مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل سوّم در بیان منزلت زهد نسبت به مقام سلوک انسانیّت و کمال روحانیّت

‏گویا ما در فصلی از فصول سابقه، بیان کردیم‏‎[1]‎‏ که تمام دعوتهای حقّۀ الهیّه‏‎ ‎‏و شرایع کاملۀ ربانیّه ـ چه در کشف حقایق توحید و سرایر تفرید و تجرید، و چه‏‎ ‎‏در بسط فضایل و محاسن اخلاقیّه، و چه در تشریع احکام الهیّه ـ بیرون از دو‏‎ ‎‏مقصد که یکی مقصود بالذات و بالاستقلال است و دیگری مقصود بالعرض و‏‎ ‎‏بالتبعیّه است، نیست.‏

‏آنچه مقصد ذاتی و غایت بعثت و دعوت انبیاء ـ علیهم السلام ـ و مجاهدت‏‎ ‎‏و مکاشفت کُمَّل و اولیاء ـ علیهم السلام ـ است، آن است که انسان طبیعی لحمی‏‎ ‎‏حیوانی بشری، انسان لاهوتی الهی ربّانی روحانی شود، و افق کثرت به افق‏‎ ‎‏وحدت متصل شود، و آخر و اوّل پیوند به هم شود، و این کمال حقیقت معرفت‏‎ ‎‏است که در حدیث شریف قدسی اشاره به آن فرماید: ‏«کُنتُ کَنزَاً مَخفِیّاً فَاحبَبتُ‎ ‎ان اُعرَفَ، فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی اُعرَفَ»‎[2]‎‏ در حدیث شریف فرماید: ‏«اوَّلُ‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 297
الدِّینِ مَعرِفَتُهُ».‎[3]‎

‏و تمام اعمال قلبیّه و قالبیّه و افعال روحیّه و جسدیّه برای حصول این‏‎ ‎‏مقصد مقدّس است، و به غایت بسط معارف الهیّه است. و چون این مقصد ذاتی‏‎ ‎‏استقلالی حاصل نشود مگر به دو امر: یکی «اقبال» به سوی خدای تعالی، و دیگر‏‎ ‎‏«ادبار» از غیر حق تعالی و اعراض از ماسوی؛ از این جهت، کلیه دعوتهای الهیّه‏‎ ‎‏یا دعوت بر اقبال به سوی حق تعالی است، یا دعوت ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ اعراض از غیر اوست.‏

‏و کلیه اعمال قلبیّه و قالبیّه و ظاهره و باطنه یا نفس اقبال بر خدا و یا اعانت‏‎ ‎‏به آن کند، و یا اعراض از ماسوی اللّه است یا معین آن است.‏

‏و شاید در این حدیث شریف که اشتغال به شرح آن داریم، و در احادیث‏‎ ‎‏دیگر که فرماید: «به عقل گفتیم اقبال کن! اقبال کرد، و گفتیم ادبار کن! ادبار‏‎ ‎‏کرد»‏‎[4]‎‏، منحصر نمودن امر الهی را به «اقبال» و «ادبار» اشاره به همین معنی باشد‏‎ ‎‏که تمام اوامر و نواهی به این دو مطلب رجوع کند.‏

و چون این مطلب معلوم شد، ‏منزلت زهد و اعراض از دنیا و از ماسوی‏‎ ‎‏اللّه که زهد حقیقی است، نسبت به سلوک انسانی معلوم گردید، و محقّق شد که‏‎ ‎‏اعراض از غیر حق، مقدمه است از برای وصول به جمال جمیل و استغراق در‏‎ ‎‏بحر معارف و توحید، و خود زهد بنفسه از کمالات انسانیّه و مقامات روحانیّه که‏‎ ‎‏مورد توجه استقلالی باشد، نیست؛ چنانچه در احادیث شریفه اشارۀ به این معنی‏‎ ‎‏بسیار است.‏

‏در ‏‏وسایل، ‏‏از ‏‏کافی ‏‏شریف سند به حضرت ‏‏باقر‏‏ العلوم ـ علیه السلام ـ رساند؛‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 298
‏انَّهُ قالَ: قالَ ‏‏امِیرُالمُومِنینَ‏‏: ‏«انَّ مِن اعوَنِ الاخلاقِ عَلَی الدِّینِ الزُّهدَفِی الدُّنیا».‎[5]‎

‏وَ بِاسنادِهِ عَن ‏‏ابِی عَبدِاللّهِ ‏‏ـ عَلَیهِ اَلسلامُ ـ انَّهُ قالَ: ‏«حَرامٌ عَلی قُلُوبِکُم اَن‎ ‎تَعرِفَ حَلاوَةَ الایمانِ حَتّی تَزهَدَ فِی الدُّنیا».‎[6]‎

