مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل سوّم [در بیان خطرات انحراف قوّۀ غضبیّه]

‏زیادروی و افراط در غضب که بیشتر مردم به آن دچارند، و در این حدیث‏‎ ‎‏شریف از آن تعبیر به «سفه» شده است، از رذائل اخلاق و ذمائم اوصاف است که‏‎ ‎‏انسان را به هلاکت می کشاند، و چه بسا که مایه شقاوت دنیا و آخرت انسان‏‎ ‎‏گردد.‏

‏انسانی که این قوّه در او از حدّ اعتدال خارج است، و به حدّ افراط و غلبه‏‎ ‎‏مایل است، چه بسا که موجب هلاکت خود شود، و دین و دنیای خود را به باد فنا‏‎ ‎‏دهد.‏

‏در ‏‏کافی ‏‏شریف، از حضرت ‏‏صادق ‏‏حدیث کند که پیغمبر فرمود: «غضب‏

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 370
‏فاسد کند ایمان را، آنچنان که سرکه فاسد کند عسل را».‏‎[1]‎

‏چه بسا که این قوه که چون سگ عَقُور است، در حال شدّت، اختیار را از‏‎ ‎‏دست انسان بگیرد و سرکشی آغاز کند و انسان را به هتک نوامیس محترمه و قتل‏‎ ‎‏نفوس مومنین وادار کند. و چه بسا که ظلمت آن، نور ایمان را خاموش کند و این‏‎ ‎‏آتش افروخته شده، تمام عقاید حقّه و انوار معرفت و ایمان را بسوزاند، و مبدا‏‎ ‎‏هزاران جهالت و سفاهت شود که در تمام عمر، انسان نتواند جبران آن کند.‏

‏خطر این قوّه از سایر قوی بیشتر است؛ زیرا که این قوّه با سرعت برق گاهی‏‎ ‎‏کارهای بسیار بزرگ خانمان سوز کند، و با یک دقیقه انسان را از تمام هستی و‏‎ ‎‏سعادت دنیا و آخرت ساقط کند.‏

‏حکما گویند: «مَثَل انسان در حال فَوَران غضب، مَثَل غاری است که در آن‏‎ ‎‏آتش افروزند، و در آن شعله های آتش و دودها محتقن و محبوس شود و درهم‏‎ ‎‏پیچیده گردد، و از شدت فوران آن، سخت نفیر و صدا کند. خاموش نمودن‏‎ ‎‏چنین آتش سوزان درهم پیچیده‏‏[‏‏ ای‏‏]‏‏ سخت مشکل است؛ زیرا که هر چه برای‏‎ ‎‏خاموش نمودن آن، در دهنۀ آن ریزند، آن را بلع کند و جزءِ خود نماید؛ چنانچه‏‎ ‎‏آبها را به صورت آتش درآورد و بر اشتعال خود به واسطه آنها بیفزاید».‏‎[2]‎

‏از این جهت، انسان در این حال که حال سفاهت و جهالت و سَبُعیّت است،‏‎ ‎‏کور و کر شود از رشد و هدایت، و موعظه و پند در مزاج او بعکس نتیجه دهد، و‏‎ ‎‏بر اشتعال نائره غضب او بیفزاید. و ‏‏بقراط ‏‏حکیم گفته که: «من از کشتی که دچار‏‎ ‎‏بادها و طوفانهای سخت شود و در امواج دریا متلاطم شود و در لجّه ها و‏

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 371
‏کوههای دریائی گرفتار گردد، امیدوارترم از شخص غضبناک در حال اشتعال و‏‎ ‎‏برافروختگی غضب او؛ زیرا که کشتی را در این حال کشتیبانان با حیله ها‏‎ ‎‏می توانند از هلاک نجات دهند، لکن برای نفس، در این حال امید حیله‏‎ ‎‏نیست.»‏‎[3]‎‏؛ زیرا که هر چه حیله به خرج بری و مواعظ و نصایح به کاربندی و در‏‎ ‎‏پیش او فروتنی و زاری کنی، بر اشتعال و مایه او افزایش حاصل شود.‏

‏و در حدیث شریف، از حضرت ‏‏باقر ‏‏العلوم ـ سلام اللّه علیه ـ نقل کند که:‏‎ ‎‏«این غضب یک پاره افروخته آتشی است از شیطان، در قلب پسر ‏‏آدم ‏‏افروخته‏‎ ‎‏شود».‏‎[4]‎

