مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل دوّم [در بیان آنکه علم از افضل فضایل است]

‏بدان که علم، از افضل کمالات و اعظم فضایل است؛ چه که آن از اشرف‏‎ ‎‏اسماء الهیّه و از صفات موجود بما هو موجود است. و نظام وجود و طراز غیب و‏‎ ‎‏شهود، به برکت علم منتظم شده، و هر موجودی تحقّقش به این حقیقت شریفه‏‎ ‎‏زیادتر بود، به مقام مقدّس حق و مرتبه قدس واجبی نزدیکتر است؛ بلکه علم و‏‎ ‎‏وجود، مساوق هستند، و هر جا شعاع هستی افتاده، به همان اندازه شعاع نور علم‏‎ ‎‏افتاده است. از این جهت، خلوّ از تمام حقیقت علم، خلوّ از تمام حقیقت وجود‏‎ ‎‏است، و خالی از آن، معدوم مطلق است.‏

‏و این مطلب، به برهان متین پیوسته است که دار وجود، دار علم است، و‏‎ ‎‏ذره ای از موجودات حتی جمادات و نباتات خالی از علم نیستند، و به اندازۀ حظّ‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 259
‏وجودی، حظّ از علم دارند.‏‎[1]‎‏ گرچه از بعض اکابر فلاسفه در باب «اتحاد عاقل و‏‎ ‎‏معقول» ظاهر شود که عالم طبیعت و مادّه خالی از عالمیت و معلومیت است‏‎[2]‎‏،‏‎ ‎‏به بیانی که پیش ما تمام نیست. و ما به برهان لمّی متین، اثبات این مطلب را ـ که‏‎ ‎‏از شوون توحید است ـ فی الحقیقه، به ثبوت رساندیم.‏‎[3]‎‏ و حق ـ تبارک و تعالی‏‎ ‎‏ـ در ‏‏قرآن‏‏ شریف به این مطلب بسیار اعتناء فرموده و در بسیاری آیات، صراحتاً‏‎ ‎‏اعلان علمِ موجودات و تسبیحِ آنها را از ذات مقدّس حق، فرموده.‏‎[4]‎‏ و‏‎ ‎‏محجوبان، چون این مطلب را به وجدان یا برهان درنیافته اند، تسبیح را به تسبیح‏‎ ‎‏تکوینی حمل کردند‏‎[5]‎‏، با آن که تسبیح تکوین، تسبیح نیست، چنانچه واضح‏‎ ‎‏است؛ ولی اهل معرفت به مشاهدۀ حضوریّه، این حقیقت را دریافته اند، و در‏‎ ‎‏روایات شریفه صراحاتی است در این باب، که قابل حمل بر تسبیح تکوینی یا‏‎ ‎‏ذکر تکوینی نیست، چنانچه از مراجعه به آنها ظاهر شود.‏‎[6]‎

بالجمله، ‏نوعاً منکران، عدم وجدان را دلیل بر عدم وجود گرفته اند با آن که‏‎ ‎‏آنها علم ملائکة اللّه و علم حق تعالی را هم نیافته اند.‏

بالجمله، ‏انسان چون افق وجودش در یک حدّ محدودی است و نیز به‏‎ ‎‏واسطه انغمار در طبیعت از غیر طبیعت خود محجوب است، عوالم فوق خود و‏‎ ‎‏دون خود را نیافته است؛ بلکه از خود نیز کاملاً محجوب است، و لهذا خود را‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 260
‏همین پوست و استخوان و بدن مُلکی و ادراکات حسّی و خیالی گمان کرده و از‏‎ ‎‏حقیقت و لبّ خود غافل است. از این جهت، تمام همّ و حزنش برای مقاصد‏‎ ‎‏ملکی و تدبیرات بطن و فرج است، و چون از خود غافل و محجوب است،‏‎ ‎‏مقاصد انسانی خود را نداند و برای آن قدمی برندارد. آری، کسی که جز حیات‏‎ ‎‏حیوانی چیزی در خود درنیافته، جز مقصد حیوانی به چیزی نپردازد.‏

بالجمله، ‏علم و خصوصاً علم باللّه و اسماء و صفات و آیات ذات مقدّس و‏‎ ‎‏علم به آنچه مربوط است با حق تعالی از اعظم فضایل است، و علم به طرق‏‎ ‎‏براهین ‏‏و فنون استدلالات و علم به مهلکات و منجیات و علم به سنن و آداب‏‎ ‎‏شریعت مطهرۀ الهیه از مطلوبات غیریّه است که به واسطه آنها علم باللّه ـ که در‏‎ ‎‏باب علم مقصد اصلی و مقصود ذاتی است ـ حاصل شود؛ چه که تمام علوم و‏‎ ‎‏شرایع حقّه و اعمال موظّفه و آنچه مربوط به علم ادیان است، یا اوّلاً و بی واسطه‏‎ ‎‏یا ثانیاً و ‏‏بالواسطه، به علم باللّه برگردد. و علم باللّه به طور برهان نیز مقصود‏‎ ‎‏اصلی نیست؛ بلکه میزان در کمال، معرفت اللّه است که اخیرۀ مراتب آن فناء‏‎ ‎‏مطلق است که ترک تعیّنات و رفض غبار انانیّت و انیّت است ـ رزقنا اللّه و جمیع‏‎ ‎‏المومنین.‏

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 261

  • )) الاسفار الاربعة، ج 1، ص 118 و ج 7 ص 153.
  • )) الاشارات و التنبیهات، ابن سینا، ج 3، ص 292؛ الشفاء، علم النفس، ص 212، فصل 6، مقاله 5.
  • )) مصباح الهدایة، ص 79؛ شرح اربعین حدیث، ص 283، 416، 654.
  • )) از جمله آیۀ 1 سوره حدید؛ حشر / 1؛ صف / 1؛ اسراء / 44؛ رعد / 13؛ نور / 41 و ...
  • )) التفسیر الکبیر، ج 29، ص 206 و 207. فنقول: ان حملنا التسبیح المذکور فی الآیه علی التسبیح بالقول، کان المراد بقوله (ما فی السموات) من فی السموات و ...
  • )) تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 168.