‏وَ عَن ‏‏ابِی عَبدِاللّهِ‏‏ ـ عَلَیهِ السَّلامُ ـ انَّهُ یَقُولُ: ‏«کُلُّ قَلبٍ فِیهِ شَکٌّ او شِرکٌ فَهُوَ‎ ‎ساقِطٌ، وَ انَّما اَرادُوا بِالزُّهدِ فِی الدُّنیا لِتَفرَعَ قُلُوبُهُم لِلاخِرَةِ».‎[7]‎

‏و ظاهراً صدر این حدیث شریف این است که قلب سلیم عبارت از قلبی‏‎ ‎‏است که ملاقات کند با خدای تعالی در صورتی که در آن غیر خدا نباشد.‏‎[8]‎‏ پس‏‎ ‎‏از آن فرماید: هر قلبی که در آن شک و شرک باشد، ساقط است، و جز این نیست‏‎ ‎‏که مقصود از زهد در دنیا برای آن است که قلب فارغ شود برای آخرت. و از‏‎ ‎‏ملاحظه صدر حدیث شریف واضح شود که مقصود از آخرت در این جا وصول‏‎ ‎‏به باب اللّه است، و حصول ملاقات جمالِ جمیل است، و زهد حقیقی عبارت از‏‎ ‎‏آن است که قلب از شکّ و شرک خالی شود و غیر حق در آن نباشد.‏

‏وَ بِاسنادِهِ عَن ‏‏ابِی عَبدِاللّهِ،‏‏ انَّهُ یَقُولُ: ‏«اذا تَخَلّی المُومِنُ مِن الدُّنیا سَما وَ‎ ‎وَجَدَ حَلاوَةُ حُبِّ الله فَلَم یَشتَغِل بِغَیرِهِ».‎[9]‎


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 299
‏وَ فِی ‏‏مِصباحِ الشَّرِیعَةِ،‏‏ قالَ ‏‏الصّادِقُ: ‏«الزُّهدُ مِفتاحُ بابِ الاخِرَةِ وَ البَراءَةِ مِنَ‎ ‎النّار، وَ هُوَ تَرکُکَ کُلَّ شَیءٍ یُشغِلُکَ عَن الله تَعالی مِن غَیرِ تَاسُّفٍ عَلی فَوتِها‎ ‎وَلا اعجابٍ فِی تَرکِها ...»‎[10]‎‏ الحدیث.‏

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 300

  • )) قبلاً چیزی ذکر نکرده اند. لکن در فصل 6 از مقصد 20، در ص 380 به این مطلب تصریح دارند.
  • )) من گنجی پنهان بودم، پس دوست داشتم تا شناخته شوم، پس آفریدم خَلق  را تا شناخته شوم. (موسوعة اطراف الحدیث النَّبویّ الشریف، ج 6، ص 507).
  • )) اوّل دین، معرفت و شناخت خداوند است.  (نهج البلاغة، شریف رضی(ره)، ص 39، خطبه 1).
  • )) اُصول کافی، ج 1، ص 8، کتاب العقل و الجهل، ح 1؛ همان کتاب، ص 20، ح 26.
  • )) امیر المومنین ـ علیه السلام ـ فرمودند: کمک کننده ترینِ اخلاق برای دین، زهد در دنیاست.(وسائل الشیعة، ج 16، ص 12، باب 62، از ابواب جهاد النفس، ح 4؛ اُصول کافی، ج 2، ص 104، باب ذمّ  الدّنیا و الزُّهد فیها، ح 3).
  • )) امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: حرام است بر دلهای شما که شیرینی ایمان را بچشند، مگر آنکه  در دنیا زهد پیشه کنید. (وسائل الشیعة، همان باب، ص 12، ح 5؛ اُصول کافی، همان باب، ح 2).
  • )) وسائل الشیعة، همان باب، ص 12، ح 7؛ اُصول کافی، همان باب، ص 105، ح 5.
  • )) همان مصدر.
  • )) امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرمودند: وقتی مومن ازدنیا کناره گرفت، ترّقی کرده وشیرینی محبّت  خدا را می یابد، لذا دیگر به غیر خداوند اشتغال پیدا نمی کند. وسائل الشیعة، همان باب، ص 13، ح 8.
  • )) زهد کلید در آخرت و برائت از آتش است، و آن ترک هر چیزی است که آدمی را از خدا مشغول  سازد، بدون تاسُّف بر فوت دنیا و نداشتن خودپسندی در ترک آن.(شرح فارسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، عبدالرزاق گیلانی، باب 31، در بیان زهد، ص 194ـ191).