎ ‎‏است و سهلُ الخلع است.‏

بالجمله، ‏با حبّ دنیا و نفس، هوس معرفت اللّه در سر پختن هوس خامی‏‎ ‎‏است، و اگر در مقام تهذیب باطن و تصفیه قلب و تعدیل اخلاق است نیز، با‏‎ ‎‏محبت دنیا و نفس موفق به قطع مادّه یکی از موبقات و مهلکات نفسانیّه و‏‎ ‎‏متحلّی به یکی از حلیه های فضایل نفسانیه نخواهد شد. مبدا تمام تهذیبات،‏‎ ‎‏تعدیل قوای ثلاثۀ واهمه شیطانیّه و شهویّه بهیمیّه و غضبیّه سَبُعیّه است، و‏‎ ‎‏حرص به دنیا و محبّت به آن این قوی را از حال اعتدال خارج کند. برافروخته‏‎ ‎‏شدن آتش شهوت و غضب در اثر حبّ نفس و دنیا است، و در اثر آن قوه واهمه‏‎ ‎‏از اعتدال خارج شود و به تدبیرات شیطانیّه برخیزد.‏

‏و اگر درصدد تعمیر آخرت و جنّت اعمال است، از راه تقوی و اعمال‏‎ ‎‏صالحه نیز با حبّ دنیا، موفق به هیچ یک از مراتب آن نشود. حبّ دنیا انسان را به‏‎ ‎‏محرّمات الهیّه وادار کند و از واجبات شرعیّه منصرف کند. ترک واجبات مالیّه‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 255
‏چون زکوة و خمس و حج و امثال آن از حرص به جمع مال است، و ترک‏‎ ‎‏واجباتِ بَدنیّه چون صوم و صلوة و امثال آن از تن پروری است.‏

‏بالجمله، این اُمّ الامراض، انسان را به انواع بلیّات مبتلا کند و کار انسان را به‏‎ ‎‏هلاکت ابدی کشاند. پس بر انسان بیدار لازم است تا مهلتی در دست دارد، این‏‎ ‎‏عمر خداداد را که برای تحصیل سعادت ابدی خداوند به او مرحمت فرموده،‏‎ ‎‏مفت از دست ندهد یا به خسارت و زیان نگذارد.‏

عزیزا! ‏از صلاح و فساد و سعادت و شقاوت ما به حق تعالی ـ نعوذاً بالله ـ یا‏‎ ‎‏انبیاء عظام و مبلّغین وحی یا اولیاء کرام ـ علیهم السلام ـ نفع و ضرری نمی رسد.‏‎ ‎‏عالم همه فاسد شود، در مملکت حق ـ جلّ و علا ـ خللی وارد نشود، و همه‏‎ ‎‏صالح و نیکوکار شود، توسعه در مملکت حق نشود.‏

‏بشر و هر چه با او مِساس دارد، در مقابل عظمت ممالک الهیّه قدر‏‎ ‎‏محسوسی ندارد تا صلاح و فساد او مورد نظر باشد. پس با این همه، تشریفات‏‎ ‎‏فرو فرستادن وحی و دستورات الهیّه و زحمت و تعب انبیاء و فداکاری و از خود‏‎ ‎‏گذشتن اولیاء همه برای صلاح حال ما است. آنها می دانند عاقبت کار مفسدان‏‎ ‎‏چه خواهد بود. آنها از نشآت غیبیّه اطلاع دارند و می خواهند ما خوابها را بلکه‏‎ ‎‏بیدار کنند و به وظایف خود آشنا کنند، و ما بیچاره ها یک وقت از این خواب‏‎ ‎‏گران بر می خیزیم که کار از دست رفته و جبران آن ممکن نیست. آن روز جز‏‎ ‎‏حسرت و ندامت برای ما چیزی نخواهد ماند و آن هم فایده ندارد. ‏قالَ تَعالی:‎ ‎‏«‏‏وَ انذِرهُم یَومَ الحَسرَةِ اذ قُضِیَ الامرُ وَ هُم فِی غَفلَةٍ‏‏»‏‏.‏‎[7]‎

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 256

  • )) اُصول کافی، ج 2، ص 238، باب حُبّ دنیا و حِرص بر آن، ح 1.
  • )) رجوع شود به: اُصول کافی، ج 2، ص 106، باب ذمّ دنیا، ح 11.
  • )) «دُنیا مُردارست وجویندگان وطالبانِ آن سگهایند». (تصنیف غُرر الحکم، ص 137، با اندکی اختلاف).
  • ))           مــادرِ  بُتـها، بُـــتِ نفـس  شمـاســت                    زآنکه آن بُت، مار و این یک، اژدهاست (مثنوی معنوی، جلال الدین مولوی، دفتر اوّل، ص 22).
  • )) [ ای موسی] پای پوشِ خویش را بیرون آور، که تو در وادی مقدَّسِ طُوی می باشی. طه / 12.
  • )) این تاویل برای خَلع نَعلَین، مُتخَّذ است از آنچه که طبرسی در کتاب الاحتجاج، ج 2، ص 463، از امام عصر مهدی موعود (علیه السلام) نقل کرده است.
  • )) آنان را از روز حسرت بِتَرسان، که کار به پایان آمده، و آنان همچنان در حالِ غفلت [و بی ایمانی]  هستند. مریم / 39.