مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل چهارم در بیان آنکه «صمت» به آن معنی که مقصود در این حدیث است، از جنود عقل و لازمۀ فطرت مخموره است؛ و «هَذَر» و هذیان از جنود جهل و ابلیس و از فطریات محجوبه است

‏چنان که در این اوراق مذکور افتاد‏‎[1]‎‏، انسان دارای دو فطرت است که: یکی‏‎ ‎‏اصلی است و آن فطرت عشق به کمال مطلق است که آن حق ـ جلَّ و عَلا ـ است.‏‎ ‎‏و دیگر تبعی، و آن فطرت تنفّر از نقص است و آن غیر حق است به جنبۀ‏‎ ‎‏سوائیّت و غیریّت. و آنچه او را اعانت کند در این دو مقصد، از لوازم فطرت و از‏

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 395
‏تبعات آن است. ‏

‏پس چون سکوت از باطل و لغو و خودداری از هذیان و هذر اعانت کند او‏‎ ‎‏را بر تفکّر و اشتغال به باطن، و معین او شود در تصفیه و تنزیه از کدورات، و او‏‎ ‎‏را به مبدا کمال ـ که مورد عشق فطرت است ـ نزدیک کند، و خار طریق را از میان‏‎ ‎‏بردارد، از این جهت «صمت» از لوازم فطرت مخموره و از جنود عقل و رحمان‏‎ ‎‏است.‏

‏و هذیان و هذر و لغو و باطل که انسان را از کمال مطلق دور کند، و به‏‎ ‎‏طبیعت و احکام آن نزدیک کند، مورد تنفّر فطرت است، و واسطۀ احتجاب آن از‏‎ ‎‏مبدا کمال است. و چون نفس از فطرت اصلیۀ خود محتجب شود، و به طبیعت و‏‎ ‎‏آمال آن پیوسته گردد، در این حالِ احتجاب، حبّ کاذب پیدا کند به لغو و باطل،‏‎ ‎‏چون اشتهاء کاذبی که مریض به طعام مضرّ پیدا کند. و چون از احتجاب بیرون‏‎ ‎‏آید می فهمد که آنچه مورد علاقۀ طبیعیّه در این حال بوده، مورد تنفّر فطرت‏‎ ‎‏است، و آنچه را از ذکر و فکر و صمت و خلوت، مورد تنفّر بوده، محبوب فطرت‏‎ ‎‏است.‏

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 396

  • )) رجوع کنید به ص 77ـ76.