مکرّر ذکر شد که رابطۀ بین روح و باطن ملکوتی با ظاهر و قوای مُلکی نفس، به قدری است که هر یک از ظاهر و باطن، متاثر از آثار دیگر شود، و کمال و نقص و صحّت و فساد هر یک سریان به دیگری نماید.
چنانچه روح سالم کامل، سلامت و کمال خود را از روزنه های قوای مُلکی نمایش دهد مانند کوزه که آب صاف گوارای خود را از منافذ خود که روابط بین ظاهر و باطن است بیرون دهد «قُل کُلٌّ یَعمَلُ عَلی شَاکِلَتِهِ». و همین طور روح علیل ناقص ـ که تیره بختی و پریشان روزگاری بر چهره او چیره شده و در تحت تصرف شیطان، سعادت و کمال فطری را از دست داده و به انواع
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 388
احتجابات محتجب شده ـ از منافذ قوای خود، که روابط ملکوت و مُلک است رنگ خود را که «صبغة الشیطان» و در مقابل «صبغة الله » است بیرون دهد، و ظاهر قوای ملکیه را به شکل و شاکلۀ خود درآورد، چون کوزه که آب تلخ و شور و ناگوار را از باطن خود به توسط منافذ ـ که روابطند ـ ظاهر کند.
و نادر اتفاق افتد که نفس قوّه ماسکۀ روحانیَش قوی باشد، و بنیۀ خودداری روحش شدید باشد، و نگذارد کسی بر اسرار روحش مطلع شود. این خودداری و حفظ، چون قَسری و بر خلاف طبیعت است، ناچار روزی منقطع شود، یا در دنیا در اوقاتی که نفس از حال طبیعی بیرون رود؛ یا به شدّت غضب ـ و آن بیشتر اتفاق افتد ـ ، و یا به غلبۀ شهوت ـ و این کمتر ماسکه را خراب کند ـ .
و اگر در دنیا به واسطۀ اتّفاق یا شدّت قوّت ماسکه، اخلاق روحی را بروز ندهد، در آخرت ـ که روزِ بروز حقایق و کشف سرایر است ـ قدرت نفس بر ماسکه که قَسری بود، غلبه کند، و ناچار آنچه در باطن است ظاهر، و آنچه در سرّ است علن شود، نه به طریق رَشح و سرایت که در دنیا بود، بلکه علّیت و معلولیّت و بودن ارادۀ روح احدیُّ التعلّق «یَومَ یُکشَفُ عَن سَاقٍ»؛ «یَومَ تُبلَی السَّرَائِرُ».
دیگر در آنجا خودداری و امساک از اظهار، ممکن نیست. آن جا تمام روحیات ظاهر شود و تمام سرایر علنی گردد. هم خوبیها ظاهر و هویدا شود، و هم بدیها پیدا و آشکار گردد و صور و اشکال ملکوتی برای انواع ملکوتیّین صورت گیرد، و تناسخ ملکوتی که در دنیا واقع شده بود و طبیعت از آن تعصی
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 389
می کرد، در آن جا واقعش ظاهر شود.
تا اینجا که مذکور شد راجع به احکام سرایت باطن و سرّ، به ظاهر و علن بود.
و نیز به واسطه همین رابطۀ بین روح و قوای ظاهره، اعمال و اطوار ظاهره، در روح آثار بسیار روشن به ودیعه نهد. و به واسطۀ اعمال خوب و بد و زشت و زیبا، ملکات حسنه و فاضله و ملکات سیّئه و خبیثه پیدا شود، و تشکیل باطن و زمینۀ نسخ ملکوتی حاصل شود (و نکته و سرّ تکرار اذکار و اعمال صالحه، یکی برای حصول ملکات فاضله است در روح و ملکوت که با تکرار عمل و ذکر و فکر حاصل شود).
و چون اعمال قبیحه و سیّئه شدید التاثیر در نفس است ـ به واسطه آن که نوعاً مطابق لذّت و شهوت است و ازروی حضور قلب و توجّه نفس بجا می آید ـ ، در شرایع الهیّه از آنها شدیداً جلوگیری شده، و ترک جمیع افراد طبیعت را خواسته اند. لکن در اعمال حسنه و حسناتِ اذکار و اعمال، نوعاً به اتیان یک فرد یا چند فرد قانع نشده و تکرار آن را خواسته اند؛ چون تاثیر آنها در روح خیلی بطی ء و کم است. و چون مخالف شهوات و لذّات نفسانی است، نوعاً از روی بی رغبتی و ادبار نفس بجا آید، و حضور قلب و اقبال روح در آنها نیست. پس آثار آنها بسیار کم شود در روح و باطن، و ملکوت نفس از آنها خیلی کم متاثر شود. و برای اثر بخشیدن آنها در روح، آداب و شرایطی مقرّر شده که ما بعضی از آنها را در کتاب «آداب الصلاة» شرح دادیم.
تا اینجا که شرح داده شد، از وجهۀ عمومی افعال حسنه و سیّئه و بد و خوب
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 390
و آثار آنها بود.
و امّا در خصوص سخنان لغو بیهوده و کلمات زشت ناشایسته نیز باید دانست که آنها بسیار مضرّ به حال روح است، و نفس را از صفا و صلاح و سلامت و وقار و طمانینه و سکونت ساقط می کند، و جِلافت و کدورت و قساوت و غفلت و ادبار آورد، و ذکر خدا را از نظر بیندازد، و حلاوت عبادت و ذکر الله را از ذائقه روح ببرد، و ایمان را ضعیف و ناچیز کند، و دل را بمیراند، و لغزش و خطا از آن زیاد شود، و پشیمانی بسیار بارآورد، و کدورت بین دوستان و دشمنی بین مردم ایجاد کند، و مردم را به انسان بدبین کند، و او را از نظر آنان بیندازد، و اطمینان و وثوق از او ساقط شود، و او را در نظر مردم بی مقدار و بی وزن کند. و اینها در صورتی است که بر کلام او مترتّب نشود معصیتهای گوناگون لسانی.
و خیلی کم اتفاق افتد که انسان که به لغو و باطل اشتغال پیدا کرد و زبان را در تحت میزان صحیح در نیاورد، از معاصی و گناهان محفوظ ماند و به همان لغو و بیهوده تا آخر به سر برد. از این جهت، دربارۀ سکوت و صمت سفارش بسیار شده است.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 391