‏و شاید همین آتش افروخته که در قلب انسانی به دست شیطان افروخته‏‎ ‎‏شود، صورتش در آن عالم ـ که عالم بروز سرایر و کشف حقایق است ـ صورت‏‎ ‎‏«‏نَارُ الله المُوقَدَةُ * الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الافئِدَةِ‏»‏‎[5]‎‏ باشد، و باطنش حقیقت‏‎ ‎‏آتش غضب الهی باشد که بالاترین و سوزنده ترین آتشها است، و از باطن قلب‏‎ ‎‏بروز کند و رو به ظاهر ملک بدن آید؛ چنانچه آتش اعمال ـ که از جهنّم اعمال‏‎ ‎‏است ـ از ظاهر رو به باطن رود.‏

‏و انسان در میان این دو آتش باطنی و ظاهری در فشارهائی است که‏‎ ‎‏کوههای این عالم، طاقت لحظه‏‏[‏‏ای‏‏]‏‏ از آن را ندارند.‏

‏احاطه نار جهنّم به انسان، همچون احاطه هائی که در این عالم به نظر ما‏‎ ‎‏می رسد نیست؛ زیرا که اینجا احاطه های سطحی است؛ یعنی سطوح به سطوح‏

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 372
‏احاطه دارند، لکن تماسی بین بواطن نیست. نار الهی احاطه به ظاهر و باطن و‏‎ ‎‏عمق و سطح دارد و احاطه آن، ظهور احاطه قیّومی است که به تمام موجودات به‏‎ ‎‏یک نحوه احاطه دارد. آتش خدائی چنانچه جسم را به ظاهر و باطن می سوزاند،‏‎ ‎‏روح و قلب را هم می سوزاند، و چنین آتشی در این عالم تصور ندارد. همه‏‎ ‎‏آتشهای این عالم از حدّ ظاهر بالا نمی روند و به باطن انسان نمی رسند، لکن آنجا‏‎ ‎‏باطن را سخت تر می سوزاند و احاطه به باطن بیشتر دارد از احاطه به ظاهر.‏

‏و اگر صورت غضب در نفس تمکُّن پیدا کند و ملکه باطنه انسان گردد و‏‎ ‎‏حُکم مملکت در تحت تصرّف نفس سَبُعی درآید، و صورت اخیره انسانی‏‎ ‎‏صورت سَبُع شود، در عالم برزخ و قیامت، انسان به صورت سَبُع محشور شود.‏‎ ‎‏و ناچار سبع برزخی و ملکوتی با سباع ملکی و دنیائی فرق بسیار دارد؛ چنانچه‏‎ ‎‏سبعیّت انسان نیز با سبعیّت های دیگر حیوانات بسیار فرق دارد.‏

‏و در حدیث است که پیغمبر فرمود: «بعضی از مردم به صورتهائی محشور‏‎ ‎‏شوند که میمونها و خنزیرها پیش آنها نیکو است»‏‎[6]‎‏؛ چنان که انسان در افق‏‎ ‎‏کمال و جمال در صف اعلای وجود واقع است و هیچ یک از موجودات، هم‏‎ ‎‏ترازوی او نیستند. در جانب نقص و  زشتی و اتّصاف به صفات رذیله نیز، هیچ‏‎ ‎‏یک از موجودات هم ترازوی او نیستند؛ چنان که خداوند درباره او فرموده:‏‎ ‎‏«‏اُولئِکَ کَالانعَامِ بَل هُم اضَلُّ‏»‏‎[7]‎‏، و دربارۀ قلوب آنها فرموده است: ‏‏«‏فَهِیَ‎ ‎کَالحِجَارَةِ او اشَدُّ قَسوَةً‏»‏‎[8]‎‏. و از این رذیله و مَلَکه خبیثه چه بسا شود که‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 373
‏فسادهای دیگر نیز بروز کند و مبدا بسیاری از اخلاق و اعمال، بلکه عقاید خبیثه‏‎ ‎‏گردد.‏

