مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل هفتم در بیان آنکه «تواضع» از جنود عقل و از لوازم فطرت مخموره است، و «تکبّر» از جنود جهل و از لوازم فطرت محجوبه است

‏یکی از فطرتهائی که تمام عائله بشری بر آن مخمورند به طوری که در تمام‏‎ ‎‏افرادِ این نوع، احدی را برخلاف آن نتوان یافت، تواضع و فروتنی و تعظیم، پیش‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 353
‏عظیم و بزرگ است. قلب انسانی اگر عظمت و بزرگی کسی را ادراک کرد، ناچار‏‎ ‎‏و از روی جبلّت و فطرت، (بدون اعمال رَویّه) از او تعظیم کند، و در پیشگاه او‏‎ ‎‏سر کوچکی فرو آورد، و متواضع و فروتن شود. و به تبع این تواضع و فروتنی‏‎ ‎‏برای آن بزرگ، برای توابع و بستگان او نیز متواضع شود به طور تبع و بستگی.‏

‏و چون فطرت متواضع پیش عظیم مطلق و بزرگ به تمام معنی و تمام‏‎ ‎‏حقیقت است، از این جهت اگر برای او احتجاب و اختمار در طبیعت و احکام‏‎ ‎‏طبیعت رخ ندهد، تعظیم و تواضع استقلالی او برای حق تعالی ـ جَلَّت عظمتُهُ ـ‏‎ ‎‏است که عظیم عَلیَ الاطلاق است، و تمام بزرگیها و عظمتها و جلال و جمالها،‏‎ ‎‏ظلِّ عظمت و جلال و جمال او است.‏

‏پس انسان، به حسب فطرت اصلیّه غیر محجوبه به احکام طبیعت، برای‏‎ ‎‏حق تعالی بالذات و برای مظاهر جمال و جلالِ او بالعرض، متواضع است. و‏‎ ‎‏تواضع برای بندگان عین تواضع از حق است.‏

‏و از این تواضع که روی فطرت اصلیّه ظهورکند، دست تصرّف نفس و‏‎ ‎‏شیطان کوتاه است. از این جهت، این تواضع برای خود و خودخواهی نیست، و‏‎ ‎‏از طمع و چشم داشت برای استفاده، مُنزَّه و مُبرّی است. ‏

‏صاحب این فطرت غیر محجوبه، در عین حال که برای جمیع مخلوقات‏‎ ‎‏تواضع کند، جز برای حق تعالی تواضع نکند، و وِجهۀ قلبش جز به ذات مقدس‏‎ ‎‏حق تعالی نیست. و این تکثیر، عین توحید و این توجّه به خلق، عین توجّه به‏‎ ‎‏حق است. و چون این خُلق از سرچشمه معرفت و محبّت است، خود عین‏‎ ‎‏معرفت اللّه و محبت اللّه است.‏

‏صاحب این فطرت، از احدی از مخلوقات، تملّق و چاپلوسی نکند؛ زیرا که‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 354
‏مبدء تملّق، خودخواهی و احتجاب از حق است. پس به وضوح پیوست که‏‎ ‎‏تواضع از حق  و خلق، از لوازم فطرت مخموره است. و از این جا معلوم شود که‏‎ ‎‏تکبّر و تملّق، هر دو از فطرت محجوبه است؛ زیرا انسان که به حجابهای نفسانیّه‏‎ ‎‏محجوب شد و خودبینی و خودخواهی بر او حکومت کرد، این خودبینی مبدا‏‎ ‎‏شود که برای خود کمالات بسیاری ثابت کند، و از مبدا کمالات غافل شود، و‏‎ ‎‏دیگران را کوچک شمارد اگر چشم طمع مادی پیش آنها نداشته باشد، و بزرگ‏‎ ‎‏شمارد اگر این طمع را به آنها داشته باشد، پس تکبّر کند بر زیردستان و تملّق‏‎ ‎‏گوید از اهل دنیا و آنان که مورد طمع او است. پس همان فطرت که مَرکب سیر‏‎ ‎‏او، الی اللّه است و به واسطه آن برای حق و خلق تواضع کند، چون احتجاب‏‎ ‎‏برای آن رخ داد، مرکب سیر او، به سوی شیطان و طبیعت شود و به واسطه آن به‏‎ ‎‏مردم تکبّر کند و گاهی از آنها تملّق گوید.‏


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 355

‏ ‏

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 356