چه که ذکر تمام آن از نطاق قدرت خارج و در تحت میزان تحریر بدین مختصرات در نیاید؛ زیرا که قرآن کریم به طوری دربارۀ شان علم و علماء و متعلّمان، اهتمام فرموده که انسان را متحیّر کند که به کدام یک از آیات شریفه تمسک کند. چنانچه در تشریف آدم ـ علیه السلام ـ فرماید: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الاسمَاءَ کُلَّهَا». و تعلیم اسماء را سبب تقدّم او بر صنوف ملائکة اللّه قرار داد، و فضل او را بر ملکوتیّین به دانش و تعلّم اسماء اثبات فرمود. و اگر چیزی در این مقام از حقیقت علم بالاتر بود، خدای تعالی به آن تعجیز می فرمود ملائکه را، و تفضیل می داد ابوالبشر را.
از این جا معلوم شود که علم به اسماء افضل همه فضایل است و البته این علم، علم به طرق استدلال و علم به مفاهیم و کلیّات و اعتباریّات نیست؛ زیرا که در آن فضلی نیست که حق تعالی آن را موجب فخر آدم و تشریف او قرار دهد. پس مقصود، علم به حقایق اسماء است، و رویت فناء خلق در حق که حقیقت اسمیّت بدان متقوّم است؛ در مقابل نظر ابلیس که نظر استقلال به طین آدم و نار خود بود، و آن عین جهالت و ضلالت است. و این امتیاز آدم از ابلیس دستور
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 263
کلّی است از برای بنی آدم که باید خود را به مقام آدمیّت که تعلّم اسماء است برسانند، و نظر آنها به موجودات، نظر آیه و اسم باشد؛ نه نظر ابلیس که نظر استقلال است.
و خدای تعالی در اوّل سوره[ ای] که به پیغمبر خود نازل نمود فرموده: «اقرَا بِاسمِ رَبِّکَ اَلَّذِی خَلَقَ * خَلَقَ الانسَانَ مِن عَلَقٍ * اقرَا وَ رَبُّکَ الاکرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالقَلَمِ * عَلَّمَ الانسَانَ مَا لَم یَعلَم».
و این آیات شریفه را دلیل بر تقدم علم از تمام فضایل دانسته اند؛ به وجوهی:
اوّل، آن که در بدو نزول وحی و مفتتح کتاب کریم خود، پس از نعمت خلقت، نعمت علم را گوشزد رسول خود فرموده. پس اگر فضیلتی بالاتر از علم متصوّر بود، مناسب بود آن را ذکر فرموده باشد.
دوّم، آن که وجه تناسب بین آیات شریفه در این سوره ـ که در یک آیه فرماید خلق انسان را از علق فرموده، و پسِ آن مقام تعلیم به قلم و تعلیم ما لَم یَعلَم را ذکر فرماید ـ آن است که مقام قدرت خود را می خواهد گوشزد کند که از یک مادۀ کثیفه متعفّنه که اخسّ موجود است، یک موجود شریف عالمی خلق فرمود که اشرف کائنات است، و اگر علم اشرف فضایل انسانیه نباشد، مناسب نباشد ذکر آن در این مقام.
سوّم، آن که ترتّب حکم بر وصفی، مشعر به علیت است، و حق تعالی در این آیات خود را به اکرمیّت توصیف فرموده، و تعلیم را بر آن مرتب فرموده،
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 264
پس معلوم می شود اکرمیّت حق تعالی علّت برای تعلیم علم است، و اگر چیزی افضل از علم بود، مناسب بود در این مقام که با صیغه افعل التفضیل ذکر شد، آن مذکور شود.
چهارم، وجهی است که به نظر نویسنده رسید دراین حال، وآن از تفضّلات خداوند کریم است که تعلیم کند، انسان را آنچه ندانسته است. آن وجه آن است که خدای تعالی خلقت انسان و تعلیم او را به رَبّ محمّد ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ نسبت داده، و رَبّ محمّد ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ چنانچه در علم اسماء مقرّر است، اسم جامع اعظم است، و این اسم اعظم مبدا خلقت انسان کامل است، و دیگر موجودات لیاقت مبدئیت این اسم را ندارند. و خدای ـ تبارک و تعالی ـ از غایت تشریف علم و عظمت آن، خلقت او را نیز به رَبّ خاص به محمّد ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ نسبت داده، و حق تعالی در مواردی که عنایت خاص به امری دارد، ربّ محمّد ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ را ذکر می فرماید، چنانچه از مطالعه قرآن کریم و مراجعه به آیات شریفه که به این سیاق است، معلوم شود.
چنانچه در آیه شریفه سوره «هود» فرماید: «مَا مِن دَابَّةٍ الاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا انَّ رَبّی عَلَی صِراطٍ مُستَقِیمٍ»؛ صراط مستقیم را به ربّ محمّد ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ نسبت داده، و این علاوه بر تناسب مقام استقامت مطلقه با ربّ انسان کامل، به واسطه غایت عنایت به مطلوب، این اضافه مذکور شده.
و نیز در آیه شریفه تحکیم فرماید:
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 265
«فَلاَ وَ رَبِّکَ لاَ یُومِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوکَ»... الی آخره و در سوره حجر فرماید: «فَوَ رَبِّکَ لَنَسئَلَنَّهُم اجمَعینَ»، واین موارد، مورد عنایت خاص است.
بالجمله نسبت تعلیم را به ربّ انسانِ کامل دادن، بزرگتر عظمت است از برای حقیقت علم، چنانچه واضح است.
و از آیاتی که غایت شرف علم و فضیلت آن را مدلّل کند، آیه شریفه «شَهِدَ الله انَّهُ لاَ الهَ الاَّ هُوَ وَ المَلائِکَةُ وَ اُولُوا العِلمِ» است که شهادت اُولوا العلم را قرین با شهادت خود و ملائکه قرار داده، و اصل قرین بودن گرچه فضیلت عظیمی است، ولی در کیفیت شهادت نیز شاید قرین باشند، و این از غایت کمال و عظمت است؛ زیرا که شهادت حق ـ تعالی شانه ـ فقط شهادت قولی نیست، چنانچه شهادت ملائکه نیز شهادت قولی محض نیست، بلکه این شهادت ذاتی [ است] که نفس کمال وجود دلیل بر وحدت است، چنانچه در محل خود مقرر است. و بنابراین برای اولوا العلم نیز مقام صرافت وجود ثابت شده است، و این کمالی است که فوقِ آن کمالی نیست.
و علم تاویل قرآن را به راسخین در علم اختصاص داده پس از ذات مقدّس خود، چنانچه فرموده: «وَ مَا یَعلَمُ تَاوِیلَهُ الاَّ الله وَ الرَّاسِخُونَ فِی العِلمِ» الی غیر ذلک از خواصی که خداوند برای علم و فضایلی که برای اهل علم مقرر
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 266
فرموده، چون ایمان و توحید و خشیت و خضوع و خشوع و امثال آن که در قرآن شریف مذکور است.
و امّا روایات شریفه در این باب از غایت کثرت قابل احاطه نیست، و ما از ذکر آنها خودداری می کنیم. هر کس می خواهد رجوع کند به کتب اصحاب و در «منیة المرید» شهید سعید ـ رحمه اللّه ـ شطر کثیری از آن مرقوم
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 267
است. طالبین رجوع به آن صحیفۀ نورانیّه کنند.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 268