‏پس بر انسان بیدار که ایمان به عالم آخرت دارد، لازم است که با هر حیله و‏‎ ‎‏ریاضتی است، خود را علاج کند و از این رذیله خبیثه قلب را پاک و پاکیزه کند که‏‎ ‎‏اگر با این ملکه ـ خدای نخواسته ـ از این عالم بیرون رود، تا شفاعت شافعین‏‎ ‎‏آمده است نصیب او شود، در سختی ها و فشارها و آتشها و عقابهائی خواهد‏‎ ‎‏واقع شد که ممکن است به قدر طول عمر دنیا طولانی شود تا ممکن شود در‏‎ ‎‏تحت شفاعت واقع شود؛ زیرا که شفاعت در آن عالم امری جزافی نیست، و از‏‎ ‎‏روی تناسب بین شافع و مشفوع له است.‏

‏از این جهت، کسانی که از نور توحید و ولایت بی بهره اند، ممکن نیست به‏‎ ‎‏نور شفاعت نائل شوند. وا هل معاصی نیز اگر کدورت معاصی آنها را زیاد فرا‏‎ ‎‏گرفته باشد، ممکن است پس از مدّتهای مدیدی به شفاعت نایل شوند.‏

‏از پیغمبر اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ نقل شده است که فرموده: «من ذخیره‏‎ ‎‏کردم شفاعت خود را برای اهل گناهان کبیره».‏‎[9]‎

‏و شیخ عارف کامل، ‏‏شاه آبادی ‏‏ـ دام ظلّه ـ می فرمود: «این که تعبیر به ذخیره‏‎ ‎‏فرموده است، برای آن است که شفاعت آخرین وسیله است، و ممکن است پس‏‎ ‎‏از زمانهای زیاد توسّل به آن وسیله شود؛ چنانچه ذخیره را در وقت بیچارگی و‏‎ ‎‏در آخر امر مورد استفاده قرار می دهند».‏

‏اگر این مطلب را احتمال هم دهیم، برای ما کفایت می کند که از این خواب‏

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 374
‏غفلت و غرور شیطانی برخیزیم، و به فکر اصلاح نفس برآئیم، و خود را با انوار‏‎ ‎‏اطاعت و مودّت اولیاء ـ علیهم السلام ـ متناسب با آنها کنیم تا مورد شفاعت آنها‏‎ ‎‏شویم، و نور شفاعت آنها با نورانیّت اطاعت ما شَفع شود، و جذبه روحانیت آنها‏‎ ‎‏ما را مجذوب کند، واللّه الهادی.‏

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 375

  • )) متن حدیث، این است: «قالَ رَسُولُ الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ : «الغَضَبُ یُفسِدُ الایمانَ کَما یُفسِدُ  الخَلُّ العَسَلَ». (اُصول کافی، ج 2، ص 229، باب الغضب، ح 1).
  • )) تهذیب الاخلاق، ابن مسکویه، ص 165ـ164؛ اخلاق ناصری، محقّق طوسی(ره)، ص 176ـ175.
  • )) تهذیب الاخلاق، ص 165.
  • )) متن حدیث، چنین است: «انَّ هذا الغَضَبَ جَمرَةٌ مِنَ الشَّیطانِ، تُوقَدُ فِی قَلبِ ابنِ آدَمَ». (اُصول کافی، ج 2، ص 232ـ231، باب الغضب، ح 12).
  • )) آتش افروختۀ خداست، که بر دلها غلبه می یابد. (هُمَزَه / 6 ـ 7).
  • )) متن این حدیث نبوی، چنین است: «یُحشَرُ بَعضُ النّاسِ عَلی صُورَةٍ تَحسُنُ عِندَها القِرَدَةُ وَ الخَنازِیرُ». (علم الیقین، فیض کاشانی(ره)، ج 2، ص 901).
  • )) اینان همانند چهارپایانند، بلکه گمراه تر از آنان هستند. (اعراف / 179).
  • )) پس قبلهای شما چون سنگ سخت گردید، یا حتّی سخت تر از سنگ.  (بقره / 74).
  • )) متن حدیث نبوی، این است: «وَ انَا خَبَّاتُ شَفاعَتِی لِاهلِ الکَبائِرِ مِن اُمَّتِی یَومَ القِیامَةِ». (بحار الانوار، ج 8، ص 40، کتاب العدل والمعاد، باب الشفاعة، ح 21).