باید دانست که انانیّت و خودرائی و خودبینی، برخلاف فطرت الله است؛ زیرا که فطرت مخمور بر خداخواهی و خدابینی است، و متنفّر از غیر خدا و
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 404
تبعیّت غیر او است ـ چنانچه سابقاً بیان آن شده است ـ .
و چون فطرت به حالت اصلیه خود باشد، و محتجب به احتجابات طبیعت نشده باشد، خودسری و خودرائی در امور نکند، و صبغه نفسانیّه به خرج ندهد، و به واسطه سلامت فطرت تسلیم حق شود، و مَثَل قلبش مَثَل آینه[ ای] گردد که جانب نورانی آن به طرف حق باشد که آنچه از عالم غیب وارد بر آن شود بی کم و کاست و بی تصرّف، در آن نقش بندد، و تسلیم واردات غیبیه چنان شود که خود را به کلّی از دست دهد. و اگر این حالت قلبی به کمال خود رسید و متمکّن در باطن شد، چه بسا که حالت محو مطلق برای او حاصل شود، و صعق کلّی برای او دست دهد.
و گاه شود که به واسطه عنایات خاصّه رحمانیّه، اگر خدای تعالی او را اهل طلب و محبّت دید و بیرون از قدم انانیّت و نفسانیّت یافت، با یک جلوه و جذوه او را به صعق مطلق رساند؛ چنانچه برای موسی کلیم رخ داد «فَلَمّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً». پس اگر نقائصی هم در میان باشد، به واسطه همین جلوه رحمانی که از روی عنایت خاصّ الهی حاصل شده از میان برخیزد و این مقام از تسلیم، بالاتر از توکّل و رضا بقضاءالله است، چنانچه واضح است.
پس معلوم شد که تسلیم از فطریات مخموره و از جنود عقل و رحمان است؛ چنانچه ضد آن، که شک است به معنی عامّ ـ که شامل جحود و تکذیب و انکار هم شود ـ از جنود جهل و برخلاف فطرت مخموره، و به واسطه احتجاب
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 405
فطرت است به حجابهای طبیعت و انانیّت و خودرائی و خودسری و خودخواهی که همه آنها برخلاف فطرت الهیه است.
و در اینجا مناسب است که این اوراق را نورانی کنیم به ذکر یک حدیث از اهل بیت وحی و عصمت:
فِی الکافِیّ، بِاسنادِهِ عَن سُفیانَ بنِ عُیَینَةَ قالَ: «سَالتُهُ ـ ای عن الصادق علیه السلام ـ عَن قَولِ الله ِ عَزَّ وَ جَلَّ : «الاَّ مَن اتَی الله َ بِقَلبٍ سَلِیمٍ»؟ قالَ: القَلبُ السَّلِیمُ الَّذی یَلقی رَبَّهُ وَ لَیسَ فِیهِ احَدٌ سِواهُ. قالَ: وَ کُلُّ قَلبٍ فِیهِ شِرکٌ او شَکٌ، فَهُوَ ساقِطٌ. وَ انَّما ارادَ بِالزُّهدِ فِی الدُّنیا لِیُفرِغَ قُلُوبَهُم لِلآخِرَةِ».
قلب سلیم عبارت از آن قلبی است که در آن غیر خدا نباشد، و از شک و شرک خالص باشد. و اعراض از دنیا ـ که مورد سفارش بلیغ اولیاء خدا است ـ برای آن است که قلوب از دنیا فارغ شوند و مهیای آخرت ـ که به حقیقت مقام لقاء الله است ـ شوند؛ بلکه تمام شرایع و ادیان و تمام احکام و اخلاق و معاملات و بدایات و نهایات و ارتیاضات برای تهیّه حصول لقاءالله است. و آن مقصد اصلی از همه چیز است، و تسلیم به حقیقت کامله، کفیل همه این معانی تواند بود.
و تمام شرک و شکها از آن پیدا شود که روح را انسان تسلیم ولیّ مطلق که
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 406
حق تعالی است، نکرده و اگر روح تسلیم شد، تمام ممالک وجود تسلیم شود. پس، اعضاء ظاهره و قوای ملکیّه نیز تسلیم شوند. و تسلیم شدن آنها آن است که از خود و انانیّت خود حرکت و سکونی نکنند، و قبض و بسط آنها در تحت اراده حق تعالی باشد، و نمونه قرب نوافل در او حاصل شود «کُنتُ سَمعَهُ الَّذی یَسمَعُ بِهِ، وَ بَصَرَهُ الَّذی یُبصِرُ بِهِ ...» الی آخره.
و در مقابل تسلیم مطلق، تزلزل و شک است که از برای آن مراتبی است که بعضی مراتب آن را شک جَلیّ و بعضی را شک خَفیّ و اخفی می گوئیم. پس «شک جَلیّ» تزلزل در عقاید ظاهره جلیّه است، و «خفّی» تزلزل در معارف و اسرار توحید و تجرید و تفرید است، و «اخفی» حالت تلوین و عدم تمکین در مقامات مذکوره است.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 407
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 408