مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل دوّم در تعقیب این مقصد و موعظت در این باب

حبیبا! ‏لختی از خواب گران برخیز، و راه و رسم عاشقان درگاه را برگیر، و‏‎ ‎‏دست و رویی از این عالم ظلمت و کدورت و شیطانیّت شستشو کن، و پا به کوی‏‎ ‎‏دوستان نِه، بلکه به سوی کوی دوست حرکتی کن.‏


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 271
عزیزا! ‏این چند روز مهلت الهی عن قریب به سر آید، و ما را ـ خواهی‏‎ ‎‏نخواهی ـ خواهند از این دنیا برد، پس اگر با اختیار بروی رَوح و ریحان است و‏‎ ‎‏کرامات خدا، و اگر با زور و سختی ببرند، نزع است و صعق است و فشار است و‏‎ ‎‏ظلمت و کدورت.‏

‏مَثَل ما در این دنیا، مثل درختی است که ریشه به زمین بند نموده؛ هر چه‏‎ ‎‏نورس باشد، زودتر و سهلتر ریشۀ آن بیرون آید. و فی المثل اگر درخت احساس‏‎ ‎‏درد و سختی می کرد، هر چه ریشه آن کمتر و سست تر بود، درد و سختی کمتر‏‎ ‎‏بود. نونهالی را که تازه پنجه به زمین بند کرده، با زور کمی تمام ریشه اش‏‎ ‎‏بی زحمت و فشار بیرون آید، ولی چون سالها بر آن گذشت، و ریشه های آن در‏‎ ‎‏اعماق زمین فرو رفت، و ریشه های اصلی و فرعی آن در باطن ارض پنجه افکند‏‎ ‎‏و محکم شد، در بیرون آوردن آن محتاج به تیشه و تبر شوند تا ریشه های او را‏‎ ‎‏قطع کنند و درهم شکنند. اکنون اگر درخت، احساس درد می کرد در این کندن،‏‎ ‎‏بین این دو چقدر فرق بود!‏

‏ریشه حبّ دنیا و نفس ـ که به منزلۀ ریشه اصلی است ـ و فروع آنها از‏‎ ‎‏حرص و طمع و حبّ زن و فرزند و مال و جاه و امثال آن تا در نفس، نورس و نو‏‎ ‎‏نهال است، اگر انسان را بخواهند از آنها جدا کنند و ببرند، زحمتی ندارد؛ نه فشار‏‎ ‎‏عمّال موت وملائکه اللّه را لازم دارد و نه فشار بر روح و روان انسانی واقع شود.‏‎ ‎‏و اگر خدای نخواسته ریشه های آن در عالم طبیعت و دنیا محکم شد و پهن‏‎ ‎‏گردید و بسط پیدا کرد، بسط آن چون بسط ریشۀ درخت نیست، بلکه در تمام‏‎ ‎‏عالم طبیعت ریشه می دواند.‏

‏درخت هر چه بزرگ شود، چند متری بیشتر از زمین را فرا نگیرد و ریشه‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 272
‏ندواند، ولی درخت حبّ دنیا به تمام پهنا در عالم طبیعت ـ در ظاهر و باطن ـ‏‎ ‎‏ریشه افکند و تمام عالم را در تحت حیازت بیرون‏‎[1]‎‏ آورده، و لهذا از بُن کندن‏‎ ‎‏این درخت را، به سلامت ممکن نیست. انسان با این محبت در خطری عظیم‏‎ ‎‏است؛ ممکن است وقت معاینه عالم غیب که بقایایی از حیات ملکی نیز باقی‏‎ ‎‏است، چون کشف حجاب ملکوت تا اندازه ای شود، انسان ببیند که برای او در‏‎ ‎‏آن عالم چه تهیه شده و او را از محبوبش ـ حق تعالی ـ و مامورین او جدا کنند، و‏‎ ‎‏به دَرَکات و ظلمات آن عالم کشانند. انسان با بغض و عداوت حق تعالی و‏‎ ‎‏مامورین او از ملائکه عمّاله از دنیا خارج شود، و معلوم است حال چنین‏‎ ‎‏شخصی، چه خواهد بود.‏

‏و در روایت ‏‏کافی‏‏ شریف اشاره به این معنی فرموده؛ راوی حدیث گوید: از‏‎ ‎‏حضرت ‏‏صادق‏‏ سوال کردم که کسی که دوست داشته باشد لقاء خدا را، خداوند‏‎ ‎‏ملاقات او را دوست دارد، و کسی که خشمناک باشد از ملاقات خدا، خداوند‏‎ ‎‏خشمناک است، از ملاقات او؟ فرمود: «آری». گفت، گفتم: به خدا قسم که ما‏‎ ‎‏کراهت داریم از مردن. فرمود: «چنین نیست که گمان کردی، همانا این وقت‏‎ ‎‏معاینه است. وقتی که ببیند آنچه را دوست دارد، چیزی محبوتر پیش او از ورود‏‎ ‎‏به خدا نیست، و خدا دوست دارد ملاقات او را و او نیز دوست دارد ملاقات خدا‏‎ ‎‏را در این هنگام. و چون دید آنچه را که کراهت دارد، هیچ چیز مبغوضتر نیست‏‎ ‎‏پیش او از ملاقات خدا، خدای تعالی هم خشمناک است از ملاقات او.»‏‎[2]‎‏ انتهی.‏

‏معلوم می شود که قبل ازخروج ازاین عالم، انسان بعضی از مقامات و‏‎ ‎‏درجات‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 273
‏و درکات خود را معاینه کند، و یا با سعادت تمام که صورت کمال آن‏‎ ‎‏حبّ‏‎ ‎‏خداوندگار است، و یا با شقاوت کامل که باطن آن بغض حق است، از دنیا‏‎ ‎‏خارج‏‎ ‎‏شود. و در اخبار و آثار‏‎[3]‎‏ و مکاشفات بزرگان‏‎[4]‎‏ این معنی بسیار مذکور‏‎ ‎‏است.‏

‏انسان اگر احتمال هم بدهد که حبّ دنیا موجب چنین مفسده ای است و‏‎ ‎‏منتهی به سوء عاقبت شود، باید لحظه‏‏[‏‏ ای‏‏]‏‏ آرام نگیرد تا این حبّ را از دل ریشه‏‎ ‎‏کن کند، و البته با ریاضات علمی و عملی ممکن است انسان موفق به این مقصد‏‎ ‎‏شود.‏

‏آری در ابتداء امر، ورود در هر یک از مقامات عارفین و قطع هر مرحله از‏‎ ‎‏مراحل سلوک مشکل به نظر آید. شیطان و نفس نیز به این معنی کمک کند که‏‎ ‎‏انسان را نگذارد وارد سلوک شود، ولی پس از ورود کم کم راه سهل و طریق آسان‏‎ ‎‏شود؛ هر قدمی که در راه حق و آخرت، انسان بردارد، برای قدم دیگر، نور‏‎ ‎‏هدایت الهی راه را روشن کند و سلوک را سهل و آسان فرماید.‏

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 274

  • )) در اصل چنین آمده است؛ و ظاهراً این کلمه زائد است.
  • )) فروع کافی، ج 3، ص 134، کتاب الجنائز، باب ما یعاین المومن و الکافر، ح 12.
  • )) نگاه کنید به: بحار الانوار، ج 6، ص 173، باب 7؛ علم الیقین، فیض کاشانی(ره)، ج 2، ص 853.
  • )) مراجعه شود به: احیاء علوم الدّین، غزالی، ج 3، ص 214.