مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل چهارم [موعظت برای اصلاح نفس]

هان ای عزیز! ‏اگر انسان این مطالبی را که به موازین برهانیّه، پیش اهلش‏‎ ‎‏ثابت‏‎[1]‎‏ و به نور کشف و شهود، نزد اصحاب معرفت مشهود است‏‎[2]‎‏ و مطابق‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 285
‏اشارات، بلکه صراحات کتاب الهی‏‎[3]‎‏ و احادیث شریفه وارده از اهل بیت وحی‏‎ ‎‏و تنزیل است‏‎[4]‎‏، احتمال نیز دهد، باید آرام نگیرد تا نفس را اصلاح کند.‏

‏مصیبت در آن است که جمیع آیات باهرۀ کتب آسمانی و تمام احادیث‏‎ ‎‏شریفه اهل بیت عصمت، از انبیاء عظام و اولیاء کرام، و تمام براهین اصحاب‏‎ ‎‏حکمت و فلسفه و مشاهدات ارباب ریاضت و شهود، در قلوب قاسیه و دلهای‏‎ ‎‏سخت ما ایجاد احتمال نکرده، و عمل ما مثل اشخاصی است که یقین حتمی به‏‎ ‎‏کذب همه ـ نعوذ باللّه ـ داریم.‏

عزیزا! ‏اگر به هر یک از ما یک طفل ده ساله‏‏[‏‏ ای‏‏]‏‏ اطلاع دهد که خانه ات‏‎ ‎‏آتش گرفت یا پسرت در آب افتاد و الآن غرق می شود، آیا اگر اشتغال به هر کار‏‎ ‎‏مهمّی داشته باشیم، دست از آن برداشته، در تعقیب این اخبار هولناک سراسیمه‏‎ ‎‏می دویم یا آن که با اطمینان نفس نشسته اعتناء نمی کنیم؟ اکنون چه شده است،‏‎ ‎‏تمام آیات و اخبار و برهان و عیان به قدر خبر یک بچه ده ساله در ما تاثیر نکرده.‏‎ ‎‏اگر تاثیر کرده بود، راحتی را از ما سلب نموده بود. آیا این کوری باطن و عمای‏‎ ‎‏قلب را باید به چه نحو معالجه کرد؟ آیا این مرض قلبی محتاج به علاج و طبیب‏‎ ‎‏هست؟ آیا راهی برای علاج این احتجاب و ظلمت هست؟ آیا کسی که به مقدار‏‎ ‎‏خبر یک طفل نابالغ خبر انبیاء و کتب آسمانی را نشمرده، باید او را مومن‏‎ ‎‏دانست، و خواص ایمان را برای او ثابت کرد؟‏

‏اگر آنچه را که مذکور شد با مراجعه به احوال خود درست یافتی، بدان که‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 286
‏دود شهوت و غضب چشم باطن ما را کور کرده، و مجاری ادراک ما را بسته، و‏‎ ‎‏تصرف شیطان و نفس گوش ما را از شنیدن حق و آیات الهیّه کر نموده، با چشم‏‎ ‎‏بسته و گوش کر نتوان حقایق را دریافت کرد. ‏

‏چنانچه خدای تعالی در سورۀ مبارکه اعراف در آیه 179، در بیان احوال‏‎ ‎‏بعضی از ما می فرماید: ‏‏«‏وَ لَقَد ذَرَانا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الجِنِّ وَ الانسِ لَهُم قُلُوبٌ‎ ‎لاَ یَفقَهُونَ بِهَا وَ لَهُم اعیُنٌ لاَ یُبصِرُونَ بِهَا وَ لَهُم آذَانٌ لاَ یَسمَعُونَ بِهَا اُولئِکَ‎ ‎کَالانعَامِ بَل هُم اضَلُّ اُولئِکَ هُمُ الغَافِلُونَ‏»‏‏.‏‎[5]‎

‏علامت جهنمی بودن آن است که دلی را که برای تفقّه و تدبّر در آیات کریمۀ‏‎ ‎‏صحف تکوین و تدوین خلق فرموده، و چشم و گوشی را که برای بصیرت و‏‎ ‎‏شنوائی حقایق الهیّه مرحمت فرموده، در آنها صرف نشود، و از افق حیوانیّت‏‎ ‎‏تجاوز ننماید، و به مقام انسانیّت لااقل که مقام تدبیرات عقلیّه است، نرسد. چنین‏‎ ‎‏انسانی به حقیقت حیوان ـ گرچه به صورت دنیاوی ملکی انسان می نماید ـ ؛‏‎ ‎‏بلکه گمراه تر از سایر حیوانات است، به وجوهی که یکی از آنها، آن است:‏

‏انسان اگر از طریق مستقیم منحرف شد، در هر بابی از ابواب بهیمیّت و‏‎ ‎‏سبعیّت و شیطنت از سایر بهایم و سباع و شیاطین جلو می افتد؛ زیرا که از برای‏‎ ‎‏قوای او سِمَت اطلاق است و دیگر موجودات محدود و مقیّدند، شهوت بهیمی‏‎ ‎‏او آخر ندارد، آتش غضب او عالم سوز است، شیطنت و روباه بازی او اهل عالم‏‎ ‎‏را بدبخت و بیچاره می کند.‏


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 287
عزیزا! ‏این آیات الهیّه و تعالیم ربانیّه برای بیدار کردن ما بیچاره های خواب،‏‎ ‎‏و هشیار نمودن ما سرمستان غافل آمده. این قصص قرآنیّه که حاصل معارف‏‎ ‎‏تمام انبیاء، و خلاصۀ سیر و رشد همه اولیاء، و بیان درد و درمان هر عیب و‏‎ ‎‏مرض نفسانی، و نور هدایت طریق الهی و انسانی است، برای قصه گفتن و‏‎ ‎‏تاریخ عالم نیامده. مقصود از آنها با آن همه تشریفات در تنزیل و نزول، بیان‏‎ ‎‏تاریخ گذشتگان نیست برای صرف اطلاع و تاریخ دانی.‏

