مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل چهارم در بیان علاج غضب در حال فَوَران آن

‏باید دانست که انسان باید در حال سکونت نفس که آتش سوزنده غضب‏‎ ‎‏فروزان نیست و اشتعال و لهیب آن چشم ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ گوش انسان را نبسته و نور عقلِ او‏‎ ‎‏را خاموش نکرده، در صدد اصلاح برآید؛ زیرا که در وقت اشتعال آن، علاج آن‏‎ ‎‏ممکن نیست. لکن برای اطفای نائره سوزان آن نیز در وقت اشتعال، علاجهای‏‎ ‎‏موقّتی هست که اگر خود انسان، بکلّی دیوانه و بی ادراک نشده باشد، باید به آن‏‎ ‎‏اقدام کند که جلوگیری از شدّت و ثورَت آن شود.‏

‏و علاج در این موقع، به آن است که موجبات انصراف نفس را فراهم کند، و‏‎ ‎‏خود ملتفت حال خود شود که در اوّل پیدایش مقدمات آن برای خود تغییر حال‏‎ ‎‏تحصیل کند، و تا بکلّی عنان گسیخته نشده، خود چاره خود را کند. اگر بتواند از‏‎ ‎‏آن محلّی که اسباب غضب در آن مهیّا می شود، بیرون رود و خود ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ به کارهائی‏‎ ‎‏متفرق وادار کند. و اگر نمی تواند خارج شود، در همان جا خود را به تغییر حال‏‎ ‎‏وادارد؛ اگر ایستاده است، بنشیند و اگر نشسته است، بخوابد و نفس را سرگرم به‏‎ ‎‏کارهای مخالف اسباب غضب کند.‏

‏در روایت ‏‏کافی ‏‏برای علاج فرموده است: «اگر از غضب ـ که جمره شیطان‏

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 375
‏است ـ یکی از شماها ترسید، خود را به زمین بچسباند (یعنی از جای خود‏‎ ‎‏حرکت نکند)؛ زیرا که پلیدی شیطان می رود در این هنگام».‏‎[1]‎

‏و نیز از حضرت ‏‏باقر ‏‏نقل شده که: «اگر کسی غضب کرد به قومی، در‏‎ ‎‏صورتی که ایستاده است، فوراً بنشیند که رجز شیطانی از او می رود، و اگر به‏‎ ‎‏خویشاوندش غضب کرد، جلو برود و او را مَس کند؛ که رحم وقتی مَس شد،‏‎ ‎‏ساکن می شود».‏‎[2]‎

‏و از طرق عامّه منقول است که: «پیغمبر ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ وقتی غضب‏‎ ‎‏می فرمود، اگر ایستاده بود، می نشست و اگر نشسته بود، به پشت می خوابید؛‏‎ ‎‏غضبش ساکن می شد».‏‎[3]‎

‏و اگر غضب انسان سرکشی کرد و عنان را از انسان گرفت و شدّت و اشتعال‏‎ ‎‏پیدا کرد، دیگران باید او را علاج کنند. در این صورت، خیلی صعب العلاج است‏‎ ‎‏و با پند و موعظت کار از پیش نمی رود؛ ناچار این جا باید با تخویف و ترساندن‏‎ ‎‏یا حاضر شدن اشخاصی که از آنها حشمت می برد ‏‏[‏‏علاج کنند‏‏]‏‏؛ زیرا غضب در‏‎ ‎‏پیشگاه آنان که در نظر انسان بزرگ و صاحب حشمتند، اشتعال ظاهری پیدا نکند‏‎ ‎‏و محتقن در باطن شود، و تولید حزن در باطن کند.‏

‏و گاه شود به واسطه این احتقانِ غیظ، انسان دچار امراض مُهلِکه شود. از‏‎ ‎‏این‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 376
‏جهت، واگذار کردن صاحب غضب را در این حال به حال خود و منصرف‏‎ ‎‏نمودن‏‎ ‎‏آن را با حیله های عملی، اصلح است و در عین حال کار بسیار مشکلی‏‎ ‎‏است.‏

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 377

  • )) این است متن حدیث: «فَاذا خافَ احَدُکُم ذلِکَ مِن نَفسِهِ فَلیَلزَمِ الارضَ، فَانَّ رِجزَ الشَّیطانِ لَیَذهَبُ  عَنهُ عِندَ ذلِکَ». (اُصول کافی، ج 2، ص 231، باب الغضب، ح 12).
  • )) متن حدیث شریف، چنین است: «وَ ایُّما رَجُلٍ غَضِبَ عَلی ذِی رَحِمٍ فَلیَدنُ مِنهُ فَلیَمُسَّهُ، فَانَّ  الرَّحِمَ اذا مُسَّت سَکَنَت». (همان کتاب، ص 229، ح 2).
  • )) متن این خبر، چنین است: «کانَ اذا غَضِبَ وَ هُوَ قائَمٌ جَلَسَ، وَ اذا غَضِبَ وَ هُوَ جالِسٌ اضطَجَعَ،  فَیَذهَبُ غَضَبُهُ». (کنز العُمّال، مُتَّقی هندی، ج 7، ص 141، ح 18404).