مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل سوّم در بیان آنکه «تسلیم» از جنود عقل و رحمان است و لازمه فطرت مخموره است، و ضد آن از جنودِ جهل و لازمه فطرت محجوبه است

‏باید دانست که انانیّت و خودرائی و خودبینی، برخلاف فطرت الله است؛‏‎ ‎‏زیرا که فطرت مخمور بر خداخواهی و خدابینی است، و متنفّر از غیر خدا و‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 404
‏تبعیّت غیر او است ـ چنانچه سابقاً بیان آن شده است ـ .‏‎[1]‎

‏و چون فطرت به حالت اصلیه خود باشد، و محتجب به احتجابات طبیعت‏‎ ‎‏نشده باشد، خودسری و خودرائی در امور نکند، و صبغه نفسانیّه به خرج ندهد،‏‎ ‎‏و به واسطه سلامت فطرت تسلیم حق شود، و مَثَل قلبش مَثَل آینه‏‏[‏‏ ای‏‏]‏‏ گردد که‏‎ ‎‏جانب نورانی آن به طرف حق باشد که آنچه از عالم غیب وارد بر آن شود بی کم و‏‎ ‎‏کاست و بی تصرّف، در آن نقش بندد، و تسلیم واردات غیبیه چنان شود که خود‏‎ ‎‏را به کلّی از دست دهد. و اگر این حالت قلبی به کمال خود رسید و متمکّن در‏‎ ‎‏باطن شد، چه بسا که حالت محو مطلق برای او حاصل شود، و صعق کلّی برای او‏‎ ‎‏دست دهد.‏

‏و گاه شود که به واسطه عنایات خاصّه رحمانیّه، اگر خدای تعالی او را اهل‏‎ ‎‏طلب و محبّت دید و بیرون از قدم انانیّت و نفسانیّت یافت، با یک جلوه و جذوه‏‎ ‎‏او را به صعق مطلق رساند؛ چنانچه برای ‏‏موسی ‏‏کلیم رخ داد ‏‏«‏فَلَمّا تَجَلَّی رَبُّهُ‎ ‎لِلجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً‏»‏‎[2]‎‏. پس اگر نقائصی هم در میان باشد، به‏‎ ‎‏واسطه همین جلوه رحمانی که از روی عنایت خاصّ الهی حاصل شده از میان‏‎ ‎‏برخیزد و این مقام از تسلیم، بالاتر از توکّل و رضا بقضاءالله است، چنانچه واضح‏‎ ‎‏است.‏

‏پس معلوم شد که تسلیم از فطریات مخموره و از جنود عقل و رحمان‏‎ ‎‏است؛ چنانچه ضد آن، که شک است به معنی عامّ ـ که شامل جحود و تکذیب و‏‎ ‎‏انکار هم شود ـ از جنود جهل و برخلاف فطرت مخموره، و به واسطه احتجاب‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 405
‏فطرت است به حجابهای طبیعت و انانیّت و خودرائی و خودسری و‏‎ ‎‏خودخواهی که همه آنها برخلاف فطرت الهیه است.‏

‏و در اینجا مناسب است که این اوراق را نورانی کنیم به ذکر یک حدیث از‏‎ ‎‏اهل بیت وحی و عصمت: ‏

‏فِی ‏‏الکافِیّ، ‏‏بِاسنادِهِ عَن ‏‏سُفیانَ بنِ عُیَینَةَ‏‏ قالَ: «سَالتُهُ ـ ای عن ‏‏الصادق ‏‏علیه‏‎ ‎‏السلام ـ عَن قَولِ الله ِ عَزَّ وَ جَلَّ : ‏‏«‏الاَّ مَن اتَی الله َ بِقَلبٍ سَلِیمٍ‏»‏‏؟‏‎[3]‎‏ قالَ: القَلبُ‏‎ ‎السَّلِیمُ الَّذی یَلقی رَبَّهُ وَ لَیسَ فِیهِ احَدٌ سِواهُ. قالَ: وَ کُلُّ قَلبٍ فِیهِ شِرکٌ او‎ ‎شَکٌ، فَهُوَ ساقِطٌ. وَ انَّما ارادَ بِالزُّهدِ فِی الدُّنیا لِیُفرِغَ قُلُوبَهُم لِلآخِرَةِ».‎[4]‎

