باید دانست که از امور فطریّه[ ای] که جمیع عائله بشری مخمَّر بر آن است ـ که اگر جمیع قلوب تفتیش شود، برخلاف آن یافت نشود، گرچه اختلاف در موارد و مصادیق داشته باشند، ولی در اصلِ این حقیقت مختلف نیستند ـ تعظیم و ترهیب از عظیم است. رهبت و خوفی که در قلوب، از مقتدرین و سلاطین و جبّاران حاصل شود حتّی در وقت اطمینان از ضرر، از فطرت تعظیم عظیم است. و لهذا، در حضور سلطان عادل، اشخاصی که به هیچ وجه معصیت و سرکشی به خود سراغ ندارند کوچک و راهب و خائف هستند؛ بلکه کسانی که عظمت و بزرگی عالِمی را ادراک کردند، در مقابل او به حسب فطرت، خائف شوند با آن که مامون از ضررشان کاملاً هستند.
این که در قلوب ما محجوبان، خوف و رهبت از حق ـ تعالی عظمتُه ـ وجود ندارد، برای آن است که ادراک عظمت نکردیم. و چون محتجب است فطرت به حجابهای غلیظ طبیعت، از این جهت جرئت بر مولی کند. آنان که از حجاب طبیعت بیرون آمده بودند و جلوۀ عظمت حق ـ عَظُم شانُه ـ بر قلوب آنها شده بود، بی توجّه به نفع و ضرر و بدون التفات به جهنم و بهشت، قلبهای آنها از نور عظمت و سطوتِ جلال، می لرزید، واز خوف خدا غش
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 329
می کردند. رنگهای مبارکشان در وقت نماز، که میعاد حضور اولیاء ـ علیهم السلام ـ و معراج قرب آنها است، زرد می شد، و پشت مبارکشان می لرزید و از خود بی خود می شدند.
در لیلۀ معراج، رسول اکرم ـ صلَّی الله علیه و آله و سلّم ـ به مشاهده هر جلوه[ ای] از جلواتِ عظمت، غش می کرد، و پس از آن، از جلوه های انس و رحمت به هوشش می آوردند. آن جا مقام خوف از چیزی جز عظمت نبود، و اسم و رسمی از عذاب و عقاب نبود. آن جا فطرت عشق و محبت، به تمام حقیقت و فطرتِ رهبت و رغبت، به تمام معنی بی شایبۀ احتجاب، حکم فرما در وجودش بود، و حکم فطرت از حکم حق جدا نبود.
و از این جا باید دانست که جرئت به هر مرتبه که باشد بی احتجاب فطرت رخ ندهد؛ و به هر اندازه از احتجاب، رهبت از حق تعالی تبدیل شود به خوفها و رهبت های دیگر؛ که جامع همه، آن است که خوف:
یا از شهود عظمت و جلال حاصل آید به حسب تجلّیات افعالی، تا آخرین مراتب که تجلیات صفاتی است.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 330
و این که آخرین مراتب را تجلیات صفاتی دانستیم؛ زیرا که تجلیات ذاتی، مقام فناء رهبت و ازاله خوف است. و «الاَ انَّ اولِیَاءَ الله ِ لاَ خَوفٌ عَلَیهِم وَ لاَ هُم یَحزَنُونَ» نیز شاید اولیاء مطلق را گوید که به فناء کلّی نایل شدند، و انقطاع از خود و همه مراتب خوف پیدا کردند.
و یا در حال احتجاب، خوف حاصل شود. و هر خوفی که در این مقام حاصل آید، از تصرّفات نفس و ابلیس است که عین جرئت بر حق است؛ زیرا که خوف از غیر حق برای غیر حق، حق نخواهد بود.
و از این جا خوفهای حاصل برای انبیاء کُمَّل و اولیاء بزرگ را که پس از حال صحو برای آنها حاصل شود، با خوف دیگران که محتجبین هستند، می توان فرق روشن گذاشت؛ و فرق رهبت و رغبتِ آنان با دیگران، واضح شود.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 331
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 332