چنان که در این اوراق مذکور افتاد، انسان دارای دو فطرت است که: یکی اصلی است و آن فطرت عشق به کمال مطلق است که آن حق ـ جلَّ و عَلا ـ است. و دیگر تبعی، و آن فطرت تنفّر از نقص است و آن غیر حق است به جنبۀ سوائیّت و غیریّت. و آنچه او را اعانت کند در این دو مقصد، از لوازم فطرت و از
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 395
تبعات آن است.
پس چون سکوت از باطل و لغو و خودداری از هذیان و هذر اعانت کند او را بر تفکّر و اشتغال به باطن، و معین او شود در تصفیه و تنزیه از کدورات، و او را به مبدا کمال ـ که مورد عشق فطرت است ـ نزدیک کند، و خار طریق را از میان بردارد، از این جهت «صمت» از لوازم فطرت مخموره و از جنود عقل و رحمان است.
و هذیان و هذر و لغو و باطل که انسان را از کمال مطلق دور کند، و به طبیعت و احکام آن نزدیک کند، مورد تنفّر فطرت است، و واسطۀ احتجاب آن از مبدا کمال است. و چون نفس از فطرت اصلیۀ خود محتجب شود، و به طبیعت و آمال آن پیوسته گردد، در این حالِ احتجاب، حبّ کاذب پیدا کند به لغو و باطل، چون اشتهاء کاذبی که مریض به طعام مضرّ پیدا کند. و چون از احتجاب بیرون آید می فهمد که آنچه مورد علاقۀ طبیعیّه در این حال بوده، مورد تنفّر فطرت است، و آنچه را از ذکر و فکر و صمت و خلوت، مورد تنفّر بوده، محبوب فطرت است.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 396