مقصد سیزدهم در «فهم» است و ضد آن که «حُمْق» است

فصل دوّم در تعقیب این مقصد و موعظت در این باب

فصل دوّم در تعقیب این مقصد و موعظت در این باب

‏ ‏

حبیبا! ‏لختى از خواب گران برخیز، و راه و رسم عاشقان درگاه را برگیر، و‏‎ ‎‏دست و رویى از این عالم ظلمت و کدورت و شیطانیّت شستشو کن، و پا به کوى‏‎ ‎‏دوستان نِه، بلکه به سوى کوى دوست حرکتى کن.‏

کتابرویارویی با تهدیدات معاصر در اندیشۀ امام خمینی(ره)صفحه 271


عزیزا! ‏این چند روز مهلت الهى عن قریب به سر آید، و ما را ـ خواهى‏‎ ‎‏نخواهى ـ خواهند از این دنیا برد، پس اگر با اختیار بروى رَوح و ریحان است و‏‎ ‎‏کرامات خدا، و اگر با زور و سختى ببرند، نزع است و صعق است و فشار است و‏‎ ‎‏ظلمت و کدورت.‏

‏مَثَل ما در این دنیا، مثل درختى است که ریشه به زمین بند نموده؛ هر چه‏‎ ‎‏نورس باشد، زودتر و سهلتر ریشۀ آن بیرون آید. و فى المثل اگر درخت احساس‏‎ ‎‏درد و سختى مى کرد، هر چه ریشه آن کمتر و سست تر بود، درد و سختى کمتر‏‎ ‎‏بود. نونهالى را که تازه پنجه به زمین بند کرده، با زور کمى تمام ریشه اش‏‎ ‎‏بى زحمت و فشار بیرون آید، ولى چون سالها بر آن گذشت، و ریشه هاى آن در‏‎ ‎‏اعماق زمین فرو رفت، و ریشه هاى اصلى و فرعى آن در باطن ارض پنجه افکند‏‎ ‎‏و محکم شد، در بیرون آوردن آن محتاج به تیشه و تبر شوند تا ریشه هاى او را‏‎ ‎‏قطع کنند و درهم شکنند. اکنون اگر درخت، احساس درد مى کرد در این کندن،‏‎ ‎‏بین این دو چقدر فرق بود!‏

‏ریشه حبّ دنیا و نفس ـ که به منزلۀ ریشه اصلى است ـ و فروع آنها از‏‎ ‎‏حرص و طمع و حبّ زن و فرزند و مال و جاه و امثال آن تا در نفس، نورس و نو‏‎ ‎‏نهال است، اگر انسان را بخواهند از آنها جدا کنند و ببرند، زحمتى ندارد؛ نه فشار‏‎ ‎‏عمّال موت وملائکه اللّٰه را لازم دارد و نه فشار بر روح و روان انسانى واقع شود.‏‎ ‎‏و اگر خداى نخواسته ریشه هاى آن در عالم طبیعت و دنیا محکم شد و پهن‏‎ ‎‏گردید و بسط پیدا کرد، بسط آن چون بسط ریشۀ درخت نیست، بلکه در تمام‏‎ ‎‏عالم طبیعت ریشه مى دواند.‏

‏درخت هر چه بزرگ شود، چند مترى بیشتر از زمین را فرا نگیرد و ریشه‏‎ ‎

کتابرویارویی با تهدیدات معاصر در اندیشۀ امام خمینی(ره)صفحه 272

‏ندواند، ولى درخت حبّ دنیا به تمام پهنا در عالم طبیعت ـ در ظاهر و باطن ـ‏‎ ‎‏ریشه افکند و تمام عالم را در تحت حیازت بیرون آورده، و لهذا از بُن کندن‏‎ ‎‏این درخت را، به سلامت ممکن نیست. انسان با این محبت در خطرى عظیم‏‎ ‎‏است؛ ممکن است وقت معاینه عالم غیب که بقایایى از حیات ملکى نیز باقى‏‎ ‎‏است، چون کشف حجاب ملکوت تا اندازه اى شود، انسان ببیند که براى او در‏‎ ‎‏آن عالم چه تهیه شده و او را از محبوبش ـ حق تعالىٰ ـ و مأمورین او جدا کنند، و‏‎ ‎‏به دَرَکات و ظلمات آن عالم کشانند. انسان با بغض و عداوت حق تعالىٰ و‏‎ ‎‏مأمورین او از ملائکه عمّاله از دنیا خارج شود، و معلوم است حال چنین‏‎ ‎‏شخصى، چه خواهد بود.‏

