مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل اوّل [مقصود از صبر و جزع]

‏از برای صبر، تعاریفی است که ما به ذکر بعضی از آنها اکتفا کنیم. محقِّق‏‎ ‎‏عارف خواجه ‏‏انصاری ‏‏گوید: ‏«الصبرُ حبسُ النّفس علی جزعٍ کامنٍ عن‎ ‎الشکوی»‎[1]‎‏؛ یعنی صبر عبارت است از خودداری از شکایات با آنکه در باطن‏‎ ‎‏جزع است. پس اظهار نکردن جزع باطنی و شکایت ننمودن از ناگوارها ـ بنا به‏‎ ‎‏این تعریف ـ عبارت از صبر است. و قریب به این معنی، حکیم بزرگوار خواجه‏‎ ‎‏طوسی ‏‏ـ قدِّس سرّه ـ تعریف فرموده.‏‎[2]‎


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 409
‏پس صبر متقوّم به دو امر است: ‏یکی‏ آن که از آن ناملایم که بر او وارد‏‎ ‎‏می شود کراهت داشته باشد در باطن. و ‏دیگر‏ آن که خودداری کند از اظهار‏‎ ‎‏شکایت و جزع.‏

‏و شیخ عارف ‏‏عبدالرزّاق کاشانی ‏‏گفته: «مقصود از شکایت، شکایت به غیر‏‎ ‎‏حق است. و امّا شکایت به خدا منافات با مقام صبر ندارد؛ چنانچه ‏‏ایّوب ‏‏شکایت‏‎ ‎‏به خدا کرد آنجا که گفت: ‏‏«‏انِّی مَسَّنِیَ الشَّیطَانُ بِنُصبٍ وَ عَذَابٍ‏»‏‎[3]‎‏. با این‏‎ ‎‏وصف، خداوند درباره او فرماید: ‏‏«‏انَّا وَجَدنَاهُ صَابِراً نِعمَ العَبدُ انَّهُ اوَّابٌ‏»‏‎[4]‎‏.»‏‎ ‎‏انتهی.‏‎[5]‎

‏و بباید دانست که صبر ـ به حسب این مرتبه که مذکور شد ـ ازمقامات‏‎ ‎‏متوسِّطین است؛ زیرا مادامی که نفس از وارداتِ از جانب حق تعالی کراهت‏‎ ‎‏دارد، و در کمون و بطونش از آنها جزع داشته باشد، مقام معارف و کمالاتش‏‎ ‎‏ناقص است.‏

‏و مقام ارفع از این مقام مرتبه رضای به قضاء است که در واردات بر نفس و‏‎ ‎‏بلیّات و ناگوارها خشنودی کند و خوشوقت باشد، و از جان و دل آنچه از جانب‏‎ ‎‏محبوب برسد خریدار باشد.‏

‏در حدیث است که حضرت ‏‏باقر‏‏ العلوم در سنّ کودکی از ‏‏جابر بن عبدالله ‏‎ ‎‏انصاری ‏‏پرسید که: «در چه حالی؟ ‏‏جابر ‏‏گفت: در حالی هستم که مرض را بهتر از‏‎ ‎‏صحّت می خواهم، و فقر را بهتر از غنی می خواهم. فرمود: امّا ما اهل بیت اگر‏‎ ‎‏خدا صحّت را بدهد، آن را بهتر می خواهیم؛ واگر مرض را بدهد، آن را بهتر‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 410
‏می خواهیم؛ واگر فقررا بدهد، آن را بهتر؛ واگر غنی دهد آن را بهتر‏‎ ‎‏می خواهیم».‏‎[6]‎

‏شاید ‏‏جابر ‏‏از جهت آن که به خود اطمینان نداشته که در حال صحّت و‏‎ ‎‏سلامت و غنی و خوشی بتواند قلب خود را نگهدارد بطوری که اقبال قلبی به دنیا‏‎ ‎‏پیدا نکند و رکون به این قریه ظالمه ننماید، از این جهت چنین گفته؛ ولی مقام‏‎ ‎‏ولایت مقامی است که واردات در تحت سیطرۀ آن واقع می شود.‏

‏اگر تمام ملک جهان را به ولیّ کامل بدهند یا همه چیز را از او بگیرند، در‏‎ ‎‏قلبش اثری حاصل نشود، و هیچ یک از واردات در او تغییری ندهد.‏

بالجمله:‏ صبر به این مرتبه که ذکر شد، از مقامات متوسّطین است. و این که‏‎ ‎‏کمّل از اولیاء را گاهی به آن موصوف نموده اند، یا صبر به مقامات عالیه را منظور‏‎ ‎‏داشتند ـ چنانچه پس از این اشاره به آن شود‏‎[7]‎‏ ـ ، و یا مقصود آن است که صبر‏‎ ‎‏در آلام جسمانیه داشتند که به مقتضیات طبایع بشریه موجب تاثّر و تالّم است.‏

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 411

  • )) شرح منازل السائرین، کمال الدین عبدالرزّاق کاشانی، ص 195 و 196.
  • )) اوصاف الاشراف، محقّق طوسی(ره)، ص 59، باب الصبر.
  • )) شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است. (ص / 41).
  • )) او را بنده ای صابر یافتیم، او که همواره رو به درگاهِ ما داشت چه نیکو بنده ای بود. (همان سوره / 44).
  • )) شرح منازل السائرین، مولی عبدالرزّاق کاشانی، ص 196ـ195.
  • )) اوصاف الاشراف، ص 60؛ جامع السعادات، ج 3، فصل فی مراتب الصبر، ص 285؛ اعیان الشیعة،  ج 4، ص 46.
  • )) در فصل 2، از همین مقصد، در ص 412.