«رُوی انَّ شابّاً من المحبِّین سال الشِّبلی عن الصبر؟ فقال: ایّ الصبر اشدّ؟ فقال: الصبر لله . فقال: لا. فقال: الصبر بالله . فقال: لا. فقال: الصبر علی الله . فقال: لا. فقال: الصبر فی الله . فقال: لا. فقال: الصبر مع الله . فقال: لا. فقال: وَیحَک فایٌّ؟ فقال: الصبر عن الله . فشهق الشِّبلی، فَخرَّ مغشیّاً علیه».
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 417
بر ما است که بطور اجمال این مراتب را که در این عبارت است، شرح کنیم:
امّا صبر لله ، از مقامات نازله سالکین است که از خود و آمال نفسانیّه منسلخ شدند، و مهاجرت الی الله کردند. پس در این انسلاخ هر چه بکنند، برای حق است؛ نه برای خود. و مادامی که انسان در جلباب نفسانیّت و حجاب خودی است، تمام حرکات و سکنات و مناسک و عباداتش برای خود است؛ حق تعالی و توحید و اطاعت او را هم برای خود می خواهد. و مادامی که انسان در بیت نفس است و قدمش قدم سیر به باطن خود است، مهاجر الی الله نیست، و مسافر و سالک نیست؛ مانند سیر در بلد می ماند که هر چه از گوشۀ بلد به گوشۀ دیگر سیر شود، سفر محقق نشود.
پس تا خروج از بیت نفس و بیرون رفتن از انانیّت نباشد، سفر الی الله و هجرت به سوی او محقق نشود، و پیش اهل معرفت، تمام ریاضاتش ریاضت باطل است. و چون خروج از بیت محقَّق شد، سالک شود، و صبر در این مقام صبر لله است.
و امّا صبر بالله را دو مقام است: یکی برای سالک ثابت است، و یکی برای اهل صَحو بعد المَحو.
و در این جا مراد مقام اوّل است، و آن عبارت از آن است که سالک پس از خروج از بیت و هجرت الی الله مشاهده کند که تمام حرکات و سکناتش به حول و قوّۀ خدا است، و خودش دخالت در چیزی ندارد، پس صبر خود را چون هر چیز خود، بالله داند. و این غیر از اعتقاد یا برهان است، بلکه مشاهده به عیان است؛ زیرا که اعتقاد و برهان راجع به اهل حجاب است.
و امّا مقام دوّم که راجع به اهل صَحو است؛ آن پس از آن است که طی مقامات سلوک شد، و منتهی به فناء کلّی و محو مطلق گردید، پس به عنایت حق
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 418
تعالی ارجاع به مملکت خودش کردند برای دستگیری از افتادگان. در این مقام، وجود او و شوون وجودیّۀ او حقّانی شده، و تمام حرکات و سکناتش در این مقام بالله است؛ یعنی به وجود حقّانی است. پس او در این مقام عَینُ الله و اُذُن الله و یدُ الله است «عَلیٌّ عَینُ الله ِ وَ اُذُنُ الله ِ وَ یَدُ الله ِ».
امّا صبر علی الله و آن پس از تمکین این مقام است؛ یعنی مقام صبر بالله به معنی اوّلش. پس سالک چون خود را از مطلق تصرفات بریّ و عاری دید، و تمام واردات را از حق تعالی دید و متصرّفی در خود و عالَم جز او ندید، پس صبر او صبر علی الله شود؛ بلکه تمام بلیّات و مصیبات را جلوه های اسماء و صفات بیند. و همان طور که اهل حجاب بر بلیّات صبر کنند، اینان بر خدا و شوون اسمائیه یا ذاتیه او صبر کنند.
و امّا صبر فی الله ؛ پس آن از برای اهل حضور است که مشاهده جمال اسمائی کردند. پس در آن مشاهدات و جلوات هر چه صبر کنند و دل را از استهلاک و اضمحلال نگه دارند، صبر فی الله است.
و امّا صبر مع الله ؛ پس آن برای مشاهدین جمال ذات است که از مقام مشاهدۀ جمال اسمائی بیرون رفته و به مشاهدۀ ذاتی رسیده اند. آنها هر چه در این جلوات صبر کنند و خودنگهدار شوند، صبر مع الله است. و پس از این، مقام استهلاک و فناء است که اسم و رسمی از سالک و صبر و سلوک نیست.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 419
وامّا صبر عن الله ؛ پس آن صبر مشتاقین و محبوبین جمال است که پس از ارجاع آنها به مملکت خود ناچار باید صبر کنند، و از جمال جمیل برای اطاعت خود او محجوب باشند، و این اشقّ مراتب صبر است. و شاید یک معنی «ما اُوذِیَ نَبِیٌّ مِثلَ ما اُوذِیتُ» همین باشد؛ زیرا هر چه محبّت و عشق زیادتر باشد، صبر بر مفارقت بیشتر است؛ چنانچه علیّ ـ علیه السلام ـ نیز گوید: «وَهَبنِی صَبَرتُ عَلی عَذابِکَ، فَکَیفَ اصبِرُ عَلی فِراقِکَ» و چون دست کوتاه ما محجوبان از دراز کردن به شاخسار بلند مقامات اولیاء قاصر است، بیش از این زبان درازی روا نیست.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 420