‏و در روایت ‏‏کافى‏‏ شریف اشاره به این معنى فرموده؛ راوى حدیث گوید: از‏‎ ‎‏حضرت ‏‏صادق‏‏ سؤال کردم که کسى که دوست داشته باشد لقاء خدا را، خداوند‏‎ ‎‏ملاقات او را دوست دارد، و کسى که خشمناک باشد از ملاقات خدا، خداوند‏‎ ‎‏خشمناک است، از ملاقات او؟ فرمود: «آرى». گفت، گفتم: به خدا قسم که ما‏‎ ‎‏کراهت داریم از مردن. فرمود: «چنین نیست که گمان کردى، همانا این وقت‏‎ ‎‏معاینه است. وقتى که ببیند آنچه را دوست دارد، چیزى محبوتر پیش او از ورود‏‎ ‎‏به خدا نیست، و خدا دوست دارد ملاقات او را و او نیز دوست دارد ملاقات خدا‏‎ ‎‏را در این هنگام. و چون دید آنچه را که کراهت دارد، هیچ چیز مبغوضتر نیست‏‎ ‎‏پیش او از ملاقات خدا، خداى تعالىٰ هم خشمناک است از ملاقات او.»‏‎[2]‎‏ انتهى.‏

‏معلوم مى شود که قبل ازخروج ازاین عالم، انسان بعضى از مقامات و‏‎ ‎‏درجات‏‎ ‎

کتابرویارویی با تهدیدات معاصر در اندیشۀ امام خمینی(ره)صفحه 273

‏و درکات خود را معاینه کند، و یا با سعادت تمام که صورت کمال آن‏‎ ‎‏حبّ‏‎ ‎‏خداوندگار است، و یا با شقاوت کامل که باطن آن بغض حق است، از دنیا‏‎ ‎‏خارج‏‎ ‎‏شود. و در اخبار و آثار و مکاشفات بزرگان این معنى بسیار مذکور‏‎ ‎‏است.‏

‏انسان اگر احتمال هم بدهد که حبّ دنیا موجب چنین مفسده اى است و‏‎ ‎‏منتهى به سوء عاقبت شود، باید لحظه‏‏[‏‏ اى‏‏]‏‏ آرام نگیرد تا این حبّ را از دل ریشه‏‎ ‎‏کن کند، و البته با ریاضات علمى و عملى ممکن است انسان موفق به این مقصد‏‎ ‎‏شود.‏

‏آرى در ابتداء امر، ورود در هر یک از مقامات عارفین و قطع هر مرحله از‏‎ ‎‏مراحل سلوک مشکل به نظر آید. شیطان و نفس نیز به این معنى کمک کند که‏‎ ‎‏انسان را نگذارد وارد سلوک شود، ولى پس از ورود کم کم راه سهل و طریق آسان‏‎ ‎‏شود؛ هر قدمى که در راه حق و آخرت، انسان بردارد، براى قدم دیگر، نور‏‎ ‎‏هدایت الهى راه را روشن کند و سلوک را سهل و آسان فرماید.‏

‎ ‎

کتابرویارویی با تهدیدات معاصر در اندیشۀ امام خمینی(ره)صفحه 274

  • )) در اصل چنین آمده است؛ و ظاهراً این کلمه زائد است.
  • )) فروع کافی، ج 3، ص 134، کتاب الجنائز، باب ما یعاین المومن و الکافر، ح 12.
  • )) نگاه کنید به: بحار الأنوار، ج 6، ص 173، باب 7؛ علم الیقین، فیض کاشانی(ره)، ج 2، ص 853.
  • )) مراجعه شود به: إحیاء علوم الدّین، غزالى، ج 3، ص 214.