‏قلب سلیم عبارت از آن قلبی است که در آن غیر خدا نباشد، و از شک و‏‎ ‎‏شرک خالص باشد. و اعراض از دنیا ـ که مورد سفارش بلیغ اولیاء خدا است ـ‏‎ ‎‏برای آن است که قلوب از دنیا فارغ شوند و مهیای آخرت ـ که به حقیقت مقام‏‎ ‎‏لقاء الله است ـ شوند؛ بلکه تمام شرایع و ادیان و تمام احکام و اخلاق و معاملات‏‎ ‎‏و بدایات و نهایات و ارتیاضات برای تهیّه حصول لقاءالله است. و آن مقصد‏‎ ‎‏اصلی از همه چیز است، و تسلیم به حقیقت کامله، کفیل همه این معانی تواند‏‎ ‎‏بود. ‏

‏و تمام شرک و شکها از آن پیدا شود که روح را انسان تسلیم ولیّ مطلق که‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 406
‏حق تعالی است، نکرده و اگر روح تسلیم شد، تمام ممالک وجود تسلیم شود.‏‎ ‎‏پس، اعضاء ظاهره و قوای ملکیّه نیز تسلیم شوند. و تسلیم شدن آنها آن است که‏‎ ‎‏از خود و انانیّت خود حرکت و سکونی نکنند، و قبض و بسط آنها در تحت اراده‏‎ ‎‏حق تعالی باشد، و نمونه قرب نوافل در او حاصل شود ‏«کُنتُ سَمعَهُ الَّذی‎ ‎یَسمَعُ بِهِ، وَ بَصَرَهُ الَّذی یُبصِرُ بِهِ ...»‏ الی آخره.‏‎[5]‎

‏و در مقابل تسلیم مطلق، تزلزل و شک است که از برای آن مراتبی است که‏‎ ‎‏بعضی مراتب آن را شک جَلیّ و بعضی را شک خَفیّ و اخفی می گوئیم. پس‏‎ ‎‏«شک جَلیّ» تزلزل در عقاید ظاهره جلیّه است، و «خفّی» تزلزل در معارف و‏‎ ‎‏اسرار توحید و تجرید و تفرید است، و «اخفی» حالت تلوین و عدم تمکین در‏‎ ‎‏مقامات مذکوره است.‏

‏ ‏


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 407

‏ ‏

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 408

  • )) رجوع کنید به ص 77ـ76.
  • )) پس چون پروردگارش بر کوه تجلّی کرد، کوه را خُرد کرد، و موسی بیهوش افتاد.  (اعراف / 143).
  • )) شعراء / 89.
  • )) سُفیان بن عُیَینَه گفت: از امام صادق ـ علیه السلام ـ معنی گفتۀ خداوند را که (بجز کسی که با قلب  سلیم به پیش خداوند آید) پرسیدم. آن حضرت فرمودند: قلب سلیم، قلبی است که خدایش را مُلاقات کند و در او جز خدا نباشد. و فرمودند که: هر قلبی که در آن شرک یا شک باشد، ساقط است، و خداوند خواسته است با زهد در دنیا دلهای انسانها را برای آخرت فارغ گرداند. (اُصول کافی، ج 2، ص 14ـ13، باب الاخلاص، ح 5).
  • )) گوش او خواهم بود که با آن می شنود، و چشم او خواهم بود که با آن می بیند. (این قسمتی از حدیث  قُرب نوافل است که از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلَّم ـ نقل شده است). (اُصول کافی، ج 2، ص 263ـ262، باب مَن اذی المسلمین و احتقرهم، ح 8ـ7).