مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل اوّل [مقصود از فهم و حمق]

‏«فهم» گاهی اطلاق شود بر سرعت انتقال و تفطّن، و گاهی اطلاق شود بر‏‎ ‎‏صفای باطنی نفس و حدّت آن که موجب سرعت انتقال است. و مقابل اول،‏‎ ‎‏کندی و بلادت است؛ و مقابل دوم حالت کدورت نفسانیّه است‏‎[1]‎‏ که لازم آن‏‎ ‎‏غباوت و ‏‏حمق است، و در هر حال «حمق» معنی جامع مقابل آن یا لازم مقابل آن‏‎ ‎‏است.‏

‏و ممکن است، در این مقام به مناسبت صدور آن از منازل وحی و نبوّت و‏‎ ‎‏مربّیان بشر وانسانیّت مراد از «فهم»، حالت صفای  باطن برای ادراک روحانیّات‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 269
‏باشد، چنانچه «حمق» حالت کدورت و ظلمت نفس باشد که موجب غباوت در‏‎ ‎‏ادراک حقایق روحانیّه و مطالب عرفانیّه شود.‏

‏و باید دانست که نفس انسانی چون آینه ای است که در اوّل فطرت، مصفّی‏‎ ‎‏و خالی از هر گونه کدورت و ظلمت است. پس اگر این آئینه مصفّای نورانی با‏‎ ‎‏عالم انوار و اسرار مواجه شود ـ که مناسب با جوهر ذات او است ـ کم کم از مقام‏‎ ‎‏نقص نورانیّت به کمال روحانیّت و نورانیّت ترقّی کند تا آن جا که از تمام انواع‏‎ ‎‏کدورات و ظلمات رهائی یابد، و از قریۀ مظلمۀ طبیعت و بیت مظلم نفسیّت‏‎ ‎‏خلاصی یابد و هجرت کند، پس نصیب او مشاهده جمال جمیل گردد و اجر او‏‎ ‎‏بر خدا واقع شود. چنانچه شاید اشاره به این معنی باشد آیه شریفه: ‏‏«‏وَ مَن‎ ‎یَخرُج مِن بَیتِهِ مُهاجِرَاً الَی الله وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ فَقَد وَقَعَ اجرُهُ‎ ‎عَلَی اللّ هِ‏»‏‎[2]‎‏، و همین طور آیه شریفه: ‏‏«‏الله وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخرِجُهُم مِنَ‎ ‎الظُّلُمَاتِ الَی النُّورِ‏»‏‏.‏‎[3]‎

‏آری، کسی که متولّی و متصرّف باطن و ظاهر او حق تعالی باشد، و در‏‎ ‎‏مملکت وجودش جز حق تعالی تصرف نکند، ارض ظلمانی او مبدّل به نور‏‎ ‎‏الهی شود ‏‏«‏وَ اشرَقَتِ الارضُ بِنُورِ رَبِّهَا‏»‏‎[4]‎‏ و از تمام انواع ظلمتها و کدورتها‏‎ ‎‏خلاصی یابد، و به نور مطلق که مساوق وحدت مطلقه است رسد. و از این‏‎ ‎‏جهت، شاید نور را مفرد و ظلمات را به صیغه جمع ذکر فرموده.‏

‏و اگر مرآت مصفّای نفس را مواجه با عالم کدورت و ظلمت و دار طبیعت ـ‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 270
‏که اسفل سافلین است ـ کند به واسطه مخالف بودن آن با جوهر ذات او که از‏‎ ‎‏عالم نور است، کم کم کدورت طبیعت در او اثر کند، و او را ظلمانی و کدر کند، و‏‎ ‎‏غبار و زنگار طبیعت وجه مرآت ذات او را فراگیرد. پس، از فهم روحانیات کور‏‎ ‎‏شود و از ادراک معارف الهیّه و فهم آیات ربّانیّه محروم و محجوب شود. و کم کم‏‎ ‎‏این احتجاب و حمق روزافزون گردد تا آن که نفس، سِجّینی و از جنس سِجّین‏‎ ‎‏گردد ‏‏«‏فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزَادَهُمُ الله مَرَضَاً‏»‏‎[5]‎‏؛ ‏‏«‏وَالَّذِینَ کَفَرُوا اولِیَاؤهُمُ‎ ‎الطَّاغُوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ الَی الظُّلُمَاتِ‏»‏‎[6]‎‏؛ ‏‏«‏وَ جَعَلنَا عَلَی قُلُوبِهِم‎ ‎اکِنَّةً ان یَفقَهُوهُ وَ فِی آذَانِهِم وَقراً‏»‏‏.‏‎[7]‎

‏و در آیات شریفه قرآنیه به این دو مقام بسیار اشاره شده است، و خیلی‏‎ ‎‏مورد عنایت ذات مقدّس حق ـ جلّ و علا ـ است؛ چه که تمام شرایع الهیّه، مقصد‏‎ ‎‏اصلی آنها همان نشر معارف است، و آن حاصل نشود جز به علاج نفوس و طرد‏‎ ‎‏آنها از ظلمت طبیعت، و خلاص آنها به عالم نورانیّت.‏

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 271

  • )) لسان العرب، ابن منظور، ج 10، ص 343؛ مجمع البحرین، فخرالدّین طُرَیحی، ج 6، ص 133؛ اقرب الموارد، شرتوتی، ج 2، ص 948.
  • )) هر کس از خانه خویش بیرون آید تا به سوی خدا و رسولش مهاجرت کند، و آنگاه مرگ او را دریابد، مزد و اجر او بر عهدۀ خداوند است. (نساء / 100).
  • )) خداوند یاور مومنان است، ایشان را از تاریکیها به روشنی می برد. (بقره / 257).
  • )) و زمین به نور پروردگارش روشن شود. (زُمَر / 69).
  • )) در دلهای ایشان مرضی است، و خدا بر مرض ایشان افزوده است. (بقره / 10).
  • )) و آنها که کافر شدند، یاور ایشان طاغوت است که آنها را از روشنی به تاریکی می برد.  (بقره / 257).
  • )) و قرار دادیم بر دلهای ایشان پرده هایی را، تا آن را فهم نکنند و ادراک ننمایند، و گوش های ایشان را  سنگین کرده ایم.  (اسراء / 46).