‏مقصود خدا را، از مقصد ‏‏مسعودی‏‎[6]‎‏ و ‏‏طبری‏‎[7]‎‏ و امثال آنها تمیز بده، و به‏‎ ‎‏نظر تاریخ و ادب و فصاحت و بلاغت به ‏‏قرآن ‏‏شریف نظر مکن که این صورت،‏‎ ‎‏خود حجابی است بس ضخیم.‏

‏قرآن ‏‏کتاب رشد معنوی و تعالیم الهیّه مربوط به مقاصد اهل دنیا نیست.‏‎ ‎‏تمام مقاصد دنیاوی مقاصد حیوانی است و انسان در تعقیب هر مقصدی که به‏‎ ‎‏دنیا نتیجه اش برگردد، برود، از افق حیوانی خارج نشده، بلکه مادامی که در‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 288
‏بند مقاصد شهوات و لذّات است ـ چه دنیاوی و چه اخروی ـ در افق حیوانیّت‏‎ ‎‏است، و به حسب بعض مراتب، داخل آیه شریفه است که می فرماید: ‏‏«‏اُولئِکَ‎ ‎کَالانعَامِ‏»‏‏.‏‎[8]‎

‏آن آدمی زاده‏‏[‏‏ ای‏‏]‏‏ که از تمام زحمات و رنجهای انبیاء و اولیاء و تمام آیات‏‎ ‎‏الهیّه و صحف سماویّه و جمیع اخبار و احادیث جز شهوت بطن و فرج، چیزی‏‎ ‎‏نیافت، و تمام مقاصد الهی و انبیاء عظام را برای لذّات بطن و فرج دانست، و‏‎ ‎‏تمام عبادات و تحصیل علوم و معارف را وسیلۀ رسیدن به آن لذّات قرار داد، آن‏‎ ‎‏انعامی است که بی خود به خود گمان آدم زاده برده، آدم زاده باید معلَّم به تعلیم‏‎ ‎‏اسماء باشد. حق تعالی خاصیت و فضیلت آدم را به تعلیم اسماء قرار داد و او را‏‎ ‎‏به همه موجودات به خاصیت علم و معارف تفضیل داده، و الاّ ملاذّ بطن و فرجی‏‎ ‎‏و مقاصد حیوانی و خواص و آثار آن موجب فضیلتی نیست.‏

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 289

  • )) نگاه کنید به: الاسفار الاربعة، ج 9، ص 225، فصل 9 از باب 11؛ همان جلد، ص 290، فصل 20 از همان باب.
  • )) الفتوحات المکیَّة، ابن عربی، (طبع چهار جلدی)، جلد 1، ص 297 و 301؛ و (طبع جدید) جلد 4، ص 366 و 390.
  • )) نگاه کنید به آیات: 2 سوره حجّ؛ 39ـ36 سوره نازعات؛ 26ـ23 سوره فجر.
  • )) رجوع شود به: مجمع البیان، طبرسی(ره)، ج 10، ص 642؛ تفسیر نور الثّقلین، ج 5، ص 493، ح  20؛ تفسیر علیّ بن ابراهیم قمی، ج 2، ص 81ـ80؛ علم الیقین، فیض کاشانی، ج 2، ص 1033.
  • )) و بسیاری از جنّ و اِنس را برای جهنَّم بیافریدیم، آنان را دلهایی است که با آن نمی فهمند، و  چشمهایی است که با آن نمی بینند، و گوشهایی است که با آن نمی شنوند، آنها همانند چهارپایان هستند بلکه گمراه تر، آنان همان غافلانند.
  • )) ابو الحسین علیّ بن حسین مسعودی، مورّخ بزرگ اوایل قرن چهارم هجری است. وی امامی مذهب و از اولاد صحابی مشهور عبدالله بن مسعود بوده، لذا به مسعودی شهرت یافته است. او اهل سیر و سیاحت بوده و به شرق و غرب سفر کرده، و سرانجام در سال 345 یا 346 هجری قمری در فُسطاط مصر از دنیا رفته است. آثاری که از مسعودی باقیمانده است عبارتند از: التنبیه و الاشراف، اخبار الزَّمان، اثبات الوصیَّة و از همه مشهورتر: مروج الذَّهب که خلاصۀ دو کتاب اخبار الزَّمان اکبر و اوسط اوست. وی این کتاب را در موضوعات تاریخ، جغرافیای اماکن، سرگذشت ملوک گذشته و اخبار و آثار آنها به رشتۀ تحریر در آورده است.  (ریحانة الادب، خیابانی تبریزی، ج 5، ص 309ـ307).
  • )) محمّد بن جریر بن غالب مُکنّی به ابو جعفر و مشهور به طبری، فقیه و دانشمند و مورّخ ایرانی است، که در سال 225 هجری متولّد و در سال 310 از دنیا رفته است. وی در اکثر علوم دارای تالیفات بوده است، و آنچه از آثار وی بجا مانده است، عبارتند از: اخبار الرُّسل و الملوک (مشهور به تاریخ طبری)، جامع البیان فی تفسیر القرآن و اختلاف الفقهاءِ یا اختلاف العلماءِ. (ریحانة الادب، ج 4، ص 43ـ42).
  • )) ... آنان همانند چهارپایانند. (اعراف / 179).